ارسالها: 3593
#62
Posted: 16 Apr 2018 22:07
از کار بیکارش می کردم می گفتم بشین خونه بخور بخواب
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3593
#64
Posted: 16 Apr 2018 22:22
اونو وارد گروه خواهران مبارز با بد حجابی می کردم
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3593
#66
Posted: 16 Apr 2018 22:52
اونو با ن ایرانی در یک اتوبوسی همسفرش می کردم که از شمالی ترین نقطه ایران بابل و بابلسر ... بره به سمت جنوبی ترین نقطه مثلا بندرعباس ...یک جفت صندلی کنار هم بشینن ... البته همسفر خوش حرفیه ها
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 247
#67
Posted: 17 Apr 2018 01:37
مینداختمش تو صندوق عقب یه ماشین سیستم دار،بعدش صدای سیستمشو تا آخر میبردم بالا.
زمانی که از صندوق عقب میومد بیرون کل وجودش رو ویبره بود.
نباش در پی آزار و هرچه خواهی کن/که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
ارسالها: 247
#69
Posted: 3 May 2018 17:50
realsex_mazyar
با موهای سینش از سقف آویزونش میکردم.
نباش در پی آزار و هرچه خواهی کن/که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست