انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 128 از 174:  « پیشین  1  ...  127  128  129  ...  173  174  پسین »

دهكده طنز


مرد

 
راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل بیست و یکم - انتخاب کشور مقصد -کانادا

در ادامه ی بررسی کشورهای مقصد پناهجویی نوبت به کشور کانادا میرسد...کانادا از نظر شرایط و امکانات پناهندگی یک چیزی بین کشورهای اسکاندیناوی و آمریکاست...در آنجا نه آنقدر هوایت را دارند که از صبح تا شب بنشینی کنار پنجره و پایت را بیندازی روی پایت و در حالی که به بیرون خیره شده ای چایی ات را هورت بکشی و نه مثل آمریکا مجبوری سه جا کار کنی تا بتوانی فقط سرپناهی داشته باشی و شب سر گرسنه به زمین نگذاری... این به این معناست که در کانادا میتوانید یک صبح تا ظهر بروید سر کار و بقیه ی روز را بنشینید کنار پنجره و چایی تان را هورت بکشید.
مشکل اصلی کانادا این است که هوایش بس ناجوانمردانه سرد است...البته واژه ی ناجوانمرد برای توصیف سرمای کانادا کلمه ی مناسبی نیست...ناجوانمرد صفتی ست که به درد زمستان های تهران میخورد...در مورد سرمای کانادا اگر بخواهیم حق مطلب ادا شود باید (با عرض پوزش) بگوئیم این هوای قرمساق بسی سرد است...! دمای هوا در فصل سرد سال بسته به اینکه کجای کانادا زندگی کنید ممکن است به منفی پنجاه درجه ی سانتیگراد نیز برسد... که این دما تقریبا به اندازه ی دما در سطح کره ی مریخ است.
مساله ی دیگری که در مورد کانادا وجود دارد حجم غیر قابل تصور شهروندان چینی و کره ای در این کشور است که بدون خون و خونریزی آنجا را فتح کرده اند...ابعاد این هجوم به اندازه ایست که اگر شما را با چشم بسته ببرند و سوار هواپیما کنند و بعد در یکی از خیابانهای تورنتو رها کنند و به شما نگویند در چه کشوری هستید شما چشمانتان را که باز کنید شک نخواهید داشت که در یک کشور آسیای شرقی به سر می برید...در شهری مثل تورنتو تقریبا از هر ده نفری که در خیابان میبینید هشت نفر چشم بادامی هستند...مساله وقتی غم انگیز میشود که اصولا این جماعت چون اکثریت جامعه ی کانادا را تشکیل میدهند دیگر لازم نمی دانند که زبان انگلیسی (زبان اقلیت) را بیاموزند و این شما هستید که برای اینکه بتوانید در کانادا زندگی کنید حتما باید زبان چینی و یا کره ای را یاد بگیرید. (الان سیل کامنت سرازیر میشود که نه آقا...این خبرها هم نیست و ما خودمان تورنتو هستیم و اصلا چشم بادامی تا به امروز ندیده ایم...بعضی ها اصلا عشقشان این است سر کلاس بیایند و به خیال خودشان استاد را ضایع کنند و وقت کلاس را بگیرند...اگر شما بیشتر از من می دانید و بلد هستید که چرا این کلاسها را آمده اید؟ بفرمائید و شما درس بدهید و من بروم بنشینم جای شما و یاد بگیرم...!)
بگذریم...به هر حال امیدوارم با توجه به مطالب عرض شده، پناه پژوهان عزیز در انتخاب کشور که در اصل آخرین مرحله از مراحل پناهجویی ست این نکات را مد نظر قرار بدهند...برای اینکه یک جمعبندی در این مورد داشته باشیم باید عرض کنم که اگر زندگی انسان به فرموده ی شاعر شامل چهار بخش "خور و خواب و خشم و شهوت" باشد در یک جمعبندی و با توجه به مطالب عرض شده میتوانید با مراجعه به جدول زیر ببینید که کدام کشور با خلق و خوی شما برای زندگی بیشتر سازگار است. لازم به ذکر است که

خور مترادف با خورد و خوراک و معیشت،
خواب مترادف با آسایش و رفاه،
خشم به معنای فشار کاری و سگدو زدن و
شهوت اشاره به آزادیهای فردی در ارتباط با مسائل زیرشکمی دارد. (که در تمامی این کشورها این گزینه آخر به صورت یکسان وجود دارد)

خور و خواب و شهوت = اسکاندیناوی
خشم و شهوت = آمریکا
خور و خواب و خشم (کم) و شهوت = استرالیا و کانادا

پناه پژوهان عزیز...ما تا امروز تقریبا تمامی نکات مربوط به پناهجویی را خدمت شما آموزش دادیم...در جلسه ی بعدی که در واقع آخرین جلسه ی سلسله مباحث آموزش گام به گام پناهجویی خواهد بود، یک درسگفتار ویژه خواهیم داشت که در آن به چگونگی آماده شدن برای انجام پیش مصاحبه و مصاحبه ی اصلی خواهیم پرداخت و اینکه وقتی روبروی افسر محاسبه کننده نشستید چه نکاتی را باید رعایت کنید که از مصاحبه سربلند بیرون بیائید...در انتهای آن جلسه نیز اگر فرصت بشود پاسخ به پرسشهای متداول خواهیم داشت و شما میتوانید تا آن زمان پرسشهای خود را برای ما ارسال نمائید.
(در صورتی که حجم این سوالها زیاد باشد شاید ناچار شویم در یک جلسه ی جداگانه به ان بپردازیم).
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - فصل بیست و دوم (قسمت آخر) - پیش مصاحبه و مصاحبه اصلی

در این جلسه که در واقع آخرین جلسه ی آموزشی پناهجویی ما هست یاد میگیریم که چطور خود را برای پیش مصاحبه و مصاحبه ی اصلی آماده کنیم...
روال کار این است که هر پناهجویی به محض ثبت نام در دفتر آسام تاریخی را بعنوان تاریخ پیش مصاحبه دریافت میکند. این تاریخ میتواند از یکماه تا حدود یک سال و نیم بعد از ثبت نام در دفتر آسام متغیر باشد. توصیه ی من به شما این است که زیاد با فکر کردن به تاریخها اعصاب و روان خود را فرسوده نکنید...در ترکیه انقدر چیزهای دیگر روی اعصابتان خواهد بود که فکر کردن به تاریخها در برابرش خیلی لاکچری محسوب میشود.
شما در تاریخی که برای پیش مصاحبه تعیین شده است باید به دفتر UN مراجعه کنید. پیش مصاحبه هیچ استرسی ندارد و آنجا شما باید روی یک برگه ی A4 توضیح دهید که چرا از ایران خارج شده اید و پشت همان برگه توضیح بدهید که اگر برگردید ایران چه اتفاقی برایتان می افتد؟ همیشه موقع پیش مصاحبه مسئولین توصیه میکنند که روده درازی نکنید و زندگینامه ننویسید و فقط در یک یا دو پاراگراف توضیح بدهید که داستان چیست...حواستان باشد که هر چیزی توی این برگه مینویسید خیلی مهم است و در روز مصاحبه ی اصلی همه ی سوالها پیرامون همین چیزهایی خواهد بود که شما نوشته اید. هرچه کمتر و سر راست تر بنویسید به نفع خودتان است. داستانهای پیچیده و چند لایه و کارآگاهی، نشانه ی پناهجویان فیک و تقلبی ست...از آن طرف داستانهای خطی و یک بعدی و سر راست (در حد شنگول منگول) بسیارواقعی و متقاعده کننده به نظر خواهد رسید.
بعد که فرم را پر کردید برگه در دست میروید و یک اپراتور عادی یک سری سوال های اولیه از شما میپرسد و کپی مدارکتان را میگیرد و مشخصاتتان را در کامپیوتر ثبت میکند و تاریخی برای مصاحبه ی نهایی به شما میدهد که ممکن است بین سه ماه تا یک سال بعد باشد...پیش مصاحبه همین است و هیچ نکته ی خاصی هم ندارد.
اما مصاحبه ی اصلی...از قدیم سنتی وجود داشته که به کچلها میگفتند زلفعلی...در روز مصاحبه اصلی هم به کسی که در نقش دادستان و مفتش پوست شما را میکند در اصطلاح "وکیل" گفته میشود... این وکیل ها دقایقی قبل از شروع مصاحبه ممکن است بدون اینکه خود را معرفی کنند بیایند و به اشکال مختلف شما را زیر نظر بگیرند...ممکن است آن کسی که در نقش مستخدم زمانی که در سالن انتظار نشسته اید از شما خواهش میکند که پاهایتان را بالا بگیرید که بتواند زیر پایتان را جارو بزند همان وکیل شما باشد...او میخواهد بداند که آیا پاهای شما میلرزد یا نه... یا اینکه با بغل دستی خود چی پچ پچ میکنید...! در روز مصاحبه وقتی به دستشویی میروید و جلوی آینه می ایستید شک نداشته باشید که آینه در اصل شیشه ایست که پشت ان مامورین سازمان ملل دارند رفتار شما را برانداز میکنند...همیشه سعی کنید آرام و مطمئن به نظر برسید...اگر قرار است کیس نوکیش مسیحی بدهید حتی المقدور جلوی آینه صلیب به خود بکشید...اگر کیس شما سیاسی ست سعی کنید زیر لب و با مشتهای گره کرده به آخوندهای دجال فوحش بدهید جوری که کسانی که آن سوی آئینه/شیشه نشسته اند بتوانند شما را لبخوانی کنند...خلاصه هر کیسی دارید در همه حال و همه جا روز مصاحبه در نقش خود فرو بروید...روز مصاحبه تنها روزیست که به درخت هم اگر تکیه میکنید باید این احتمال را بدهید که ممکن است درخت در اصل افسر پرونده تان باشد که به این شکل استتار کرده است که مچ شما را بگیرد.
یک نکته ای را هم خدمت عزیزان همجنسگرا عرض کنم که یکی از تکنیکهای رایج در روز مصاحبه برای به دام انداختن کیس های فیک همجنسگرایی این است که یک دختر لوند با مینی ژوپ میفرستند توی اتاق انتظار و این دختر شروع میکند مثل گربه ی فحل جلوی شما قر و قمیش امدن...شما آن روز به خصوص باید چشمهایتان را درویش کنید و جوری برخورد کنید که انگار طرف یک گونی هویج متحرک است...یعنی نه خیلی نگاه کنید به او...نه خیلی رویتان را بکنید آن طرف و به سقف خیره شوید...این چیزهایی را که می گویم در هیچ کلاسی درس داده نمیشود ها...پس خوب حواستان را جمع کنید...مورد داشتیم که طرف روز مصاحبه به سمت طعمه رفته و در یک حرکت سکسیستی / لمپنیستی گفته "جووووووون"...دخترک هم چنگ زده به صورت خودش و یک لایه گریم چسبنده را کنده و زیر آن گریم سنگین دلبرانه، چهره ی زمخت افسر پرونده پدیدار شده است...حالا هی شما بزنید توی سر خودتان که مگر میشود این پاهای اپی لیدی شده ی هوس انگیز و این خرامیدن گربه وار متعلق به یک مرد بوده باشد...؟ بله...میشود...
اگر تمام این مراحل را با موفقیت رد کنید و به سلامت و بدون گاف بتوانید وارد اتاق مصاحبه شوید در انجا با فردی مواجه خواهید شد که معجونی از شرلوک هولمز، فروید و قاضی صلواتی ست و وظیفه اش سوال پیچ کردن شما، زیر نظر گرفتن وضعیت روانی شما و بیرون کشیدن تناقضات از میان حرفهای شما و در نهایت محکوم کردن شماست. این شخص یک دستگاه دروغ سنج زنده است. اینجا دیگر فرمول و تکنیک و درس به درد شما نمیخورد...یا باید حقیقت را بگوئید و یا انقدر قشنگ و ماهرانه دروغ بگوئید که حقیقت جلوی دروغ شما لنگ بیندازد...و این کار آموختنی نیست و نبوغ و استعداد ذاتی میخواهد... که خوشبختانه در نزد بسیاری از ایرانیان یافت میشود!

پناه پژوهان عزیز...نوگلان باغ پناهجویی ...امیدوارم از سلسله مباحث آموزشی ما استفاده ی لازم را برده باشید. درس ما در اینجا به پایان میرسد. ما طبق وعده ای که به شما دادیم به زودی یک جلسه فوق العاده برای پاسخ به سوالات متداول خواهیم داشت. تا آن روز شما را به خدای بزرگ و منان می سپارم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت شرح حال مشتاقی
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
راهنمای گام به گام پناهجویی (طنز) - پاسخ به پرسشهای متداول

طبق وعده ای که داشتیم به پاسخگویی سوالاتی میپردازیم که در طول جلسات آموزش پناهجویی به دست ما رسیده است.
به خاطر حجم بالای این سوالات از پاسخ دادن به سوالهای مشابه و تکراری خودداری کرده ایم.

سوال: جوانی هستم 27 ساله که با خواندن درسگفتارهای شما به دین مسیحیت علاقمند شدم! چطور میتوانم به این دین بگرایم و جوری که برایم دردسری ایجاد نشود جانم در ایران به خطر بیفتد و پناهندگی بگیرم؟
جواب: بهترین روش برای اینکه بدون ریسک، جانتان را به خطر بیندازید این است که تشریف بیاورید ترکیه و بعد از اینجا بروید کلیسا و برگه ی غسل تعمید بگیرید و بعد هله لویا خوانان صاف بروید یو.ان.

سوال: داداشی ما یه مقدار با شرکامون به اختلاف مالی خوردیم...پر رو بازی در اوردن...ما هم حساب مسابها رو خالی کردیم و زدیم بیرون...الان میخوایم پناهندگی بگیریم... یه کیس مجلسی و آبرومند که معطل هم نشیم چی پیشنهاد میکنی؟
جواب: داداش گلم...کیس سیاسی کلاس داره و خوبه...منتهی چند سالی علاف میشی...ببین مسیحی شدن بیشتر با روحیه ت سازگاره یا همجنسگرایی...از همون کانال برو جلو...خیرشو ببینی.

سوال: ببخشید من از کودکی تا دوران جوانی بیشتر با همجنسهای خودم بازی میکردم...البته الان زن گرفته ام و پنج تا بچه هم دارم...آیا میتوانم با خانواده بروم سازمان ملل و بگویم همجنسباز هستم؟
جواب: دوست عزیز...اولا همجنسباز واژه ی نادرستی ست و همجنسگرا صحیح است...! دوما شما اگر اندازه ی آلبالوخشکه شعور داشتید با این وضعیتی که دارید کیس بهتری برای خروج از ایران به ذهنتان میرسید.

سوال: بنده یک چهره ی فعال و شناخته شده ی سیاسی هستم و از سال 82 تا 92 در اوین و در انفرادی به سر بردم...در این سالها بارها شکنجه شدم اما از آرمانهای خود یک قدم عقب ننشسته و شجاعانه مقاومت کردم و تقریبا هر روز نامه ی سرگشاده از داخل زندان منتشر میکردم و به رهبر فحش میدادم...بعد از آزادی به من لقب تخم اهل قلم داده شد و سفارت فرانسه نشان شوالیه به من اعطاء نمود...عکسم هم مدتی پیش بر روی جلد مجله تایم نقش بسته بود... تمامی اسناد و مدارک این عرایض هم موجود است...از آنجا که مدتی ست دوباره پرونده دیگری برایم به جریان افتاده و غیابا برایم حکم اعدام صادر شده به ترکیه امده ام. آیا میتوانم امیدوار باشم که زیر یک سال کارهای پناهندگی ام ردیف شود؟
جواب: سلام عرض میکنم خدمت شما...سعادتیست هم صحبتی با شما...بله...آوازه ی رشادتها و فعالیتهای شما به گوش همه رسیده است...شخصا به شما ارادت دارم اما در سازمان ملل همیشه اولویت با کیسهای غیر سیاسی ست...ان شاء الله بعد از رسیدگی به کیس های همجنسگرایی و تغییر دین (اعم از حقیقی و فیک) به پرونده ی شما هم رسیدگی خواهد شد... امیدوارم بیشتر از سه سال این پروسه برای شخصیت برجسته و شامخی چون شما طول نکشد.

سوال: آقا من همان شخصیت سیاسی شامخ قبلی هستم...من فقط چهار صفحه توی ویکی پدیا در موردم مطلب هست...رئیس جمهور وقت آمریکا برای آزادیم بیانیه داده بود...یعنی اون آقا که به شما میگفت داداشی و کلاه شرکای بدبختش را برداشته بود و اون یکی بچه زرنگه که هله لویا یاد گرفته بود و میخوند از من باید زودتر برن؟ این انصافه؟
جواب: والا من خودمم شخصیت شامخی هستم و الان هشت ماهه هنوز پیش مصاحبه نشدم...سخت نگیرید...هرکه در این بزم مقرب تر است...جام بلا بیشترش میدهند...! آدرس میدم بیا پیش خودم این سه چهار ساله دور هم باشیم تبادل فرهنگی کنیم...

سوال: بنده چهار سال پیش یک کیس چند لایه و محکم به سازمان ملل ارائه دادم که بدون اغراق کاملترین و سنگین ترین کیس پناهجویی بود که تا به حال به اداره پناهندگان ارجاع شده بود...بنده بعد از انتخابات 88 به خاطر نوشته های وبلاگی و حضور در ستاد موسوی و سازماندهی تظاهرات تحت تعقیب نیروهای امنیتی ایران قرار گرفتم و ناچارا به زندگی مخفیانه در کوهها روی آوردم...آنجا با یکی از گروهکهای مسلح مخالف حکومت ایران آشنا شده و به آنها پیوستم و مدتها با آنها در میان کوهها و یا در خانه های تیمی زندگی میکردیم...همانجا متوجه شدم به همجنسان خودم گرایش عجیب و شدیدی دارم به گونه ای که گروهکمان از هم پاشید...مدتی بعد با یک کشیش آشنا شدم و او من را با دین مسیحیت آشنا کرد و مدتی بعد مسیحی شدم...با چنین کیس توپی الان چهار سال است که ترکیه هستم...چه کسی پاسخگوست...؟
جواب: کاش یه بهائیت هم میزدین تنگش که جنستون دیگه کامل جور باشه...! کوتاهی کردین...

سوال: من دو سال پیش سه میلیون تومان دادم و قاچاقی از مرز رد شدم و اومدم ترکیه...الان پشیمون شدم و حالا میخوام برگردم...به نظرتون با همون قاچاقچی که از مرز ردم کرد اگه تماس بگیرم و بگم که برگردونه منو پولم رو هم پس میده؟
جواب: خیلی خوب میکنین که میخواین برگردین...تبریک میگم...واقعا این مغز حیفه که از ایران خارج بشه... قاعدتا اگر شما از اقامت در ترکیه راضی نباشین و بخواین برگردین باید پول رو کامل برگردونن...وظیفه شون هست!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
آموزش گام به گام استفاده از فیسبوک (طنز)/فصل اول/ فیسبوک به چه درد میخورد؟

سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز و همراهان گرامی...بعد از استقبال بی نظیر از مجموعه درسگفتارهای آموزش گام به گام پناهجویی بر آن شدیم تا در سری دوم برنامه های آموزشی گام به گام خود به سراغ شبکه های اجتماعی رفته و در بخش نخست به محبوب ترین این شبکه ها یعنی فیس بوک بپردازیم...
فیس بوک شبکه ای اجتماعی ست که حدود یک میلیارد انسان غیر اجتماعی در آن عضو هستند...شاید اولین سوالی که به ذهن خیلیهایتان برسد این باشد که اصلا فیسبوک به چه درد میخورد...؟ چه نیازی هست که ما حتما عضو فیس بوک شویم؟ در پاسخ باید عرض کنیم که فیس بوک کارکردهای گوناگون و متنوعی دارد...یکی از کارکردهای آن اطلاعرسانی و تاثیرگذاری بر تحولات جامعه است...این تاثیر گذاری تا بدانجاست که گاه حتی (گوش شیطان کر) به تغییر حکومتها می انجامد...در حکومتهای دیکتاتوری که همه ی ابزارها و کانالهای ارتباطی و اطلاعرسانی در اختیار دولت است، افراد از طریق فیس بوک میتوانند حرکتهای هماهنگ و منسجمی را به قصد نشان دادن اعتراض و یا انجام تغییرات، سازماندهی نمایند. البته استفاده از فیس بوک در ایران چون بومی شده است این روند با کمی دستکاری تقریبا معکوس شده است...یعنی معمولا تجمعات و تحصنات و اعتراضات در خود فیس بوک است که برگزار میشود و بیرون از فیس بوک فقط در مورد آن اطلاعرسانی میگردد.
برای اینکه مساله برایتان روشن شود نمایش کوتاهی در دو پرده برایتان تدارک دیده ایم... به مکالمه ی فرضی دو شهروند خارجی تبار و دو شهروند ایرانی تبار ناراضی توجه بفرمائید تا مساله کاملا برایتان جا بیفتد:


پرده اول / خارجی / فیسبوک – صفحه ی اتحاد برای آنگولای آزاد
اوتومبو: ما فردا سر کار نخواهیم رفت و در ساعت ده مقابل ساختمان مجلس تجمع خواهیم کرد. سرنگون باد دیکتاتوری
ایتومبو: بله...مطلب را به اشتراک گذاشتم...من با شما خواهم بود. سرنگون باد دیکتاتوری
(فردا صبح اوتومبو و ایتومبو و چند صد هزار تومبوی دیگر راس ساعت ده میروند و مجلس را منحل میکنند و حکومت سقوط میکند و آزادی و دموکراسی در مملکت برقرار میشود)


پرده دوم/ داخلی/ توی سلف دانشگاه – صحبت دو دانشجوی مبارز ناراضی
اصغر: داداش این صفحه ی "دیکتاتور برو درتو بذار" رو لایک کردی؟
اکبر: بله...لایک کردم...به دوستانم هم گفتم برن لایک کنن...لایکهاش از هفتصد هزار تا هم گذشته...
اصغر: ایول...این حکومت نمیتونه ما رو ندیده بگیره...نه...دیگه نمیتونه...
(فردا صبح صفحه ی دیکتاتور برو درتو بذار هفتصد و چهل و چهار هزار و سیصد و بیست و دو لایک دارد... دیکتاتور همچنان دارد در مردم میگذارد...)

اما از بحث سیاسی که بگذریم کارکرد دیگر فیسبوک یافتن دوستان قدیمی ست...چه بسیار کسانی که با یک سرچ و جستجوی ساده در فیسبوک همکلاسی دوران دبستان خود را پیدا کردند...چه بسیار کسانی که به لطف فیس بوک توانستند دختر همسایه شان را که در تمام دوران کودکی با او همبازی بوده و دکتر بازی و بازیهای مفرح دیگر مینمودند را پیدا کنند...آه که چقدر این آشنایی های دوباره لذتبخش است...فیس بوک انسانها را به قدری به یکدیگر نزدیک کرده است که هر لحظه ممکن است شخص وزّه و روی مخی را که ده سال پیش به هزار زحمت پیچانده اید دوباره بیندازد توی بغل تان...!
اما در کنار پیدا کردن آشنایان قدیمی یکی از جذابیت های فیس بوک پیدا کردن دوستان جدید است...برای پیدا کردن دوست جدید قبل از هر چیز باید برای خود مشخص کنید که چه نوع دوستی میخواهید پیدا کنید؟ در حالت کلی ما دو نوع دوست داریم...دوست معمولی و دوست غیر معمولی که به آن دوست 18+ هم میگویند. در هر دو حالت شما نیاز به اسم و عکس آدمیزادی دارید...یعنی اسامی جوجو و می می و چغندر خسته و پیشی ملوسه با عکسهای تیرتخته و گل و پنجره ی رو به دریا و شاپرک برای کسی در فیس بوک دوست به ارمغان نمی آورد...این عکسها و این اسامی فانتزی و غیر واقعی را در جلسه ی بعد که به ادامه ی کارکردهای فیس بوک خواهیم پرداخت به شما میگویم برای چه کارهایی مناسب است...اگر شما دنبال ارتباط حقیقی هستید باید با خود حقیقی تان هم تشریف بیاورید فیس بوک...اما اگر فقط میخواهید بیائید یک لاس خشکه ای بزنید و یا چهار تا فوحش به این و آن بدهید و سبک شوید خب هر اسم و عکس فیکی کارتان را راه می اندازد...
در جلسه ی بعد در این موارد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  ویرایش شده توسط: pixy_666   
مرد

 
آموزش گام به گام استفاده از فیسبوک (طنز)/فصل دوم/ خانه و خانواده

برای عضویت در فیسبوک قبل از هرچیز نیاز به یک نام کاربری و یک قطعه عکس برای بالای صفحه تان دارید. اما قبل از قبل از هرچیز باید هدف خود را از عضویت در فیسبوک مشخص کرده باشید تا با توجه به آن برای خود عکس و اسم مناسبی انتخاب نمائید.


کاربران فیس بوک در ایران عموما در یکی از حوزه های زیر فعالیت میکنند:
1- خانه و خانواده
2- دوست یابی
3- چسناله های روزانه
4- جنسی و پائین تنه ای
5- مبارزه با رژیم
6- حمایت از رژیم
7- روشنفکری
8- سلبریتی ها
9- بیزینس و کسب و کار
10- متفرقه


که ما موارد فوق را به ترتیب برای شما عزیزان توضیح خواهیم داد.


خانه و خانواده:
اگر قصدتان از عضویت در فیس بوک این است که از احوال خاله شهین و عمه شهلا با خبر باشید و بدانید باجناقتان در انگلیس دارد چه غلطی میکند استفاده ی شما از فیسبوک در کتگوری خانه و خانواده قرار میگیرد...شما میتوانید عکس خودتان را و یا یک عکس دسته جمعی خانوادگی را برای عکس پروفایل انتخاب کنید. اگر بیش از پنجاه سال سن دارید و شکم و غبغب درآورده اید و یا موهای سرتان ریخته است، سعی نکنید با گذاشتن عکسهای ایام جوانی ظاهرسازی کنید. به هر حال همه توی فامیل دیگر میدانند شما چه ریختی هستید و آنهایی هم که نمیدانند و مدت زیادی ست شما را ندیده اند با دیدن عکس ایام جوانی تان به عنوان پروفایل، فرض را بر این میگذارند که حتما یک سکته زده اید و کج و کوله شده اید و اینطور بیشتر خودتان را سوژه ی بحثهای خاله زنکی میکنید. اگر نگران هستید گاه گداری غریبه ای گذرش به صفحه تان بیفتد و عکس پروفایلتان را ببیند سعی کنید حتی المقدور یک عکس دستجمعی خانوادگی بگذارید. این کار علاوه بر اینکه باعث میشود در بین دوازده نفر دیگر برای غریبه ها قابل شناسایی نباشید، باعث افزایش محبوبیت تان در بین بستگانی میشود که در عکس حضور دارند.
یکی از بزرگترین معضلات کاربرانی که از فیسبوک برای تقویت ارتباطات خود با بستگان استفاده میکنند این است که دیگر از فیسبوک تقریبا هیچ استفاده ی دیگری نمیتوانند بکنند...به طور مثال کافیست به علت یک دلتنگی خفیف عصر جمعه چسناله ای سر بدهید که زنگها از اقصا نقاط جهان به صدا در بیاید...:
- چطوری خاله؟ خوبی؟ همه چیز خوبه؟ جون خاله کسی طوریش نشده؟ بابات زنده ست؟
یا
- من صد بار بهت نگفتم اون پسره ی جعلق به درد تو نمیخوره؟ گفتم یا نگفتم؟ حالا بکش...خاک بر سرت!
یا
- ببین... من دلم میسوزه...تو سن و سالی که نداری...ترک کن...نکش اون کوفتی رو! بذار کنار.
یا اینکه کافیست در یکی از استاتوسها اشاره ای تلویحی به افزایش قیمت یکی از کالاهای مصرفی نمائید تا خان عمو داغ داغ برات مسیج بزند که:
- نکن عمو جان...ننویس...ندیدی مگه ستار بهشتی رو چطور کشتن...؟ سیاست پدر و مادر نداره!
این دو مورد بود که عرض کردم...بقیه ی موارد دیگر مشخص است و نیازی به گفتن ندارد...کلا هرجا که پای خانواده و بستگان باز شد باید به سلام و احوالپرسی و گفتن تبریک و تسلیت بسنده کرد...متاسفانه دیده شده بعضا افرادی که تازه پایشان به فیسبوک باز شده و آشنایی کافی با شرایط و امکانات فیسبوک ندارند، اقدام به ساختن اکانت با مشخصات خود مینمایند و همه ی بستگان و فرزندان و نوادگان را هم تک به تک پیدا کرده و به لیست دوستان اضافه میکنند و بعد فکر میکنند فیسبوک هم مثل زندگی واقعی و مثل کوچه و خیابان است و گاه گداری اگر زیرآبی بروند کسی خبردار نمیشود و میروند توی صفحاتی مثل "دختر پسرهای حشری بیان تو" یا صفحه ی " داف شاخ ساپورتی" نه تنها عضو میشوند که زیر تک تک عکسها پیغامهایی شبیه این میگذارند: "جووووون...خیلی نازی...به ماهم میدی؟" یا کمی مودبانه تر: "حمید هستم...36 ساله...از بجنورد...دخترانی که مایل به سکس هستند تماس بگیرند...تلفن: 09765275268 ...منتظرم"
بله بله...میدانم این افتضاح را نمیشود دیگر جمع کرد...برای همین تاکید میکنم که اگر آشنایی کامل با فیسبوک ندارید این نکته را مد نظر داشته باشید که اگر شما با اکانت خودتان حتی یک لایک برای عکس یک دختر جوان شاخ ساپورتی یا حتی یک زن میانسال مانتو مقنعه ای بزنید کل بستگان نسبی و سببی که در فیسبوک اکانت دارند متوجه میشوند.
در چنین مواقعی اگر این ماجراجویی در حد همان لایک بود میتوانید برای توجیه آن به همسرتان بگوئید فکر میکردم دخترعموی باجناق همکارم است...اما اگر زبانم لال کامنت هم گذاشته باشید دیگر نمیشود قضیه را جمع کرد...
برای حل چنین مشکلاتی و برای اینکه صرفا یک انسان یک بعدی و یک ماشین سلام و احوالپرسی در فیس بوک نباشید، نیاز هست که حتما در کنار اکانت اصلی خود که کلکسیونی از بستگان ریز و درشت در ان جمع نموده اید، یک اکانت زاپاس نیز داشته باشید که با آن بتوانید به دور از چشمان ملامتگر/ نگران / اندرزگو / فضول / حرف در آر، آنطور که دوست دارید از زندگی مجازی تان لذت ببرید.
در درسگفتار بعدی به چگونگی استفاده از فیس بوک برای پیدا کردن دوست/همدم/همسر/همراه خواهیم پرداخت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
آموزش گام به گام استفاده از فیسبوک (طنز)/فصل سوم/ دوست یابی

خیلی از افراد برای این عضو فیس بوک میشوند که دوستان قدیمی خود را پیدا کنند...این افراد به محض عضویت در فیسبوک شروع میکنند گشتن به دنبال همکلاسی قدیمی و بچه محل سابق و دوست ایام کودکی ...کافیست اسم بچه محل سابق یا یاردبستانی خود را فراموش نکرده باشید تا با جستجوی نام وی هرکجای دنیا که هست مثل عقاب بر سرش فرود بیائید و رشته های الفت دیرین را دوباره برقرار نمائید. البته زمانی میتوانید با جستجوی اسم فرد مورد نظر به نتیجه مطلوب برسید که اسم و فامیل دوست قدیمی تان علی رضایی یا حسین محمدی و سایر ترکیبات ساخته شده از این چهار اسم (علی رضا حسین و محمد) نباشد چون اگر اینطور باشد دیگر بهتر است دوستان قدیمی را فراموش کرده و به دنبال دوستان جدید بگردید.
نکته ای که خیلی مهم است این است که در حین جستجوی رفقای دوران کودکی باید حواستان باشد که به سندرم "خاک بر سر من" که یکی از شایع ترین اختلالات عصبی در بین کسانی ست که دوستان قدیمی خود را در فیس بوک پیدا میکنند دچار نشوید. چه بسا که با جستجوی پسر دماغوی همسایه که همیشه از او به عنوان تیردروازه استفاده میکردید، متوجه بشوید ایشان هم اکنون رئیس بیمارستان کخینگهوف در آلمان شده است در حالی که شما یک کارمند چندرغازی بیش نیستید.
اما در کنار یافتن دوستان قدیمی، پیدا کردن دوستان جدید نیز یکی از دلایلی ست که افراد به خاطر آن اقدام به ساختن اکانت در فیسبوک مینمایند...در ابتدا باید عرض کنم که منظور ما از دوست در این مبحث هرچه باشد دوست معمولی نیست...بسیار نادر هستند کسانی که واقعا به قصد یک دوستی معمولی و ایجاد رابطه های افلاطونی به فیسبوک مراجعه میکنند...ما در این مبحث وقتی میگوییم دوست یابی منظور دوست دختر/ دوست پسر و یا حتی همسر است...کسانی که با فرستادن درخواست دوستی برای صدها نفر، درختان دوستی بیشماری مینشانند که بالاخره شاید از یکی از آنها کام دلی به بار بیاید.
برای پیدا کردن دوست در فیسبوک چند قاعده ی طلایی نیز وجود دارد...:

قاعده ی طلایی شماره یک: هرگز از اسامی و عکسهای فانتزی و غیر واقعی برای جلب توجه جنس مخالف استفاده نکنید.
شما با اسامی خوشگل خانوم و یا مرد تنهای شب غیر ممکن است بتوانید دل کسی را در فیسبوک بلرزانید. دلیلش هم ساده است. مردم خر نیستند...کسی که خوشگل باشد برای پروفایلش عکس گل محمدی نمیگذارد و این خوشگل بودنش را در قالب کلمات توی چشم مخاطب نمیکند...کسی که خوشگل است فقط کافیست عکس واقعی خودش را بگذارد برای پروفایل و بعد حتی اگر نام کاربری "عنترخانوم" را هم انتخاب کرده باشد ملت برایش سر و دست خواهند شکست.
آن "مرد تنهای شب" هم خیلی ضایع است...این اسم ممکن است برای توصیف یک راننده ی کامیون نامی با مسمی و تاثیرگذار باشد اما وقتی به عنوان یک کاربر فیسبوک چنین اسمی برای خود انتخاب بکنید صرفا مخاطبتان را به یاد خودارضایی خواهید انداخت.

قاعده ی طلایی شماره دو: جمله ی معروفی وجود دارد که میگوید در فیسبوک افراد همواره از زشت ترین عکس پروفایلشان زشت تر هستند. اگر ظاهر طرف برایتان مهم است بروید در کوچه و خیابان و در محیطهای سه بعدی به دنبال دوست بگردید. انتخاب دوست در فیس بوک از روی عکس پروفایل دو بعدی مثل انتخاب هندوانه ی دربسته است. بگیر و نگیر دارد... طرف از روبرو عکس گرفته و شما از چشمهای زیبا و پیشانی بلند و ته ریش او خوشتان می آید و دلتان میلرزد...بعد که می آید سر قرار از بغل که به او نگاه میکنید میبینید یک چیزی مثل باله ی پشتی نهنگ قاتل از صورت طرف زده است بیرون و به عبارتی کلن طرف دماغ بوده و این دماغ بعدها دست و پا و چشم و ابرو درآورده و تبدیل به آدم شده.

قاعده طلایی شماره سه : مستقیم مسیج نزنید و بر سر اصل مطلب نروید. دوستی های مجازی (فیسبوکی) ساقه ی ترد و لطیفی دارد...یک وقت یک مسیج میدهید و زارت طرف میزند بلاکتان میکند..بهترین راه برای جلب توجه و نزدیکی در فیسبوک لایک است...تاثیری که لایک در استحکام دوستی های مجازی دارد انگشتر برلیان در دوستیهای حقیقی ندارد...بعد از یکماه که مطالب طرف را لایک زدید میتوانید وارد مرحله ی بعد که همان کامنت است بشوید...ابتدا با گذاشتن آیکونها و یا علامات شروع کنید...با دو تا نقطه، یک بک اسلش، چند حرف لاتین و تعدادی پرانتز تقریبا چهارصد احساس مختلف را میتوانید بروز دهید...بعد از یکماه از مرحله ی شکلک درآوردن میتوانید یک گام جلوتر آمده و کامنت بگذارید...سعی کنید زیر هر چرت و پرتی که نوشت کامنتهایی مثل "عالی بود"، "زیبا مینویسید"، "حرف دل من را زدید" و مانند اینها بگذارید...هر زمان که کامنت شما را لایک زد دیگر وقت مسیج است و میتوانید آنجا خیلی دست به عصا بروید سر اصل مطلب...!

قاعده طلایی شماره چهار(ویژه برادران): در فیسبوک هرگز هرگز هرگز (3 بار) کسی را "بانو" خطاب نکنید. طبق تحقیقاتی که در سال 2014 بر روی بیش از یکصدهزار کاربر زن ایرانی در فیسبوک انجام گرفت بیش از 94 درصد از زنها از کلمه ی "بانو" و تمامی مشتقاتش نه تنها نفرت دارند که با شنیدنش کهیر سبز میزنند. علت این مساله هم این است که این کلمه انقدر توسط مردهای پا به سن گذاشته برای اغفال زنان میانسال استفاده شده است که دیگر حکم فحش و متلک پیدا کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
آموزش گام به گام استفاده از فیسبوک (طنز)/فصل چهارم/ ناله های روزانه

امار نشان میدهد حدود بیست درصد از زنان و پانزده درصد از مردان از شبکه های اجتماعی و به خصوص فیسبوک برای سردادن چسناله استفاده میکنند. چسناله های فیسبوکی انواع مختلفی دارد:

چسناله ی عصر جمعه: معروفترین چسناله ی فیس بوکی چسناله ی عصر جمعه است. این چسناله که درابتدا یک دلتنگی شاعرانه بوده است (آن جا که فروغ فرخزاد سرود: جمعه ی ساکت...جمعه ی متروک...جمعه ی خمیازه های موذی کشدار...) به تدریج انقدر دستمالی شد و انقدر در شبکه های مختلف اجتماعی به کار رفت که از حالت شاعرانه ی خود خارج و به چسناله تبدیل شد...امروزه چسناله های عصر جمعه برای خود یک ژانر مهم و مستقل محسوب میشوند و پدید آورندگان و چهره های شناخته شده ی مخصوص به خود را دارند که بعضا صاحب سبک بوده و جمعه به جمعه به هنرنمایی میپردازند.

چسناله های عشقی: نوع دیگری از چسناله که بسیار متداول است چسناله های عشقی ست که بیشتر در بین گروه سنی 12 تا 16 سال و یا کسانی که از نظر فکری و احساسی به این گروه سنی تعلق دارند، رایج است. کار این افراد این است که هر روز استاتوسی در مورد بی وفایی دخترها / دروغگویی پسرها / نصیحت و اندرز به همجنسان و مانند آن بگذارند. ظاهرا اینها هیچگاه از محبوب خود کامی نمیگیرند و اگر هم بگیرند صدایش را در نمیآورند. تمامی نوشته های ایشان شامل ناله و نفرین و بد و بیراه نثار کردن به روح دلدار و جد آبادش است. شایان ذکر است که اکثر آنها فن دو آتشه و فعال محسن چاووشی و یا آرمین 2AFM می باشند.

چسناله های مخاطب خاص: هنوز کسی سر از کار این گروه انچنان که باید و شاید در نیاورده است. میگویند هر آنچه که مینویسند برای این است که توسط یک شخص خاصی خوانده شود ولی علت اینکه به این شخص مسیج نمیدهند هنوز بر کسی روشن نیست. این گروه در کل یکی از مرموز ترین و ناشناخته ترین گروههای چسناله سرا در فیس بوک هستند و معمولا از عکسهای فیک و اسامی مستعار استفاده میکنند. نمونه هایی از استاتوسهای این دسته از کاربران فیسبوک به شرح زیر است:

- ای سگ حشری...انتقامم را خواهم گرفت.
- قلبی را که در سی متری جی شکستی به یاد بیاور.
- ساعت چهار زیر آن درخت همیشگی منتظرت بودم...اما نیامدی.
- بعد از رفتن تو قلبم نیز چون قهوه اسپرسوی دوبل تو ناتمام ماند...کال می!


چسناله های اجتماعی: این گروه نسل دوم و سوم از نسلی هستند که در دهه ی شصت توی اتوبوس و یا در صف کالاهای کوپنی با یک لبخند تلخ و در قالب جملات کوتاه و نچ نچ دار از خجالت جامعه درمیامدند و بیت الغزل و مطلع همه ی حرفهایشان هم عموما این بود که لیاقتمان همین است و خلایق هرچه لایق و اینها ....نسل بعدی آنها در غیاب صف کالاهای اساسی که دیگر برچیده شده بود و البته تراکم بیش از حد اتوبوسها که مجالی برای نفس کشیدن هم نمیگذاشت چه برسد به بیان خطابه، به کامپیوتر و شبکه های اجتماعی روی آورد و حاصلش شد چسناله های اجتماعی فیبسوکی که اینها نیز به تبع پدران خود سوزنشان گیر کرده است روی خاک بر سرمان و همینیم که هستیم...

چسناله های غربت: این گروه که عموما در خارج از کشور به سر می برند مهمترین فعالیتشان در فیسبوک این است که بیایند از دوری تهران و طعم آش سید مهدی و بستنی اکبر مشتی بنویسند و تاکید کنند با اینکه سالهاست مثلا پاریس زندگی میکنند اما هنوز وقتی در شانزه لیزه قدم میزنند دلشان پر میکشد برای خیابان مولوی و شوش و میدان حسن آباد...یا وقتی توی بهترین رستوران پاریس دارند جگر چرب غاز میخورند استاتوس میکنند که هیچ جا جگرکی ناصر خوشگوشت نمیشه...!
یکی هم نیست بگوید خب میماندی ور دل همان ناصر خوشگوشتت...چرا اینهمه هزینه کردی و به آب و آتش زدی که بیایی پاریس؟

چسناله های فلسفی: یکی از موفق ترین و با کلاسترین انواع چسناله در فیسبوک است که به دلایل نامعلومی در انحصار آقایان می باشد و برخلاف سایر چسناله ها که پدیدآورندگان ان معمولا مگس میپرانند کسانی که چسناله فلسفی سرمیدهند بعضا تا مرحله ی سلبریتی شدن نیز پیش رفته اند ...تباهی، نیستی، پوچی، بیمعنایی و مرگ کلماتی هستند که ستونهای استاتوس یک چسناله کن فلسفی را تشکیل میدهند...کسانی که میخواهند در این ژانر موفق عمل کنند باید در انتخاب عکس پروفایل نیز دقت کنند...پالتوی بلند و شال و عینک شیشه گرد و مقادیر معتنابهی ریش نشانه های آشنای یک فیلسوف خسته و به پوچی رسیده است.

چسناله های سیاسی:این چسناله ها معمولا با اشتراک گذاری اخبار و وقایع تاسف بار داخلی همراه است و معمولا کسی که در این حوزه فعالیت میکند خبر دستگیری، اعدام، توقیف، گرانی، زلزله، سیل و مانند ان را با جملاتی نظیر "شرمتان باد"، " شرمشان باد"، "شرممان باد" به اشتراک میگذارد.
جملات و شبه جملات دیگری نیز هست که به عنوان چسناله ی سیاسی در توضیح لینکهای خبری بسیار استفاده میشود که به شرح زیر می باشند:

- واقعا به کجا میرویم؟
- روحانی مچکریم!!!
- ایرانی به پا خیز
- ما را چه میشود؟
-
- (
- ((
- ((((((((((((((((
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
آموزش گام به گام استفاده از فیسبوک (طنز)/فصل پنجم/ جنسی و پائین تنه ای

بخواهیم یا نخواهیم و خوشمان بیاید یا نیاید زیر پوست اتوکشیده و فاخر فیس بوک، یک دنیای زیرزمینی عجیب با اکانتهای آنچنانی وجود دارد که حول یک نقطه ی مرکزی به نام پائین تنه در حال گردش است...این دنیای زیرزمینی به قدری گسترده است که نمیتوان آن را در یک سلسله مباحث آموزشی آکادمیک ندیده بگیریم. برای همین همینجا از دوستانی که از نظر جسمی و یا عقلی زیر سن قانونی هستند خواهش میکنم که کلاس را ترک کنند و مزاحم کار آکادمیک ما نشوند. بدیهی ست که اگر نشستید و تا تهش خواندید بعدا حق ندارید بروید کامنت بگذارید و فحش بدهید و جانماز آب بکشید و نچ نچ کنید.
برخی گزارشات تائید نشده حاکی از این است که تعداد معتنابهی از اعضای شبکه های اجتماعی علاوه بر یک اکانت محترمانه یا نسبتا محترمانه، یک اکانت دیگر هم دارند که با آن به رتق و فتق امور پائین تنه ای خود در فیسبوک میپردازند. یعنی کاربری که صبح با اکانت حامد گلغوره ای استاتوس گذاشته است "آب را گل نکنیم"، شب با اکانت دیگرش "Ha MeD HaSHaRy" که به تصویری کلوزآپ از عضو شریفش در حالت نعوظ نیز مزین است، استاتوس میگذارد " حامد هستم...پایه ی سکس... ترجیحن سن بالا...مطمعن باش ارضاعت میکنم...مسیج بده...پشیمون نمیشی". و این تازه یک برگ از دفتریست که هر صفحه اش میتواند سوژه ی یک جلسه ی آموزشی مجزا باشد.
برای سهولت بررسی کاربران دنیای زیرزمینی یا همان Sin City در فیسبوک ناچاریم که تقسیم بندیهای زیر را انجام داده و هر کدام را به اجمال توضیح دهیم.


1- شارژ بده تماس بگیرم / شارژ بده وبکم بدم / شارژ بده بدم
میگویند ابلهی در کناره ی دریا نشسته بود و سطلی ماست جلوی خود گذاشته بود و قاشق قاشق ماست به آب دریا اضافه میکرد و هم میزد...شخصی به او رسید و پرسید چه میکنی؟ گفت میخواهم دوغ درست کنم. آن شخص خندید و گفت ای ابله... نمیشود که...! آن ابله گفت میدانم که نمیشود...اما تصور کن اگر بشود چه میشود!
این حکایت کسانی ست که در فیسبوک با تصویر زن نیمه برهنه ای در حد و اندازه های آلکسیس تگزاس مواجه میشوند که خود را پایه ی همه جور سکس معرفی میکند و بعد برای اینکه آتش هوس را در دل مخاطبینش شعله ور تر کند شروع میکند از جزئیات خدماتی که ارائه میدهد با آب و تاب نوشتن به گونه ای که با خواندنش مو و کلا همه چیز بر تن هر انسانی راست میشود..و در آخر اضافه میکند: "شارژ ده تومنی و شماره تماست رو بذار...باهات تماس میگیرم." بدیهی ست که با یک شارژ ده هزار تومنی تف هم کف دست آدم نمی اندازند و شما هم میدانید که نمیشود ولی باز با تصور اینکه اگر بشود چه میشود شارژ درخواستی ایشان را برایشان میفرستید.
تحقیقاتی که در سال 2012 بر روی چهارده هزار شارژباخته انجام شد نشان میدهد که 98.4 دهم درصد بعد از دادن شارژ موفق به دیدن سوراخ بینی طرف هم از طریق وبکم نشده اند و سیستم شارژ میگیرم نشون میدم و اینها را رندان و بچه زرنگهایی درست کرده اند که شعارشان این است: " تا اوسگول هست چرا شارژ بخریم؟"


2- دائم النعوظ ها
اینها کسانی هستند که هدفشان از ساختن اکانت صرفا پیدا کردن پارتنر جنسی ست و معمولا رودربایستی هم با کسی ندارند. یک عکس آلت و یک اسم تحریک کننده (لااقل به خیال خودشان) انتخاب میکنند و می افتند توی این صفحه های +18 و شروع میکنند تراکت پخش کردن و کارت ویزیت از خود به جای گذاشتن در قالب کامنت و مسیج...:
- سینا هستم...فوق العاده حشری...بنیانگذار کاماسوترا...مطمئن باش حرفهای زیادی در سکس برای گفتن دارم...پیغام بده.
- مجید هستم و برعکس این بالایی اهل حرف نیستم...من عمل میکنم...ارگاسم تضمینی فقط با نوک زبان...لطفا مسیج بدهید.
- اگر کسی از مسجد سلیمان. شوشتر. الشتر و دزفول پایه ی سکس هست مسیج بده. تبریز، ارومیه، مهاباد هم اگر هستین خبر بدین...یزد، کاشان، قم، نطنز هم اگر کسی هست اعلام کنه. فرهاد هستم از تعاونی سیر و سفر.


3- صیغه کن ها
اینها ورژن مذهبی همان بالایی ها هستند...اصل داستان یکی ست اما اینها مقید به رعایت تشریفاتی هستند که آن دنیا شرمنده ی کسی نشوند...اینها عموما مختصر و مفید مینویسند و میتوانید رد پایشان را به وفور در تمامی صفحات سکسی پیدا کنید...
- زن صیغه ای. تویسرکان. با قیمت توافقی. مسیج بده
- خانم مطلقه. سن و سال دار هم باشد اشکالی ندارد. با رعایت اصول مذهبی.
- صیغه ی یکساعته...150 هزار تومان. وطی از دبر. فقط قم و کاشان.


4- پاکبازهاا:
اینها خیلی صادقانه با عکس و مشخصات اصلی خود به صفحات ناجور مراجعه میکنند و صادقانه نیازهای جنسی خود را بیان میکنند و تهش هم شماره ی تماس (و در برخی موارد آدرس!) خود را میگذارند.
- اینجانب نادر غلام بیگی زنگاره ای 43 سال سن داشته و دارای یک دهنه مغازه ی مانتو فروشی در میدان هفتم تیر می باشم. از خانمهای بین 25 تا 35 سال که مایل به سکس هستند خواهش میکنم با شماره ی بنده تماس بگیرند 09374311*** . در ضمن بنده یک خانه در تهران و یک ویلا نیز در شمال دارم که هر جا برای شما مناسب تر باشد میتوانم در خدمتتان باشم.
در مورد این افراد دو نظریه وجود دارد. یکی اینکه فشار زندگی و تنهایی بیش از باعث چنین برونفکنی هایی شده است و دیگر اینکه نادر غلامبیگی زنگاره ای بدبخت روحش هم از چنین چیزی خبر ندارد و توی مغازه اش نشسته و مشغول کسب و کارش است و این پدرسوخته بازیها کار دشمنان و رقبایش است.


5- ارباب و برده
میگویند فحش را که بگذارید زمین صاحبش خودش می آید و برش میدارد...اگر از دست پسرها دلخور هستید و میخواهید در یک صفحه تا دلتان میخواهد فحش و بد و بیراه نثار مرد جماعت نمائید و نه تنها کسی اعتراض نکند بلکه هر روز هم محبوب و محبوب تر شوید کافیست اول اسم خودتان یک ارباب یا میسترس بگذارید و بعد شروع کنید به فحش دادن و تحقیر کردن جنس نرینه... به عنوان مثال فرض کنید شما شخصی به نام میترا فلان آبادی هستید...کافیست فلان آبادی را بردارید و اول اسمتان یک ارباب یا میسترس اضافه کنید و بعد هرچه دل تنگتان میخواهد بگوئید:
استاتوس ارباب میترا: توله سگای آشغال کجائین؟ (1230 لایک)
کامنتها (860 کامنت)
سعید سگتوله: هاپ هاپ ارباب...من اینجام...
وحید وق وق صاحاب: ارباب من زیر پاشنه ی کفشتون هستم...
زینال زنبه: واق واق واقعا ارباب شما بی نظیرید.
صابر بوشوگ: خانوم اجازه این زینال زنبه همش دم ما رو گاز میگیره!
البته ورژن مردانه ای برای این داستان نیز وجود دارد که البته اینها وقتی استاتوسهای مشابه میگذارند و به دنبال برده ای از جنس لطیف میگردند تا روح و جسم او را تسخیر کنند ، جز فحش و فضیحت و پوزخند و گاه گداری پیامهای تبلیغاتی از جانب سعید سگتوله و وحید وق وق صاحاب و زینال زنبه که به دنبال ارباب زن میگردند چیزی نصیبشان نمیشود.


6- فتیشهای متنوع
داشتن علاقه ی شدید جنسی به یک شیء و یا یک عضو از اعضای بدن جنس مخالف فتیش نامیده میشود...علاقه به انگشت پای زنان، جوراب کثیف، بند سوتین، پشم سینه، بصل النخاع، بواصیر، مایع زجاجیه ی چشم، دندان مصنوعی، آپاندیس عود کرده و مانند آن از مصادیق فتیشیسم شمرده شده و افرادی با سلیقه ی یکسان با تشکیل گروههایی در فیسبوک در کلونی هایی دور هم جمع میشوند و از علایق خود مینویسند.
در کنار موارد فوق که به اجمال بررسی شد گروههای بیشمار دیگری نیز وجود دارند که به علت محدودیت وقت امکان بررسی تک تک انها را نخواهیم داشت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
زن

 
لامصب اونقدی که تو کارای من گره هستا
تو فرش شفقی تبریز نیست ! :| (

*************************

اعتراف میکنم که وقتی یکی به موبایلم زنگ میزنه و بهم میگه
"صدات قطع و وصل میشه" بدونه اینکه هیچ تکونی به خودم بدم
میگم "الان خوب شد"
تو 99% میگن اره اره الان خوبه... :|

*************************

آقا دیدین روی درو دیوار جاهای مهم میزنن: پارک = پنچری
دیروز یه جا زده بود: پارک= انفجار
ملت اعصاب ندارن.

*************************

خیلی دردناکه اینهمه زحمت میکشی هفته رو تموم میکنی
دوباره یکی دیگه شروع میشه. :|

*************************

باید به دخترای امروزی گفت که
درسته تو خودت قند و نباتی اما
فتوشاپی! فتوشاپی!

*************************

من شیرجه زدن رو قبل از اینکه تو آب یاد بگیرم
موقعی که رو سر عروس و دوماد پول میریختن
یاد گرفتم! )

*************************

پسر خاله ام مدارکشو داده واسه ترجمه که بره خارج،
بعد اومده خونه ما میگم چایى میخورى یا شربت؟
میگه قهوه ترک اگه دارى بیار، تلخ لطفأ!!!! حالا تا هفته پیش خاکشیرو با آفتابه سرمیکشید!
Be happy for ever
     
  
زن

 
دقت کردین پسرا از حموم میان خوشکلتر میشن اما دخترا که از حموم میان زشتتر میشن؟؟

لامصب آب بهشون میخوره...

بر میگردن به تنظیمات کارخونه

(laugh)(laugh)(laugh)(laugh)(laugh)



با تلاش و پی گیری مستمر دستگاه سالم و پاک قضایی پس از ۳۵ سال اسامی ده تن از مهره های اصلی فسادهای بزرگ اقتصادی در ایران فاش شد :

ب.س
پ.ش
پ.پ.ش
پ.م
ح.د.د.م
خ.م
گ.ا
م.ک
و با تلاش خبرنگار ما اسامی محرمانه به شرح ذیل اخذ گردید:
ب.س : بل و سباستین
پ.ش : پسر شجاع
پ.پ.ش : پدر پسر شجاع
پ.م : پت و مت
ح.د.د.م : حنا دختری در مزرعه
خ.م : خرس مهربون
گ.ا : گوریل انگوری
م.ک : میتی کومان
Be happy for ever
     
  
صفحه  صفحه 128 از 174:  « پیشین  1  ...  127  128  129  ...  173  174  پسین » 
شوخی و سرگرمی

دهكده طنز

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA