ارسالها: 1484
#591
Posted: 24 Feb 2013 01:35
یکی از فامیلامون خیلی سال پیش که راهنمایی بود موقع امتحانا تقلب نوشته بود تو برگه های کوچیک با خودش برده بود سر جلسه،یکی از سوالا اومده بود فامیله تنبلو خجسته من حال نداشته جوابو بنویسه،برگه تقلبشو چسبونده بود به برگه امتحان جلوی سوالشم نوشته بود جواب ضمیمه شده،معلمشم فهمیده بود تقلب کرده انداخته بودتش،یه همچین فامیلای فراخ و داغانی دارم من
.
.
.
داره رعدوبرق میزنه مامانم میخواد بره پشت بوم لباسارو جمع کنه..
میگه وای چه رعدو برقی نکنه برق بگیرتم تو پاشو برو
من سره راهیم میدونم
فک و فامیله داریم؟
.
.
.
نشسته بودم یه هو مامانم از آشپزخونه اومد، بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که: میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه؛ بعد نشست دو ساعت از خاطرات گذشتش و غذاهای خوشمزه و پر فلفل عمه اش حرف زد
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، ریخته تو (شاممون).
ینی همچین مامان توجیه کننده ای دارم من!
فک و فامیله داریم؟
.
.
.
خیلی سال پیش ، شب خونمون مهمون بود ، برق رفت
به پسر خالم گفتم زنگ بزن اداره برق بپرس کی برق میاد و این حرفا
گفت شمارش چنده
گفتم بیست و چهار هزار و چهار صد
گفت : یا علی این همه شماره رو چه جوری بگیرم !!!
(کاملا واقعی)
.
.
.
یکی از دغدغه های بچگیم این بود که میرفتم دستشویی
نمیدونستم کدوم طرفی باید بشینم…
.
.
.
امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !
… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 1484
#592
Posted: 24 Feb 2013 01:36
اینایی که هر کاری در توانته براشون انجام میدی آخرش بهت میگن :
مگه من ازت خواستم ؟؟؟
” یعنی با آر پی جی ” بزنی لهشون کنی بازم کمه… خالی نمیشی !!!!
.
.
.
وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه ))
.
.
.
میدونی لذت بخش ترین لحظه زندگی کیه
وقتی یه عطسه میکنی از ته دل
یعنی انگار ری استارت میشی !
.
.
.
مامان بزرگمو بردن رادیولوژی
اومده میگه خیلی خوب بود، خوب شدم !
.
.
.
واقعا کی فکرشو میکرد یه روز خود آجیل مشکلگشا هم بشه مشکل یه ملت؟
.
.
.
یه سوالی از صبح تا حالا ذهن مارو درگیر کرده
ببینین شما میتونین بهش جواب بدین؟
اگه “مردان آنجلس” یه زن همراهشون بود
بازم میتونستن ۳۰۰سال با خیال تخت بخوابن!؟
.
.
.
من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 1484
#593
Posted: 24 Feb 2013 01:36
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !
.
.
.
یه جوری درباره آدما قضاوت کنید که اگه
یه روزی خلافش بهتون ثابت شد شرمنده خودتون نشید !
.
.
.
پسر داداشم ۸ سالشه معلم مدرسشون
تلفن کرده به مامان بچه گفته شما به این بچه چی یاد میدین؟
ازش پرسیدم چهار مزه اصلی چیه؟
پسرتون میگه: خیارشور/چیپس/ ماست موسیر/ زیتون!
.
.
.
تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله
گفتم بلو اله
طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام
.
.
.
یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه که
یه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخم
تا سرش گیج بره ، بعد میذارمش رو زمین تا راه بره
بعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار ...:D
حتما امتحان کنید !
.
.
.
از کسانی که تو کامپیوتر شون
فایلها رو با اسمهایی مثل hjkhkjkh ذخیره میکنن
توقع اتاق مرتب و جمع و جور نداشته باشید ))
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 1484
#594
Posted: 24 Feb 2013 01:38
از گفت و گوهای رایج من و مامانم
میتوان به گشنمه و کوفت بخوری اشاره کرد
.
.
.
وقتی بارون میاد همه یاد عاشقی میفتن و رمانتیک میشن
نمیدونم چرا من فقط یاد آهنگ بارو بارو باروننننننن میفتم !
.
.
.
.
یه بار نشد بریم تو صف عابر بانک
کند ذهن ترین آدم خاورمیانه جلوی ما نباشه
.
.
.
.
تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید
ملت هم همینطوری دنبالتون میدوند.....!
))
.
.
.
پانتومیم بازی میکردیم دخترخالم رفت هی ادا اطوار در اورد
بعد سه رب هیشکی نفهمید اخر گفتیم خب چیه؟
گف تیکه کلام مهران مدیری که میگف میشه بسه؟
.
.
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 1484
#595
Posted: 24 Feb 2013 01:38
لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون
موقعِ تماشای تلویزیون هست،
توی تماشای خود تلویزیون نیست !
.
.
.
.
چشمم دیگر آب نمیخورد
لـامـَصـَب رانـــــی اَم گرفتم نخورد
.
.
.
.
.
از خونه همسایه بوی کیک اومد بعد بوی آش رشته اومد
الان هم بوی قرمه سبزی میاد.
می خوام برم در بزنم بگم ما به جهنم،
خودتون اسهال می شین بدبختا!
.
.
.
یه روز هـم باید این سازنده ی جمله :
" گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی " رو بیارن چار کیلو غوره بدن دستش
همه هــــم صبر کنن، ببینم چه جوری میخاد حلـوا درست کنه ؛
بعد همون دیگُ بکنی تو چشـاش با این جمله ساختنش
.
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 52
#597
Posted: 26 Feb 2013 13:44
زندگی مثل دیکتس .... هی می نویسیم ... هی غلط می نویسیم
هی پاک می کنیم ... هی دوباره می نویسیم...هی دوباره ....
غافل از اینکه عزرائیل داد میزنه برگه ها بالا ...
از تــــنـــهـــا بودنم راضي نيستم ...
اما خوشحالم که با خــيلي ها نيــــــستم ..
ارسالها: 52
#598
Posted: 26 Feb 2013 13:58
به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم، اعضا ی بدنمو اهدا کنین…
برگشته میگه: برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه!!!!
به فکر یه راه دیگه باش!!!!
هر جور فک میکنم میبینم سر راهی هم باشماین جور برخورد خیلی بده
_______________________________
ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻳﻬﻮ ﻳﻪ ﻭﺍﻧﺖ ﺳﺒﺰﻱ ﻓﺮﻭﺵ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩ
ﭘﻠﻴﺲ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍﻧﺖ! ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻱ.!؟
ﻭﺍﻧﺖ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ:ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ
ﻳﻌﻨﻲ ﻳﻪ ﻫﻤﭽﻴﻴﻦ ﻣﻠﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻣﺎ
از تــــنـــهـــا بودنم راضي نيستم ...
اما خوشحالم که با خــيلي ها نيــــــستم ..
ارسالها: 52
#599
Posted: 26 Feb 2013 14:09
جاستین بیبر وسطِ کنسرت بالا آورده…
فک کنم حاملست…
_________________________________
این ته ریش چیست؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
که عالم همه دیوانه ی اوست
____________________________________
بچه ی ۳ چهار ساله ی فامیلمونو بردم تو سوپر هرچی دید میخواست یکی دوتاشو برداشتم براش بازم هی میگفت از اینا از اینا !
به فروشندهه اشاره کردم و گفتم عمو اینا رو نمیفروشه( فروشنده هم اونجا بود) بچه هم نهگذاشت نه برداشت برگشت گفت “عمو گه خورده” !!!
من
فروشنده
بقیه مشتریا
هله هوله ها
از تــــنـــهـــا بودنم راضي نيستم ...
اما خوشحالم که با خــيلي ها نيــــــستم ..