ارسالها: 14491
#682
Posted: 3 Aug 2013 06:14
يه شب خانم خونه اصلا" به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش نميشه! صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونهء يكي از دوستهاي صميميش (مونث) بمونه. شوهر بر ميداره به 20 تا از صميمي ترين دوستهاي زنش زنگ ميزنه ولي هيچكدومشون حرف خانم خونه رو تاييد نميكنن!
يه شب آقاي خونه تا صبح برنميگرده خونه. صبح وقتي مياد به زنش ميگه كه ديشب مجبور شده خونهء يكي از دوستهاي صميميش (مذكر) بمونه. خانم خونه بر ميداره به 20 تا از صميمي ترين دوستهاي شوهرش زنگ ميزنه. 10 تاشون تاييد ميكنن كه آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! 10 تاي ديگه حتي ميگن كه آقا هنوزم خونهء اونا پيش اوناست !!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24522
#684
Posted: 19 Aug 2013 21:25
داستان تلفن و مامان و عمو حسن
صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟
- سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
- نمیشه!
- چرا؟
- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!
...
سکوت
...
عمو حسن نداریم!
- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.
- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!
- چشم بابا!
...
...
چند دقیقه بعد
...
- بابا جون گفتم.
- خوب چی شد؟
- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور
که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره
دیگه؟
- خوب عمو حسن چی؟
- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک
صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده!
- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******* نیست؟
- نه!
- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#685
Posted: 9 Sep 2013 18:32
یــــه سئــــــــــــــــوال ؟؟؟؟؟

یه سوال از دخدرا داشتم ؟
.
.
.
.
.
واقعن با دهن بسته نمیشه ریمل زد ؟؟
ینی خدایی در توانتون نیس ؟؟
میشه یکی به من توضیح بده :|
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#686
Posted: 9 Sep 2013 18:37
شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید !؟
جواب : زنی که به او نشان دهد چطور از آنها استفاده کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24522
#687
Posted: 10 Sep 2013 22:44
فرق حمام کردن آقايون و خانمها
يك دختر در حمام
ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ لباساشو رو درمياره٬ رنگ روشن ها رو تو يك سبد و تيره ها رو تو يكي ديگه ميذاره
۲ـ در حموم رو از تو قفل ميكنه٬ جلوي آيينه مي ايسته٬ شكمش رو كه تمام مدت داده بود تو٬ ميده بيرون و شروع ميكنه به غر غر و ايراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش
۳ـ در كمد رو باز ميكنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ كف پا و ... رو بيرون مياره و مي چينه رو لبه وان
۴ـ موهاش رو با شامپوي نارگيلي تقويت كننده٬ پرپشت كننده٬ براق كننده و...ميشوره و هفده دقيقه ماساژ ميده
۵ـ يكبار ديگه با همون شامپو موهاشو ميشوره
۶ـ نرم كننده معطر پرتقالي رو به موهاش ميماله تا ۶۰ ميشماره
۷ـ سي و پنج دقيقه زير دوش مي مونه.خوب آخه بايد خيالش راحت بشه كه تمام مواد شيميايي از موهاش پاك شده. وگرنه بعد از حموم موها وز ميكنه
۸ـ خمير ريش داداشي رو كش ميره و شيش كيلو خالي ميكنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد يه تيغ بر ميداره و يا علي. آي
۹ـ موهاش رو حسابي مي چلونه٬ حوله رو مثل عمامه مي پيچه دور سرش. تو آيينه خودشو ورانداز ميكنه. از اينكه در اثر كشش حوله چشم و ابروش كشيده شده٬ احساس خوشگلي مي كنه و يه ماچ گنده واسه عكس خودش تو آيينه ميفرسته
۱۰ـ خوشحاليش زياد دوام نمياره. چون يه جوش سرسياه بي اجازه نوك دماغش سبز شده
۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاينه ميكنه و با ناخن و موچين ميره به جنگ جوشها و موهاي زائد بي تربيت
۱۲ـ حوله ش رو مي پوشه و ميره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسيون چرب ميكنه
۱۳ـ چهل بار لباس مي پوشه و در مياره تا انتخاب كنه
۱۴ـ ۴۸ دقيقه پشت ميز توالت مي شينه و آرايش ميكنه
ساعت ۸ شب
يك پسر در حمام
ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ همون طور كه رو تخت نشسته ٬ لباساشو ميكنه. هر كدوم رو پرت ميكنه يه گوشه اتاق
۲ـ نيم وجب حوله رو ميگيره دور باسنش و ميره به سمت حموم
۳ـ مي ايسته جلوي آيينه. شكمش رو ميده تو. بازو ميگيره. فيگور چپ٬ فيگور راست٬ نيم ساعت قربون صدقه خودش ميره٬ (اين قدوبالا رو ببين چه كرده .لاي لاي لالاي لاي)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تاييد ميكنه
۴ـ زير بغلش رو بو ميكنه و رنگ چهره ش بر ميگرده. سبز٬ آبي٬ بنفش
۵ـ در كمد شامپو ها رو باز نميكنه چون اصلا توش چيزي نداره
۶ـ با قالب صابون سبزش زير بغلهاشو كف مالي ميكنه. يه عالمه مو مي چسبه به صابون
۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم ميشوره
۸ـ نرم كننده مو؟؟؟ برو بابا
۹ـ زير دوش مي..وزه و به خاطر اكو شدن صداش تو حموم ٬كر كر ميخنده
۱۰ـ دو دقيقه بعد دوباره ميزنه زير خنده٬ آخه اين دفعه بوش رسيده به دماغش
۱۱ـ چاه حموم رو هدف گيري ميكنه و مي..شه توش
۱۲ـ از زير دوش مياد بيرون و يكهو مي بينه يادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و كف خونه خيس شده.( بيخيال...مامان خشك ميكنه
۱۳ـ حوله فسقليش رو مي پيچه دور باسنش و همون طور خيس خيس ميره تو اتاق
۱۴ـ حوله خيس رو پرت ميكنه رو تخت و ۲ دقيقه اي لباس مي پوشه
ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24522
#688
Posted: 12 Sep 2013 14:18
زن داداشم برگشته به داداشم می گه :
اگه چی بشه تو منو می بری طلاق می دی ؟
داداشم خیلی جدی برگشته می گه :
اگه سکه برگرده به همون ۴۰۰ تومن !
****************
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه
می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم
می گه : ببین دیگه بقیه چقدر خنگن
****************
یه فامیل داریم اون زمان که جومونگ نشون می داد
۱۴ هزار تا صلوات نذر کرده بود که جومونگ نمیره
****************
با بابام تو یه ماشین بودیم
بعد ۲ نفر خارجی سوار شدن
بابام رفت بپرسه اهل کجایین؟
خیلی با اعتماد به نفس با یه لحن سوالی گفت: mede in ؟
****************
مامانم هر وقت پشت تلفن می خواد با خالم تیریپ صمیمیت برداره
می گه جوجه هات (بچه هات) چی کار می کنن
خاله منم می گه خوبن توله تو چی کار می کنن
********************
از افتخارات ِ مادربزرگم اینه که دووس پسر نداشته
خب وقتی در سن ۱۰ سالگی ازدواج کردی
دلت می خواسته دووس پسر هم داشته باشی ؟
****************
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24522
#689
Posted: 19 Sep 2013 18:44
خواهر زادم ﺍﺯ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﻴﮕﻪ:
ﺷﻌﺮﺑﺮﺍﺕ
ﺑﺨﻮﻧﻢ؟
ﻣﻴﮕﻢ:ﺑﺨﻮﻥ ﻋﺰﻳﺰﻡ!
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﻱ ستارخان !! خوشگلِ ﺧﻮﺷﮕﻼﺷﻮﻥ
ﺗﻴﻎ ﻣﻲﮐﺸﻦ ﺑﻪ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮﻥ !!
رژ میزنن لباشون !!
بکشی اون لپاشون !!!
آدم میمیره براشون !!!
ﻣﻴﮕﻢ:ﺍﻳﻨﻮ ﮐﻲ ﺑﻬﺖ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ؟.....
ﻣﻴﮕﻪ:ﻣﺮﺑﻴﻤﻮﻥ ﻧﻴﻮﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺁﻗﺎﺟﻤﺎﻝ(ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﻭﯾﺲ)ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﮐﺎﺭ کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 9253
#690
Posted: 20 Sep 2013 17:08
دلم ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﻠﯿﺲ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﮕﻢ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘراید سریع تر ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻦ !!
ﻣﮕﺎﻥ : ﺳﺮﺕ ﺭﻭﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﯼ !؟
پرشیا ﻣﺸﮑﯽ : ﺷﯿﻄﻮﻥ !! چقدر خرج اسپرت کردن ماشینت کردی ؟!!!
۲۰۶ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺍﺭ : ﺁﻫﻨﮕﺖ ﻗﺪﯾﻤﯿﻪ ﻋﻮﺿﺶ ﮐﻦ !!!
سمند سفیـــــد : اسم اون بچه کوچولوتون چیه ؟ خیلی جیگره ! از طرف من ببوسش ^ _ ^
ﺑﻨﺰﻣﺸﮑﯽ ...
ﺑﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻧﻨﺰ ﻣﺸﮑﯽ : ﻋﻮﺿﯽ ﻓﺨﺮ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﯽ ؟! اصن خمسشو دادی؟؟؟؟؟؟ تا حالا شده یه هزارتومانی به فقیری کمک کنی؟؟؟؟؟ ﺑـــــــــــــﺰﻥ ﺑﻐﻞ حالیت کنم !!
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم