انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 14 از 84:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  83  84  پسین »

بهترین جوک ها و اس ام اس ها (آرشیو شماره1)


مرد

 
* يه روز مادر دوست صميمي تركه ميميره. بهش ميگن: تو برو يه جوري بهش بگو كه زياد ناراحت نشه. ميره ميگه: ببين، يه شتري بوده... در خونه همه مي‌خوابه... ايندفعه رو ما در تو خوابيده...!


* چند تا قزويني داشتن ميدويدن به طرف تهران. يكي مي‌پرسه: چيه؟ كجا ميرين؟ يكيشون ميگه: مگه خبر نداري ببم جان؟ تو تهران كنگره است، داريم ميريم گره‌هاشو باز كنيم!


* يه روز يه زنه با بچه‌اش سوار تاكسي مي‌شه. يه دفعه بچه به مامانش ميگه: مامان يادته؟ مامانش ميگه: چي عزيزم؟ بچه مي‌گه: كه تو آشپزخونه گوزيدي؟!


* به عربه ميگن: زن مثل چي ميمونه؟ ميگه: مثل وانت. صبحها باري، شبها سواري!


* يه روز تركه تو يه جمعي نشسته بوده كه هيچكس تحويلش نمي‌گرفته. همه با هم مشغول صحبت بودند. با خودش ميگه: چيكار كنم، چيكار نكنم. يه دفعه ميگوزه، همه ساكت ميشند بعد ميگه: والا...!؟


* يه بار تركه ميره دستشويي و در ميزنه. يه عربه ميگه: اهم... تركه مي‌گه: حالا اسمت چيه؟ عربه ميگه: محمد حسن خليل. تركه مي‌گه: اي پدرسوخته‌ها، سه تايي رفتين توالت؟!
     
  
مرد

Prince
 
دعاي مخصوص دختران دم بخت ________________________________________ ربنا اتنا شوهرا جميلا وقد طويلا وپولاً كثيرا و مركبها زانتيا و همراهما نوكيا و والدينهما موتا
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  
مرد

 
* يه روز يه تركه يه دختره رو مي‌كنه و دختره هم حامله مي‌شه. دختره ناراحت مي‌شه و مي‌گه: بايد بيايي و منو بگيري. تركه مي‌گه: حالا بايد چيكار كنم؟ دختره مي‌گه: بايد بياي خواستگاري. خلاصه تركه ميره خواستگاري و ننه باباي دختره ميگن: ما بايد خوب فكر كنيم و بعد به شما جواب مي‌دهيم. بعد از يه هفته تركه براي جواب ميره. بابا دختره ميگه: ما با بزرگان و ريش‌سفيدهاي فاميل مشورت كرديم و نتيجه گرفتيم كه: حاضريم بچه حرومزاده داشته باشيم ولي داماد ترك نداشته باشيم!


* يه مادره به دخترش مي‌گه: هر وقت با دوست پسرت رفتي بيرون، تو بايد دنگ خودت رو بدي تا او نخيال بيخود نكنه. بعد از اولين بار كه بيرون رفتن، مادر پرسيد: خوب چي شد؟ دختر گفت: رفتيم سينما، ولي من پول بليت خودم رو دادم. بعد از دومين بار كه بيرون رفتن، مادر پرسيد: خوب، اين دفعه چي شد؟ دختر گفت: رفتيم رستوران هر چي اصرار كرد من نگذاشتم و دنگ خودم رو دادم. بعد از سومين بيرون رفتن مادر پرسيد: چي شد؟ دختر گفت: هيچي، يه كادو برام خريده بود. باز كردم و ديدم يه ساعت به من داده، من هم نيم ساعت بهش دادم!


* يه زن 50 ساله كه چهار بار شوهر كرده بود رفت پيش دكتر و دكتر پس از معاينه گفت: اين غير ممكن است كه شما چهار بار ازدواج كرده باشيد و هنوز دختر باشيد. زنه گفت: آقاي دكتر، شوهر اولم قزويني بود... شوهر دومم رشتي بود و بخار نداشت... شوهر سومم هم اصفهاني بود و مي‌گفت: حيفست... شوهر چهارمم هم ترك بود و با غيرت و مي‌گفت: يعني چه؟ مگه آدم با ناموس خودش هم از اين كارها مي‌كنه!


* يه روز يه قزويني به زنش ميگه: من بچه ميخوام. زنش طلاقش ميده!
     
  
مرد

 
* يه پسر خوشگل رفت قزوين و پولش افتاد روي زمين. چون از وضعيت خبر داشت، جرات نمي‌كرد دولا بشه و پول رو برداره. يه پيرمرد از راه رسيد و به پسره گفت: پسرم مشكلت چيه؟ پسره داستان رو تعريف كرد. پيرمرده گفت: پسرم، اين حرفها مال قديم قديمهاست! پسره خوشحال، دولا شد كه پول رو برداره كه يه دفعه پيرمرده يه انگشت درست و حسابي حواله پسره كرد...! پسره با تعجب گفت: تو كه گفتي اين كار مال قديمهاست؟ پيرمرده گفت: پسرم من هم مال قديمم ديگه!


* عربه دستاشو گذاشته بوده پشت گردنش، داشته ميشاشيده. ملت ميان ميپرسن: بابا اين چه وضع شاشيدنه؟! عربه ميگه: ولك دكتر گفته چيز سنگين بلند نكنم!


* از تركه ميپرسن: داداش جريان اين بوق زدن تو عروسيها چيه؟ تركه ميگه: ايلده ما قبلاً تو عروسي يه شعري ميخونديم، الانا ديگه فقط آهنگشو ميزنن. ميپرسن خوب چي ميخونديد؟ تركه ميگه: اوني كه تا ديروز نميداد...ديديد داد...ديديد داد!
     
  
مرد

Prince
 
سه تا آباداني داشتن براي هم خالي مي‌بستند. اولي مي‌گه: من مثل حضرت علي هستم. با يه دست در خيبرو از جا مي‌كنم. دومي مي‌گه: اين كه چيزي نيست. من مثل حضرت عباسم. با يه ضربه شمشير 100 نفر رو مي‌كشم. سومي چيزي نمي‌گه و زل مي زنه به دريا و ساكت مي‌شينه. دوستاش ميگن: كا... چرا چيزي نمي‌گي؟ ميگه: تا حالا ديدي خدا حرف بزنه؟
عشق من عاشقم باش!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈

دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
     
  
مرد

 
* يارو راهبه هفت- هشت سال تو يك قبيلة آفريقايي زندگي كرده بوده و تو اين مدت كلي از آداب تمدن -مثل كشاورزي و خونة آجري ساختن و صد البته يكتا پرستي و الخ- رو يادشون داده بوده... يك روز هوا ميكنه كه بهشون انگليسي هم ياد بده. خلاصه رئيس قبيله رو صدا ميكنه، باهم شروع ميكنن قدم زدن تا ميرسن به يك درخت. راهبه اشاره ميكنه به درخته، ميگه: «درخت». رئيس قبيله كلشو تكون ميده، اشاره ميكنه به درخت، ميگه: درخت! راهبه كلي حال ميكنه، يكم جلوتر اشاره ميكنه به يك كوه، ميگه: «كـوه» بازم رئيس قبيله كلشو تكون ميده، ميگه: كوه! خلاصه به همين منوال جناب راهب كلي زبان به جناب رئيس قبيله ياد ميده، تا اينكه بين درختا ميرسن به يك زن و مرده كه شديداً به كار خير مشغول بودن... راهبه يكم فكر ميكنه، ميگه: «دوچرخه‌سواري!» رئيس قبيله اخم ميكنه، نيزشو در مياره، ميزنه مردك بدبخت رو لت و پار ميكنه. راهبه كف ميكنه، ميره بهش (صد البته به زبون بومي) ميگه: بابا من اين مدت اين همه راجع به صلح و دوستي چيز ياد شما دادم، چرا زدي اين بدبخت رو كشتي؟ رئيس قبيله اشاره ميكنه به زنه، ميگه: «دوچرخه من!»
     
  
مرد

 
* رشتيه و اصفهونيه همسايه بودند. يك روز رشتيه ميبينه مرغش رفته توي حياط اصفهانيه تخم گذاشته. ميره در ميزنه، ميگه: شرمنده اين مرغ ما اومده توي حياط شما تخم گذاشته، اومدم ببرمش. اصفهانيه تيزبازي در مياره، ميگه: چون الان تخم مرغ تو ملك منه پس قانوناً متعلق به منه! خلاصه دعواشون ميشه، آخرش اصفهونيه ميگه: ببين تو فاميل ما سر اين جور اختلافها يك سنت داريم: هركي با لگد ميزنه تو تخم اون يكي، هركي زودتر تونست سرپا واسته برنده است. رشتيه قبول ميكنه، اصفهانيه ميگه: پس وايسا من بزنم. جونم براتون بگه كه ميره عقب و مياد جلو و چنان لگدي به تخم بندة خدا ميزنه كه برق از هفت سوراخش ميپره! خلاصه رشتيه ميفته زمين بعد از كلي نعره زدن و عرق ريختن و به خود پيچيدن‏، بعد از 23 دقيقه و 18 ثانيه بلند ميشه، ميگه: شد 23 دقيقه و 18 ثانيه، حالا نوبت توه. اصفهونيه ميگه: نميخواد بزني, من باختم. تخم مرغه مال تو!


* تركه ميره بقالي، ميگه: حاج‌آقا سيگار نخي داري؟ يارو ميگه: بعله داريم. تركه ميگه: بي‌زحمت يك بيست نخ به ما بده!! مرده كف ميكنه، ميگه: خوب مرد مؤمن يك بسته بگير. تركه ميگه: نه آخه بسته بگيرم زياد ميكشم!


*-پیر زنه تو تاکسی بوده یهو یه گوز میده. برای اینکه بفهمه که راننده متوجه شده یا نه میگه: عجب بنزین هم کمیاب شده. راننده تاکسی هم میگه به گوزت


*يه روز يه اصفاهاني بليت هواپيما مي‌گيره، ميره ايستگاه قطار، سوار اتوبوس مي‌شه، با دوچرخه ميره مسافرت


*يه اصفهانيه به دوستش ميگه : حسن خودکار داري . ميگه نه جوهرش تموم شده . به اون يکي دوستش ميگه : مجتبي مداد داري ميگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانيه ميگه اي بدبختا حالا بايد از خودکار خودم استفاده کنم.


*اصفهانيه داشته تو اتوبان 180 تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چي؟ مرده ميگه: دارم ولي مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنه، ميره سريع به مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنه از تو داشبرد گواهينامه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: مي‌تونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسي كنم؟ اصفهانيه ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره در صندوق عقب رو باز ميكنه، ميبينه اونجا هم خبري نيست. برميگرده به مرده: ولي زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونه! اصفهانيه ميگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. به خدا اين افسره عقده‌ايه! دوست داره بيخودي به ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت مي‌رفتم!

* ترکه می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو می گه : تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت !!!


* يه روز يه تركه خودشو ميندازه تو رودخونه.....بهش ميگن چرا اينكارو كردي............................ گفت ميخوام در جريان باشم

* وقتي ازت دورم احساس دلتنگي ميكنم!!! وقتي پيشم ميای احساس دلتنگي ميكنم!! خاك بر سرت كه بود و نبودد فرقي نميكنه

*به تركه مبگن اگه حالت تهوع بهت دست بده چكار مي كني ؟ ميگه خب بي ادب كه نيستم منم بهش دست ميدم
     
  
مرد

 
* رشيه زن ميگيره، فرداي روز ازدواجش رفقاش ميان پيشش ميگن: خوب تعريف كن ببينيم، چطور بود؟ رشتيه ميگه: والله جاي همتون خيلي خالي بود!


* تو قزوين دلار دو جور قيمت داره: يكي دلار 800 توماني است كه دست مردمه و ديگري دلار 7 توماني كه افتاده روي زمين!


* تهرونيه خوابيده بوده كنار زنش، يهو هوس كار خير ميكنه و شروع ميكنه آروم آروم با پر و پاچه حاج خانوم ور رفتن. زنش پشتش رو ميكنه بهش، ميگه: رامين بيخود فكراي الكي نكن... فردا بايد برم دكتر زنان، اونجام بايد تميز باشه! تهرونيه ميخوره تو پرش، يكم واسه خودش چرت ميزنه، بعد يهو خوشحال بلند ميشه، به زنش ميگه: شقايق جون، فردا وقت دندون‌پزشكي كه نداري؟!


* يگان ويژه دنبال ارمنيه ميكنه، ارمنيه پاپيون ميكنه، هي بدو اينور - بدو اونور، آخر ميره ميشينه رو يك تيكه تاپاله گاو. بعد يك مدت، افسره ميرسه بهش، ميپرسه: مردك داري اينجا چه غلطي ميكني؟! ارمنيه ميگه: جناب سروان دارم ميرينم! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: مادر جنده اين كه تاپاله گاوه! ارمنيه شاكي ميشه، ميگه: مگه تو گذاشتي مثل آدم برينم؟!
     
  
مرد

 
* يارو لره يك مغازه شيك دو نبش داشته، تو ويترينش هم سر تا سر ساعتاي تر- تميز چيده بوده. باري يك بندة خدا مياد تو ميگه: ببخشيد، اين بندِ ساعت منو... لره ميگه: ما ساعت تعمير نميكنُم. يارو ميگه: شرمنده، پس بي‌زحمت اون ساعت بند طلايي رديف دوم رو بيارين، من يك نگاه بكنم. لره ميگه: ما ساعت نميفروشم! يارو كف ميكنه، ميگه: جسارته، ولي پس شما اينجا چيكار ميكنيد؟ لره ميگه: ما اينجا ختنه ميكنيم!! ياره ميپرسه: پس چرا تو ويترين ساعت چيدين؟! لره شاكي ميگه: پس كــيــر ميچيديم؟!


* يارو به عربه ميگه: بگو يك. عربه ميگه: يك،‌ يارو ميگه: سرشو بمك! عربه حالش گرفته ميشه، ميره كلي فكر ميكنه روز بعدش مياد به يارو ميگه: بگو دو. يارو ميگه: دو، عربه ميگه: سرش رو بمك! يارو ميگه: بابا اينكه نمياد. عربه ميگه: تو بمك، مياد!


* رشتيه ميره پيش رفيقش ميگه: يه زن گرفتم حال كنيم!
     
  
مرد

 
راننده اولی: من آنقدر تند رانندگی می‌کنم ‌که مسافرها خیال می‌کنند تیرهای برق به هم ‌چسبیده‌اند!‌
راننده دومی: اینکه چیزی نیست. من سر ‌پیچ‌ها آنقدر تند دور می‌زنم که خودم نمره عقب ‌ماشین را می‌خوانم!‌
----
نویسنده‌ای با یکی از دوستانش صحبت می‌کرد و ‌در ضمن صحبت می‌گفت: می‌دانی مدتی است شروع ‌به نوشتن خاطراتم کرده‌ام.‌ دوستش با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت: ‌‌چقدر خوب! آیا به آنجایی رسیده‌ای که من ‌هـزار تـومان به تو قرض دادم و هنوز پس ‌نداده‌ای؟‌
----
مادر: شهلاجان، چند بار باید به تو بگویم که ‌با کارد نباید غذا بخوری؟‌
شهلا: این را می‌دانم مادر، ولی با چنگال هم ‌که می‌خورم، آب غذا از لای آن می‌ریزد!‌
----
غضنفر رفته بوده چتربازي. موقع پرش از هواپيما، فرمانده بهش مي گه: وقتي پريدي بيرون دكمه سبز مي زني چترت باز ميشه، يك درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو مي زني كه حتما چترت باز مي شه. بعد وقتي رسيدي پايين يك جيپ هم پايين منتظرته كه مي بردت پادگان. حالا بپر.غضنفر مي پره، دگمه سبز رو ميزنه چتر باز نمي شه، دگمه قرمز رو ميزنه چتر باز نمي شه، مي گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسيم پايين جيپه هم رفته!
----
از غضنفر مي پرسن كه براي بستن يه لامپ به چند نفر احتياجه مي گه 3 نفر مي گن چرا 3 نفر ؟ ميگه: يه نفر ميره بالا نردبون ، لامپ رو ميگيره .. دو نفر هم از پايين، نردبون رو ميچرخوونن!!
     
  
صفحه  صفحه 14 از 84:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  83  84  پسین » 
شوخی و سرگرمی

بهترین جوک ها و اس ام اس ها (آرشیو شماره1)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA