ارسالها: 492
#154
Posted: 23 Mar 2019 16:47
یه ساعت خوشگل از یه دوست خیلی خوب
خواستم شاعر چشمان تو باشم
باد حواسم را برد
ارسالها: 377
#155
Posted: 23 Mar 2019 18:20
یه پیراهن از کسی که واقعا دوستش دارم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
ارسالها: 7125
#156
Posted: 23 Mar 2019 18:27
بوسیدن و خوردن لبهای یکی....
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ارسالها: 7125
#158
Posted: 19 Jun 2019 23:16
یک بار تو پایان یه عروسی دیدم که داماد عروس رو که از این کوچولو موچولو ها بود رو بغل کرد و از پله ها برد بالا تو خونشون(خونشون طبقه بالای خونه پدر داماد بود و عروسی خودمونی تو طبقه پایین که خونه پدر داماد بود برگذار شد)
همیشه این آرزو رو داشتم که شوهرم منو بغل کنه و ببره...
اما من آدم قدبلند و تو پری هستم و این آقا اصلا در توانش نبود که از زمین بلندم کنه.
زد و تو بیناک با کسی آشنا شدم ووو...
تو اولین قرارمون که تو باغ غدیر اصفهان بود تو پارک که البته خلوت خلوت بود بغلم کرد! البته ده قدم بیشتر نتونست نگهم داره و رو نیمکت نشست در حالی که تو پارک من تو بغلش بودم و بعد بوسیدم.
اون بوسیدن بهترین هدیه برام بود....
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 7125
#160
Posted: 20 Jun 2019 00:55
HUMAN001: و اینکه این آرزومون بوده رو میدونست یا اتفاقی این کارو کرد؟
نه اصلا نمیدونست.هیچوقت هم بش نگفتم.
بعضی آقایون مثل تیر میرن تو ❤ آدم
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹