انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 1 از 65:  1  2  3  4  5  ...  62  63  64  65  پسین »

طنزک


مرد

 
اوقات فراغت خود را در این تاپیک بگذرانید!
     
  
مرد

 
در ٤ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

در ٦ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از مدرسه)

در ١٢ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (یافتن)

در ١٨ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى

در ٢٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه جنسى

در ٣٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٤٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٥٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٦٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه جنسى

در ٦٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... تمدید گواهى نامه رانندگى

در ٧٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (تنهایی)

در ٧٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از هر کجا)

در ٨٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

===============================================

تعدادی مرد در رخت كن یك باشگاه گلف هستند ....

موبایل یكی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیكر می گذارد و شروع به صحبت می كند.

همه ساكت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند !

مرد: بله بفرمایید ...

زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟

مرد: سلام بله باشگاه هستم.

زن: من الان توی فروشگاهم یك كت چرمی خیلی شیك دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟

مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر .

زن: می دونی از كنار نمایشگاه ماشین هم كه رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی كه خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یكی از اون ها رو داشته باشم ...

مرد: چنده؟

زن: شصت هزار دلار!!!

مرد: باشه اما با این قیمتی كه داره باید مطمئن بشی كه همه چیزش رو به راهه !!!

زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای كه پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!!

مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش !

زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم .

مرد:خداحافظ عزیزم...

مرد گوشی را قطع میكند . مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!

بعد مرد می پرسد: ببخشید شما نمیدونید این گوشی مال كیه؟!!!
     
  
مرد

 
داستانی که در زیر نقل می‌شود مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» نقل کرده است:

"ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل می‌کردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همه دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند.

ما بهانه آوریم که عده‌مان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل می‌کند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند.

چاره‌ای نداشتیم. همه ایرانی‌ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم، و اگر هم داریم، ما به یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم.
به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمی‌دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است. کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.

اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ می‌دانستیم، با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمی‌شد به‌صورت سرود خواند.

بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچه‌ها، عمو سبزی‌فروش را همه بلدید؟! گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است، و هم ساده و کوتاه. بچه‌ها گفتند: آخر عمو سبزی‌فروش که سرود نمی‌شود. گفتم: بچه‌ها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزی‌فروش . . . بله. سبزی کم‌فروش . . . بله. سبزی خوب داری؟ . . . بله.» فریاد شادی از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرین نمودیم. بیشتر تکیه شعر روی کلمه «بله» بود که همه با صدای بم و زیر می‌خواندیم.

همه شعر را نمی‌دانستیم. با توافق هم‌دیگر، «سرود ملی» به این‌صورت تدوین شد:

عمو سبزی‌فروش! . . . بله.
سبزی کم‌فروش! . . . . بله.
سبزی خوب داری؟ . . . بله.
خیلی خوب داری؟ . . . .بله.
عمو سبزی‌فروش! . . . .بله.
سیب کالک داری؟ . . . بله.
زال‌زالک داری؟ . . . . . . بله.
سبزیت باریکه؟ . . . . . بله.
شبهات تاریکه؟ . . . . . بله.
عمو سبزی‌فروش! . . . .بله.

این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یک‌شکل و یک‌رنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزی‌فروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، به‌طوری که صدای «بله» در استادیوم طنین‌انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌خیر گذشت. "


اینم یه جورشه
     
  
زن

Princess
 
خودآزمایی ازدواج(طنز)

اگر به سوالات زیر پاسخ درست بدهید یعنی شما درک صحیحی از مراسم ازدواج و حواشی آن دارید و می‏توانید برای مزدوج شدن اقدام کنید:

1- چرا زن‏ها مهریه می‏گیرند و مردها مهریه می‏دهند؟

الف- چون عدالت رعایت شود!

ب- ای آقا! حالا کی داده کی گرفته؟

ج- چون آقای داماد دست از پا خطانکنه



2- به هدیه خانواده عروس به اطرافیان داماد چه می‏گویند؟

الف- خلعتی

ب- جارخته

ج- جارفته



3- خانواده عروس در شب حنابندان در جواب شعر «حنا حنا آوردیم، دختر تونو بردیم» چه می‏کنند؟

الف- می‏گویند «حنا حنا ارزونیتون، دختر نمی‏دیم بهتون» یعنی کلا همه ملت سر کارند.

ب- با دست خود علامت خاصی را نشان می‏دهند.

ج- زبان درازی می‏کنند.

د- می‏گویند «نوش جونتون»



4- از بیت «امشب چه شبیست شب مراد است امشب... بادابادا مبارک بادا» چه نتیجه‏ای می‏گیریم؟

الف- اسم داماد «مراد» است.

ب- مبارک باید بدود.

ج- شنیدن این شعر برای بچه‏ها مناسب نیست.



5- چرا به هدیه سر عقد داماد به عروس «زیر لفظی» می‏گویند؟

الف- «چون زیر میزی» نمی‏شد بگویند.

ب- چون «عروس گول زنک» نمی‏شد بگویند.

ج- چون کادو را زیر زبان عروس می‏گذارند.



6- به فاز سوم پروژه ازدواج، که قبل از عقد و بعد از بعله برون برگزار می‏شود، چه می‏گویند؟

الف- مادر زن سلام

ب- مادر زن بای بای

ج- خرید عروسی

د- خرج و مهر برون!



7- در بیت «باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود» چه چیزی باید باز شود؟

الف – تمام کمد ها و کابینت های منزل عروس

ب- کادوهای فامیل

ج- بخت دخترهای فامیل که همین شعر را دارند جیغ می‏زنند!



8- جای خالی را پر کنید و برداشت خود را از این شعر بگویید:

چرا ... ندادین؟ کنار دریا ندادین؟

الف- قلیون، داماد ... بوده

ب- ویلا، ماشاالله رو که رو نیست!

ج- اس ام اس، مهمان‏ها سر زده از شمال اومدن



9- پدر عروس شب عروسی جلوی در تالار چه کار می‏کند؟

الف- بشکن می‏زند.

ب- شاباش جمع می‏کند.

ج- مراقب است داماد فرار نکند.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
دقت كرديد كه طرف بدون اجازه مامان جون آب نميخوره و حتي حاضره مثانه محترمش منفجر شه ... چرا ؟! چون مامانش بهش گفته تا اجازه ندم حق نداري جيش كني !!


حتي در برخي حالات ديده شده كه طرف در آستانه مرگ و انفجار مثانه هم بوده ... ولي چون مامي جون اجازه نداده طرف نمرده !!

جل الخالق !!!!

اصولا فلسفه بچه ننه از كجا شروع شد ؟!

با من باشيد :

چرا میگن بچه ننه؟


مامان!

- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام ...
- باشه .


- مامان
- بعله ؟
- من شیر می خوام
- باشه


- مامان
- بعله ؟
- من جیش دارم
- خب


- مامان
- بعله ؟
- من سوپ خرچنگ می خوام
- چشم


- مامان
- بعله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه


- مامان
- بعله؟
- من بوس می خوام
- قربونت بشم


- مامان
- جونم ؟
- من شوكولات آناناسی می خوام
- باشه


- مامان
- بعله ؟
- من دوست می خوام
- خب


- مامان
- بعله ؟
- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
- چشم


- مامان
- بعله ؟
- من یه مهمونی باحال می خوام
- باشه عزیزم


- مامان
- بعله ؟
- من زن می خوام
- باشه عزیز دلم


- مامان
- بعله ؟
- من دیگه زن نمی خوام
- اوا ... باشه


- مامان
- .. بعله
- من كوفته تبریزی می خوام
- چشم


- مامان
- بعله ؟
- من بغل می خوام
- بیا عزیزم


- مامان
- بعله ؟
- مامان
- بعله


- مامان
- ... جونم ؟
- مامان حالت خوبه
- آره


- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی
- ...


اما سري به نيمكره ديگر زندگي ميزنيم !

چرا نمیگن بچه بابا؟


بابا!
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو


- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله


- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین كوكی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه


- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!

- بابا
- اوهوم ؟
- منو می بری پارك ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارك تو رو ببرم ؟


- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز


- بابا
- ....
- من جیش دارم
- پوففف


- بابا
- درد
- من زن نمی خوام
- به درك


- بابا
- بلا
- تقصیر تو بود كه من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات


- بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه


- بابا
- مرض
- منو دوس داری
- ها ؟


- بابا
- ...
- بابا
- خررر پفففف


- بابا
- خفه


- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو ... جونت در بیاد

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
اما ديدگاه ديگر از نگاه يك زوج :

زن در مطب روانپزشك :

زن :‌ شوهر من بی اندازه به مادرش وابسته است در حدی که همه حرفهای اون را بی چون و چرا می پذیرد . من احساس می کنم جایی در زندگی اون ندارم . خیلی خسته شدم باید چه بکنم؟

روانكاو : غلط كرده مرتيكه !! مگه شما توي زندگيش جذابيت نداري ؟!

زن : نه آقاي روانكاو ! بهش ميگم سلام ميگه سلام عزيزم خوبي ماماني؟!!!!

روانكاو : خب عزيزم اون ماماني كه اين بابا به تو دخمل ماماني و مامان ميگه با اون ماماني كه بابا به مامان ميگه و يا ماماني كه بچه مامان به مامان كه زن بابا هست ميگه فرق داره !!‌ (چي شد!؟ )

زن :‌ جان ؟!

روانكاو : هيچي !

زن : حالا من چي كار كنم ؟!

روانكاو : صبر كن يه لحظه ... (صداي شماره گيري موبايل) :

- الو مامان جان !

- جانم پسرم !

- مامان جان يه خانمي اينجاست ميگه شوهرش بچه ننه است! چيكارش كنيم؟!

- غلط كرده دختره شلغم !! بره خدا رو شكر كنه مامان شوهرش رو سرشه ... الهي قربونت بشم بپيچونش شام زود بيا خونه !!

- چشم مامان !


زن :

روانكاو : عزيزم يا طلاق بگير يا بسوز و بساز يا بمير ... همينه !!


بله عزيزان من !

BABY ننه بودن خيلي هم خوب نيست ... كمي به زن خود هم برسيد ...

به اين صورت :

(خاك بر سر زن ذليلت)‌!!

- مامان جان ...

- جانم !؟!

- اين مرتيكه هم شد شوهر ؟!

- چرا دخترم‌؟!

- همش آويزون ميشه هي گل ميخره هي منت ميكشه و محبت ميكنه !! اصلا هم نميره بيرون به مامانشينا سر بزنه !!

- چي؟!

- آره مامان !! عين كركس ميمونه همش خونست و قربون من ميره !!


- غلط كرد مرتيكه !! در رو قفل كن ازش ديگه نياد خونه يكم آدم شه !!

- چشم مامان ! پس تو چه جوري بياي ؟!

- كليد خونه رو بهم داده بودي يادت رفته؟!

- آها... آره !! مامان جونم...

- جونم

- باقالي پلو با كباب تابه اي (!) ميپزي برام بياري؟!

- آره عزيز دلم تا 1 ساعت ديگه اونجام......

بله عزيزان من ! شور هر چيزي رو در آوردن ، اين جنبه هم از زندگي داره ...
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
این متن و یه بار از بالا به پایین یه بار از پایین به بالا بخونین

قبل از ازدواج
.
.
مرد: آره، دیگه نمیتونم بیش از این منتظر بمونم .
زن: میخواهى من از پیشت برم ؟
مرد: نه! فکرش را هم نکن .
زن: منو دوست داری؟
مرد: البته !
زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی ؟
مرد: نه! چرا چنین سوالى میکنی ؟
زن: منو مسافرت میبری ؟
مرد: مرتب !
زن: آیا منو میزنی ؟
مرد: به هیچوجه! من از این آدما نیستم !
زن: میتونم بهت اعتماد کنم؟
.
.
بعد از ازدواج

===============================================

سر خط خبر های یک سال دیگر (معتبر)

- نانوایی های پایتخت با ارائه سند ملکی، نان تمام قسطی ارائه می دهند.

- مراجع عظام تقلید خوردن گوشت گربه را حلال دانسته و با ارائه احادیث معتبری بر فوائد خاص گوشت گربه تاکید کردند. البته این مراجع همچنان درباره خوردن گوشت انسان سکوت کرده اند.

- چمن های ورزشگاه آزادی دیروز در قابلمه قورمه سبزی تهرانی ها بود.

- آیت الله حائری که سال قبل طریقه وضو گرفتن با یک لیوان آب را آموزش داده بود، امروز در تلویزیون طریقه طهارت گرفتن با یک تف را به طور عملی آموزش خواهد داد.

- دو کامیون حامل مهاجران غیر قانونی ایرانی، در کشور افغانستان شناسایی شد و به کشور عودت داده شد.

- احمدی نژاد در مراسم کلنگ زنی صدمین سایت غنی سازی اورانیوم : آنقدر اورانیوم غنی می کنیم که ... پاره شود.

- گفتگوی اختصاصی با آیت الله جنتی: اگر قرار بود از گرسنگی بمیرم در عصر یخبندان مرده بودم.

- عصر دیروز حدود یک ملیون میکروب که با همکاری برخی ویروس های خارج نشین و چند باسیل ورشکسته سـیاسـی و با همدستی باکتری های بهایی و تعدادی آمیب همجنـس باز قصد شیوع بیماری در تهران را داشتند ، امشی شدند.

- نرخ جدید کرایه تاکسی اعلام شد: یک ملیون پول پیش و هر کورس صد هزار تومان

- به دلیل سختی شمارش، واحد ِ واحد پول کشور به کیلو تغییر می کند. مثلا از این به بعد برای خریدن یک پفک نمکی باید یک کیلو هزارتومانی پرداخت کنید.

- در هزار و هشتصدمین سفر استانی هیئت دولت، همه ی دولت با حضور در توالت یک منزل، یک حلقه چاه فاضلاب خانگی را که تماماً ساخته متخصصان داخلی بود، افتتاح کرده و بهره برداری رسمی از آن را آغاز کردند. همچنین کاشتن یک نهال خرزهره دیگر دستاورد این سفر ایشان بود.

- در اقدامی نمادین و به منظور همدلی با مردم، جلسه هیئت دولت زیر کرسی برگزار شد. در این میان خانم دستجردی، وزیر بهداشت بیشتر از بقیه هیجان زده بود.

- احمدرضا رادان گفت موجودات وحشت انگیز سطح خیابان ها زامبی نیستند. وی افزود: اینها همان در و داف هایی هستند که سابق بر این برایشان سر و دست شکسته می شد اما به دلیل عدم توانایی در خرید لوازم آرایش به « هیولای اولیه » بازگشته اند.
این بار تو بگو "دوستت دارم "
نترس........من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید
     
  
زن

Princess
 
سوالات دختران در کنکور خوستگاری لو رفت

خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان میرسد بپرسید. هیچ پرسشی را بیپاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آیندهتان حرف بزنید.


سایت گروه مجلات همشهری نوشت: برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آیندهتان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید. اگر در مراحل اولیه آشنایی هستید فرصت مناسبی برای این کار است تا بعدها از ازدواج پشیمان نشوید. شاید هر کدام از ما درباره راز موفقیت زوجهای موفق دنیا چیزهایی شنیده باشیم و این سوال به ذهنمان برسد: «برای اینکه ارتباط ما در مراحل اولیه به یک زندگی زناشویی موفق و پایدار منجر شود چه کارهایی را باید انجام دهیم؟» تحقیقات مختلف نشان میدهد که قبل از ازدواج باید در یک مکالمه صادقانه این سوالات را از همسر آیندهتان بپرسید و خودتان هم برای هرکدام پاسخی داشته باشید تا اگر او هم از شما همین سوالات را پرسید آمادگی جواب دادن را داشته باشید. بنابراین خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان میرسد بپرسید. هیچ پرسشی را بیپاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آیندهتان حرف بزنید.


همشهری مثبت در شماره مهرماه خود 42 سئوالی را که روز خواستگاری باید از همسر
احتمالی آینده خود بپرسید را مطرح کرده که 29 سئوال آن در ادامه میآید:


عشق کافی نیست


اگر همسر آیندهتان به شما ابراز عشق میکند باید از او بپرسید که چرا شما را دوست دارد و به چه دلیل میخواهد با شما ازدواج کند. چند پرسش دیگر را هم مطرح کنید:
1به چه دلیل مرا دوستداری وتصمیم گرفتی با من ازدواج کنی؟
2 آیا در زندگی تو موضوعی وجود دارد که من از آن بیخبرم؟
3 در گذشته شکست عشقی را تجربه کردهای؟
4 آیا درباره من چیزی وجود دارد که تو را آزار میدهد؟

بچه داشتن یا نداشتن مساله این است


یکی از موضوعات اساسی که قبل از ازدواج باید درباره آن حتما بحث کنید. ممکن است شما اصلا مایل به بچهدار شدن نباشید یا حداقل تا چند سال آینده چنین تصمیمی نداشته باشید. باید این موضوع را مطرح کنید. علاوه بر این سوالاتی از این قبیل به کارتان میآید:
5 آیا میخواهی بچه داشته باشیم؟ اگر پاسخ همسر آیندهتان به این سوال مثبت بود در مرحله بعد از او بپرسید که چند بچه میخواهد.
6 اگر نتوانیم بچهدار شویم باز هم بدون بچه به زندگیمان ادامه میدهیم؟ در چنین شرایطی آیا مایل هستی که سرپرستی بچه دیگری را بر عهده بگیریم؟
7 تا به حال تجربه نگهداری از یک بچه را داشتهای؟ اگر بچهدار شویم حاضری در ساعاتی از روز نگهداری از بچه را بر عهده بگیری؟

اهداف و بلند پروازیها


زندگی مشترک شما باید دارای هدف باشد و بدانید در 5، 10 و 15 سال آینده قرار است به چه آرمانهایی دست پیدا کنید و به کجا برسید. پس از شریک آینده زندگیتان بپرسید:

8 برای زندگی مشترکمان چه اهدافی داری؟
9 زندگی مشترک ما چه تاثیری در روابط تو با دوستان و خانوادهات خواهد داشت؟
10 اگر همه چیز همانطوری پیش برود که ما میخواهیم، در طی 20 سال آینده فکر میکنی به کجا میرسیم؟
11 اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تو کدامند؟

تصمیمهای مهم زندگی


صحبت کردن درباره مسائل زندگی هم هنر مهم دیگری است که به زوجهای جوان توصیه میشود قبل از ازدواج درباره آن حرف بزنند. پس برای توافق در این زمینه از همسرتان بپرسید:

12 وقتی بر سر یک موضوع توافق نداشتیم چطور میتوانیم دوستانه به تفاهم برسیم؟
13 برای اینکه جر و بحثهای ما آرام و معقولانه حلوفصل شود چه استراتژیای را در پیش بگیریم؟ مثلا میتوانید بگویید که من قبل از اینکه عصبانی شوم ده دقیقه سکوت میکنم و وقتی آرامش اولیهام را دوباره پیدا کردم به صحبت ادامه میدهم. هیچوقت بلند صحبت نمیکنم. تو چطور؟
14 در مورد تصمیمگیریهای مهم زندگی (مانند تغییر شغل، خرید خانه، درخواست وام بانکی و...) تا چه اندازه به نظر من اهمیت میدهی؟ از قبل با من مشورت میکنی؟

مهمترین علایق زندگی

باید ببینید بعدها در زندگی چه چیزهایی برای همسرتان بیشتر از همه مهم هستند. برای همین این سوالات را مطرح کنید:

15 اگر خانه ما آتش گرفت اول از همه چه چیزی را از خانه خارج میکنی؟
16 فکر میکنی رابطه زناشویی تا چه حد در موفقیت ازدواج مهم است؟
17 سرگرمیهای مورد علاقه تو کدام هستند؟

پایبندی به مذهب و اخلاقیات

بهتر است با فردی ازدواج کنید که از لحاظ پایبندی به اصول اخلاقی و مذهب با شما هم عقیده باشد. شاید این موضوع قبل از ازدواج چندان به چشم نیاید اما بعد از شروع زندگی مشترک و بهویژه تولد فرزندان آشکار میشود و ممکن است شکافی عمیق را بین خودتان احساس کنید. پس از همسرتان بپرسید:

18 تا چه حد مذهبی هستی؟
19 آیا دوستداری در مراسم مذهبی شرکت کنی؟
20 در کار و زندگی شخصی چه مرزی برای رعایت اخلاقیات قائل هستی؟ (میتوانید برای او مثالی از دروغگویی، خیانت یا کلاهبرداری فردی را به میان بیاورید و بعد بپرسید که آیا این کار را تایید میکند و اگر خودش در چنین شرایطی قرار میگرفت چه کاری انجام میداد.)
21 خط قرمزهای زندگی تو کدامند؟

ارتباط با خانوادهها

ارتباط با خانواده همسر موضوع دیگری است که خیلی از زن و شوهرها بارها و بارها راجع به آن بحث میکنند و حتی ممکن است به خاطر این موضوع باهم جر و بحث کنند یا از هم دلگیر شوند. بنابراین لازم است که شما از قبل درباره این موضوع هم حرف بزنید و سوالاتی بپرسید:

22 چقدر به رفت و آمد با اقوام و خانواده اهمیت میدهی؟
23 هفتهای چند بار میخواهی با خانوادهات رفتوآمدکنی، در مورد خانواده من چطور؟

دخل و خرج

برخی از زوجهای ناموفق مدام بر سر مسائل مالی باهم مشکل دارند. پس برای اینکه این آفت از زندگی مشترک شما دور بماند قبل از ازدواج دخل و خرجتان را کاملا مشخص کنید و بدانید که قرار است پولهایتان را چطور خرج کنید. پس از همسر آیندهتان در این باره هم نظرخواهی کنید:


24 درآمد ماهیانه تو چقدر است؟
25 چطور پول خرج میکنی؛ ولخرج هستی یا اقتصادی؟
26 آیا به پس انداز اهمیت میدهی یا عقیدهداری که تقریبا باید تمام درآمدمان را خرج کنیم و خوش بگذرانیم؟
27 آیا مایلی برنامه مشخصی برای دخل و خرجمان داشته باشیم و باقیمانده را در یک حساب مشترک پس انداز کنیم؟
28 آیا من میتوانم از موجودی تمام حسابهای تو خبر داشته باشم یا ترجیح میدهی میزان داراییات را به کسی نگویی؟
29 آیا در محاسبه دخل و خرج خانواده روی درآمد من هم حساب میکنی یا خودت میتوانی از پس مخارجمان بر بیایی؟
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
احساسات بسیار جالب یک شوهر در نصف شب!!!!!!

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست،

ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود

در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود...

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید...

زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد :

"چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟"

شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید :

هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟

زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد

گفت: "آره یادمه..."

شوهرش به سختی‌ گفت:

_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟

_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست...)

_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت نشون گرفته بود و گفت

که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!

_آره اونم یادمه...


مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
ماجرای پسر 12 ساله و خانه فساد

یک روز پسری دوازده ساله که لاک پشت مرده ای را که ماشین از رویش رفته بود را با نخ می کشید وارد یکی از خانه های "فساد" اطراف آمستردام شد و گفت:
- من می خواهم با یکی از خانم ها س**** داشته باشم. پول هم دارم و تا به مقصودم نرسم از اینجا نمی روم.

گرداننده آنجا که همه "مامان" به او می گفتند و کاری با اخلاقیات و اینجور حرفها نداشت اندکی فکر کرد و گفت:
- باشه یکی از دخترها رو انتخاب کن.
پسر پرسید: هیچکدامشان بیماری مسری که ندارند؟
"مامان" گفت: نه ندارند.
پسر که خیلی زبل بود گفت:
- تحقیق کردم و شنیدم همه آنهایی که با لیزا میخوابند بعدش باید یک آمپول بزنند. من هم لیزا را میخواهم.
اصرار پسرک و پول توی دستش باعث شد که "مامان" راضی بشه. در حالی که لاک پشت مرده را می کشید وارد اتاق لیزا شد . ده دقیقه بعد آمد بیرون و پول را به "مامان" داد و می خواست بیرون برود که "مامان" پرسید:
- چرا تو درست کسی را که بیماری مسری آمیزشی دارد را انتخاب کردی؟

پسرک با بی میلی جواب داد:
- امروز عصر پدر و مادرم میروند رستوران و یک خانمی که کارش نگهداری بچه هاست و بهش کلفت میگیم میاد خونه ما تا من تنها نباشم.. این خانم امشب هم مثل همیشه حتما با من خواهد خوابید و کارهای بد با من خواهد کرد. در نتیجه این بیماری آمیزشی به او هم سرایت خواهد کرد.
بعدا که پدر و مادرم از رستوران برگشتند پدرم با ماشینش کلفت را به خونه اش میرسونه و طبق معمول تو راه ترتیب اونو خواهد داد و بیماری به پدرم سرایت خواهد کرد .
وقتی برگشت آخر شب پدرم و مادرم با هم اختلاط خواهند کرد و در نتیجه مادرم هم مبتلا خواهد شد. فردایش که پستچی میاد طبق معمول مادرم و پستچیه قاطی همدیگر خواهند شد.
هدفم مبتلا کردن این پستچی پست فطرت هست که با ماشینش روی لاک پشتم رفت و اونو کشت.

===============================================

این بار اولت بود...!

روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا ...

برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت .
همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:"این دومین بارت" بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟"
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود.

===============================================

خواستگاری از گذشته تا به امروز:

یک هفته پس از خلقت آدم:
چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.
پانصد سال پس از خلقت آدم:
با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه(
بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.
دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم:
انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟ چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.
ده سال قبل:
شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.
هم اکنون:
به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد ...
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
صفحه  صفحه 1 از 65:  1  2  3  4  5  ...  62  63  64  65  پسین » 
شوخی و سرگرمی

طنزک

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA