انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 17 از 65:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  64  65  پسین »

طنزک


زن

Princess
 
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:



دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل،

جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت

جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

اینطوری تعریف میکنه:

من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی

20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو

ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.

اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم،

نه از موتور ماشین سر در میارم!!

راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.

دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.

من هم بی معطلی پریدم توش.

اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.

وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر

دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!

کپ کردم .

داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد



هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم

یه پیچ جلومونه!

تمام تنم یخ کرده بود.

نمیتونستم حتی جیغ بکشم

ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.

تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم

که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره،

اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده



نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.

ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت،

یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.



از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.

در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.



اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.

دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد

رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین

بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم



وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند



یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،



یکیشون داد زد:



ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم

سوار شده بود
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

andishmand
 


اسممون و گذاشتن :ملیکا
خاله و دخترخاله ها بهم می گن : mel mel
دایی تا بهم میرسه میگه: مَلَکا ذکر تو گویم که تو پاکیو خدایی...
پسردایی کوچیکه ام بلد نبود بگه ملیگا میگفت: پیتیلا
بهنوش میگه: پیتیکا
عطیه میگه:ملی
استاد زبانمون آقای چمنی می گفت :میــلــیــکا
بعضی از فامیل های بابام میگن: مَـــلیکا
بعضی از دوستان عنایت دارن میگن : مِـــلیک
دخترخاله کوشولوم میگفت: میخا
حالا شده: میکا
بعد عمه ام امشب اس داده: چطوری پولیکا؟؟؟؟؟!!!! ­!!
اینجور اسم با مسما و انعطاف پذیری دارم من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 


*******************

مرغ عشقه داریم!صدای ترمز دستی میده

*******************

ﺑـــﻪ ﺑﻌﻀــﯽﻫـــﺎ اوﻧﻘﺪﺭ ﺑﻬــــــــﺎ ﻣﯿـــﺪﯼ ﮐـﻪ
ﯾـﻪ ﺭﻭﺯ ﺧــﻮﺩت هم ﺩﯾﮕـﻪ ﻧﻤﯿﺘـــــﻮﻧـﯽ ﺑﺨــــﺮﯾـــﺶ !

*******************

یه آدمایی رو توی زندگیمون راه دادیم که مادراشونم به زور تو خونه راشون می دادن !

*******************

امروز سر جلسه امتحان ...
از ۵ تا سوال استاد، زیر ۲ تاش کامنت گذاشتم و ۳ تای دیگه را هم فقط لایک کردم

*******************

یه رفیق دارم وقتی تو سانتافه‌اش به دخترا تیکه میندازه ۸۰% با لبخند جوابشو میدن..
یه بار اومد تو پراید من و تیکه انداخت به چند تا دختر خانم ...
و تازه اونجا بود که فهمید کچله
*******************

ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺟﯿﺐ ﻧﺒﻮﺩ ؛ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻮﺩ !
*******************
یادش بخیر یه زمانی تلویزیون تبلیغ سس و رب رو میکرد و بعد میگفتن :
هزاااااااااااار سکه تمام بهار آزادی دو هزااااااااار نیم سکه...
الان دستمال توالت هم نمیتونن جایزه بدن !
*******************
یکی دیگه از دستاوردهای نسل ما این بوده که
ترمز دستی پیکان رو از کنار در راننده به بین صندلی راننده و شاگرد انتقال دادن !
*******************

بعضی از آدما " خـــــــــــــــــــوب نمی بینن "
اما بدتر از اون اینه که :
" بعضی دیگه ، خوبـــــــــــــــــــــــی رو نمی بینن " !
*******************
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ، ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﯾﮏ ﺩﻻﺭﯼ ﻧﻘﺮﻩ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﺎﻡﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ
ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻻﺭﯼ ﺭﺍ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ.
ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ : ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﮑﻞ ﺁﻧﮋ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﯿﺮ، ﻣﯿﮑﻞ ﺁﻧﮋ ﯾﮏ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻟﮑﻦ
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ .
ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﺑﻮﺩ؟
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﯿﺮ، ﺍﺭﺳﻄﻮﯾﮏ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻋﻠﻢ ﻣﻨﻄﻖ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ
ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ، ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ ﺍﺳﺖ .
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻻﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ .
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻗﺪﺭﯼ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺍﻭ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻭﺭﺯﺵ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪﻩ ؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﻪ، ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ!


===============================

‎برد پیت: لباس مرغ میپوشید و برای یک رستوران زنجیره ای مکزیکی تبلیغ میکرد.
‎لیدی گاگا: او در 18 سالگی یک رقاص برهنه بود.
‎جان بون جاوی: این خواننده بزرگ زمانی یک دکور ساز بود.
تام کروز: او در کودکی یک روزنامه فروش بوده است.
‎درو بریمور: او در تبلیغات غذای سگ وپاپ کورن مشغول بود.
‎جنیفر انیستون: او یک بازاریاب بوده است.
‎ساندرا بولاک: پیش خدمت رستوران.
‎وان بیتی: رفتگر و غذا دهنده به حیوانات باغ وحش.
‎مگان فاکس: او با لباس موز برای یکرستوران تبلیغ میکرد.
به سلامتی منم از اول دبستان تا همون آخر شاگرد اول بودم
ولی الان مرنگم و در خدمت شما
هله
     
  
مرد

 
مدیریت بحران
آقای اسمیت به تازگی مدیر عامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیر عامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های ۱ و ۲ و ۳ روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا این که میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بد جوری به دردسر افتاد. در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره ۱ را باز کرد. کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: همه تقصیرها را به گردن مدیرعامل قبلی بیانداز. آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت وباعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. آقای اسمیت، با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود: تغییر ساختار بده. اسمیت به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد. آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود: سه پاکت نامه آماده کن!
 
 
Signature
 
 
     
  
مرد

 
معلم : شعری که گفتم حفظ کنیدو بخون
دانش آموز: یادمون نیست ...
معلم : اولش اینه
بنی آدم اعضای یكدیگرند
كه در آفرینش ز یك گوهرند
: بــَــلد نیستیم
معلم:این شعر ساده رو هم نتونستی حفظ كنی؟!
دانش آموز: مشكل داشتم مادرم مریضه و گوشه ی خونه افتاده ، پدرم واسه بدهی زندونه و مخارج درمان مادرمم بالاست، من بیرون از خونه کار میکنم وباید كارای خونه رو هم انجام بدهم
معلم: همین؟باید شعر رو حفظ میكردی مشكلات تو به من مربوط نمیشه!
دانش آموز :
تو كز محنت دیگران بی غمی
نشاید كه نامت نهند آدمی


========================
جوني از بيكاري رفت باغ وحش پرسيد استخدام داريد?
يارو گفت مدرك چي داري گفت ديپلم
ياروگفت يه كاري برات دارم حقوقشم خوبه پسره قبول كرد
يارو گفت : ما اينجا ميمون نداريم ميتوني بري تو پوست ميمون تو قفس تا ميمون برامون بياد,
چند روزي گذشت يه روز جمعه كه شلوغ شده بود . پسره توي قفس پشتك وارو ميزد از ميله ها بالا پائين ميرفت . جوگير شد زيادي از رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شيره داد زد كمك شيره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهانش گفت آبرو ريزي نكن من ليسانس دارم.

هله
     
  
مرد

 
جواب ایرانی ها به اس ام اس یه ناشناس :

دهه پنجاهی: حتما" اشتباه فرستاده

دهه شصتی بعد چند بارتکرار: شما؟

دهه هفتادی:هنوز عرقه پیام خشک نشده u؟

دهه هشتادی: کدوم یکی هستی؟

اینطور پیش بره نودی ها شماره ناشناس ندارن !

===================================

شیـر و رفقـاش نشسته بودن و خوش میگذروندن...
بین صحبت شیره نگاهی به ساعتش میندازه و میگه: اُه! اُه! ساعت ۱۱ شده! باید برم! خانم خونه منتظره!
گاوه پوزخندی میزنه و میگه: زن ذلیلو نیگا! ادعاتم میشه سلطان جنگلی!
شیر لبخند تلخی میزنه و میگه: ‎توی خونه یه شیـــر منتظرمه ! نه یـه گاوی مثـل تــو!
هله
     
  
مرد

 
..پسره میره کافه و کنار یه دختر خوشگل میشینه
پسره مرتب به ساعتش نگاه میکنه تا اینکه دختره بهش میگه : شما منتظر کسی هستید؟
پسره میگه : نه! من فقط دارم به ساعتم نگاه میکنم ، آخه تازه خریدمش ، جدیدترین مدله!
دختر : جدی! ، مدرنه؟ ، امکاناتش چیه؟
پسر : آره خب مدرنه ، یکی از امکاناتش اینه که از طریق اشعه آلفا با من ارتباط برقرار میکنه ، یه جور تله پاتی!
......دختر : واه! چه جالب ! الان داره ساعتتون چی میگه؟
پسر : داره میگه شما چرا لباس زیر ندارین؟
دختر: بله!! من که لباس زیر دارم!!
پسر :‎ اوه ! ساعت لعنتی!! فکرکنم یک ساعت جلو رفته


_______________________

غضنفر برای اولین با سوار بنز میشه ...
آرم جلوی کاپوت توجهش رو جلب میکنه از راننده میپرسه اونچیه؟
راننده هم میبینه طرف اوسگله میگه :
اون مگسک ماشینه ... وقتی میخوام تصادفکنم از توش نگاه میکنم دقیق میزنم به هدف...
خلاصه تو همین گیر ودار یه موتوری با سرعت می پیچه جلو شون راننده ه با هزار زور و زحمت فرمون میگیره و ردش میکنه ...(بوووووووووو ­وووم از آیینه نگاه میکنه میبینه موتوریه افتاده
یهو غضنفر میگه:
خاک تو اون سرت با مگسک هم نمیتونی بزنی ؟؟؟
‎داشت رد میشد در رو باز کردم خورد بهش افتاد
هله
     
  
مرد

 
شيخي را گفتند : مدتي است که در شهر شلوار کوتاه رايج گرديده و دختران بسياري اين البسه بر تن مي کنند. در مذمت شلوار کوتاه چيزي بگو تا دختران از پوشيدنش صرف نظر نمايند. شيخ ما خروشيد و گفت:خاموش!!! که شلوار کوتاه را فايده بسيار است و من در مذمتش هيچ نگويم گفتند: يا شيخ ! فايده اش چيست؟؟؟؟ شيخ ما گفت: چون دختران شلوار کوتاه پوشند، پسرها سربه زير گردند و پايين را بنگرند. ‎چون پايين را بنگرند هم از گزند تيرشيطان در امان مانند هم از شر چاله!
_________________
روزى پیرمردى به ۳ پسر خود ۱ چوب داد و گفت : بشکنید ، شکستند . ۳ چوب داد، شکستند .
۱۰ چوب داد شکستند .
دسته بیل داد شکستند .
تیرآهن ۱۸ داد شکستند .
پیرمرد گفت : دِ توله سَگا مسخره بازى درنیارید میخوام نصیحتتون کنم!!!
___________________
غضنفر ميره خواستگاري، بهش ميگن: دختره رو پسنديدي؟ ميگه: بايد لخت ببينمش. میگن باشه چون قصد ازدواج داری عیبی نداره! بعد از اينكه ديد، بهش ميگن: بالاخره چي شد؟ پسنديدي؟ ميگه: نه!!، دماغش گنده‌اس ‎

____________

ﺁﺧﻮﻧﺪﻩ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ نشسته ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺷﻮﺧﯿﺶ
ﮔﻞ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﺷﻤﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ
ﻫﺴﺘﯿﺪ ، ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺍﺯﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻦ ؟
.
ﺭﺍﻧﻨﺪﮤ ﺯﺑﻞ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻼ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ
ﻣﯿﮕﻪ :
2 ﺳﺎﻝ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ؛ ﺍﮔﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﯿﻤﺶ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﯿﻪ!
هله
     
  
مرد

 
مايكل، راننده اتوبوس شهري، مثل هميشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسير هميشگي شروع به كار كرد. در چند ايستگاه اول همه چيز مثل معمول بود و تعدادي مسافر پياده مي شدند و چند نفر هم سوار مي شدند. در ايستگاه بعدي، يك مرد با هيكل بزرگ، قيافه اي خشن و رفتاري عجيب سوار شد..

او در حالي كه به مايكل زل زده بود گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» و رفت و نشست.

مايكل كه تقريباً ريز جثه بود و اساساً آدم ملايمي بود چيزي نگفت اما راضي هم نبود. روز بعد هم دوباره همين اتفاق افتاد و مرد هيكلي سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روي صندلي نشست و روز بعد و روز بعد...

اين اتفاق كه به كابوسي براي مايكل تبديل شده بود خيلي او را آزار مي داد. بعد از مدتي مايكل ديگر نمي تواست اين موضوع را تحمل كند و بايد با او برخورد مي كرد. اما چطوري از پس آن هيكل بر مي آمد؟ بنابراين در چند كلاس بدنسازي، كاراته و جودو و ... ثبت نام كرد. در پايان تابستان، مايكل به اندازه كافي آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پيدا كرده بود.

بنابراين روز بعدي كه مرد هيكلي سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!»

مايكل ايستاد، به او زل زد و فرياد زد: «براي چي؟»

مرد هيكلي با چهره اي متعجب و ترسان گفت: «تام هيكل كارت استفاده رايگان داره.»
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
صفحه  صفحه 17 از 65:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  64  65  پسین » 
شوخی و سرگرمی

طنزک

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA