ارسالها: 137
#21
Posted: 8 Apr 2011 15:10
مادرم پير شد و به سالخوردگي رسيد. به بيماري سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسي از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور ميتوانستم نزد او بروم که بين من و مادر عزيزم شهري فاصله بود. همه چيز را رها کردم و به ديدارش شتافتم. ديدم بر بستر بيماري افتاده است. وقتي رقّت حالم را ديد، تبسّمي بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشي بود که همهء اعضاء درون را ميسوزاند. سخت لاغر و ضعيف شده بود. اين آن مادري نبود که من ميشناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداري من بر آمد و گفت:
"گريه نکن، پسرم. من اصلاً دردي احساس نميکنم." و اين هشتمين دروغي بود که مادرم به من گفت.
وقتي اين سخن را بر زبان راند، ديدگانش را بر هم نهاد و ديگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج اين جهان رهايي يافت.
اين سخن را با جميع کساني ميگويم که در زندگياش از نعمت وجود مادر برخوردارند. اين نعمت را قدر بدانيد قبل از آن که از فقدانش محزون گرديد.
اين سخن را با کساني ميگويم که از نعمت وجود مادر محرومند. هميشه به ياد داشته باشيد که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال براي او طلب رحمت و بخشش نماييد.
مادر دوستت دارم. خدايا او را غريق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکي تحت پرورش خود قرار داد.
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#22
Posted: 8 Apr 2011 15:42
مــعــمــا
نابغه ها! جواب رو نخونين ببينين ميتونين جواب بدين.
نكته ي انحرافي هم نداره.
سوال:
10 تا جعبه قند داریم.
هر جعبه از 1000 حبه قند تشکیل شده.
وزن هر حبه قند 10 گرمه.
این وضعیت تو همه جعبه ها همین طوریه ولی فقط یکی از جعبه ها حبه هایی با وزن 9 گرم داره.
یه ترازو داریم که یه بار مصرفه. یعنی فقط میشه یه بار با اون وزن کرد و بعد از اون دیگه از کار می افته.
می خوایم با استفاده از این ترازو و تنها با یک بار وزن بفهمیم کدوم جعبه وزن کمتری داره.
حالا چیکار کنیم؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مطمئني ميخواي جواب رو ببيني؟ باور كن جواب داره ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
. يعني تسليم شدي
.
.
.
.
.
.
.
پس ببین
ابتدا جعبه ها را شماره گذاری می کنیم : جعبه 1 و جعبه 2 و جعبه 3 و جعبه 4 و ..... تا جعبه شماره 10
سپس از هر جعبه به تعداد شماره جعبه ، حبه قند برمی داریم ، مثلا از جعبه اول یک حبه قند و از جعبه دوم 2 حبه قند و از جعبه سوم 3 حبه قند و .......
جمعا 55 حبه قند می شود، قاعدتا به وزن 550 گرم
سپس این مجموعه را با ترازو وزن می کنیم.
فکر کنم دیگه بقیش واضح باشه
هر مقدار گرمی که از 550 گرم کمتر باشد برابر با شماره جعبه ای است که حاوی حبه قند های 9 گرمی می باشد.
دیدی گفتم جواب داره ..!!!! هی عجله کردی!!! مطمئنم اگه یه کم روش فکر می کردی تو هم به راه حل مسئله پی می بردی.
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#23
Posted: 8 Apr 2011 16:42
آیا میدانستید ؟!
آیا میدانستید که تـنها در طول زمانی که این جمله را می خوانید در حدود 50 هزار سلول بدنتان میمیرد و سلول های جدید جایگزین آن می شود
آیا میدانستید که در طـول یـک ساعت قلب شما آنقدر سخت کار می کند کـه مــی تـــوانــد انرژی حمل یک جسم یک تنی به اندازه یک کیلومتر از سطح زمین را تامین کند ؟
آیا میدانستید که اولین دوقلوهای آزمایشگاهی اولین بار در سال 1981 به دنیا آمدند ؟
آیا میدانستید که اگر سلول های موجود بر روی پوست بدن انسان را به دنبال هم بچینیم، طول آن به 45 مایل خواهد رسید ؟
آیا میدانستید که در طول یک سال، قلب یک انسان عادی 40 میلیون بار می تپد ؟
آیا میدانستید که بیشتر انسانها در یک دقیقه 25 مرتبه پلک می زنند و بطور میانگین هر انسان سالانه بیش از ۱3 میلیون مرتبه پلک می زند ؟
آیا میدانستید که معده شما باید هر دو هفته یکبار ماده مخاطی جدید ترشح کند در غیر اینصورت خودش را هضم خواهد کرد ؟
آیا میدانستید که شش سمت چپ کوچکتر از شش سمت راست است تا فضایی برای قلب ایجاد شود ؟
آیا میدانستید که جراحی چشم یکی از پیشرفت های چشمگیر در طب باستان به شمار می رود ؟
آیا میدانستید که عطسه در هنگام خارج شدن از دهان، سرعتی بالغ بر 100 مایل بر ساعت دارد ؟
آیا میدانستید که اگر بدن شما خشک و یخ زده شود 10% به وزن آن اضافه خواهد شد که این مقدار وزن اضافی را مایکرو ارگانیسم هایی که بر روی بدن قرار دارند، تشکیل می دهند ؟
آیا میدانستید که براساس آمارهای اخیرسازمان جهانی سلامتی، روزانه در حدود 100 میلیون فعالیت جنسی رخ میدهد؟
آیا میدانستید که زمانیکه گوشت و شیر را با هم می خورید، بدن به هیچ وجه کلسیم شیر را جذب نمی کند و بهتر است میان مصرف گوشت و شیر حداقل 2 ساعت فاصله باشد ؟
آیا میدانستید که هر انسان در حدود نیم ساعت یک تک سلولی بوده است ؟
آیا میدانستید که ما یک داروخانه کامل در بدن خود داریم و می توانیم هر دارویی را در بدن خود تولید کنیم ؟
آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ؟
آیا میدانستید که محـقـقان اخیـراً بـه ایـن نتیجه رسیده اند که کلیه انسان 500 عملکرد متفاوت دارد ؟
آیا میدانستید که ساختمان عملکرد دست وال، سگ، پرندگان (بال ها) و انسان دقیقاً مشابه است ؟
آیا میدانستید که سریع ترین عضله بدن انسان زبان اوست ؟
آیا میدانستید که شبکه چشم ۱۳۵ میلیون سلول احساس دارد که مسئولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد ؟
آیا میدانستید که چشم انسان حدود ۱۳۵ میلیون سلول بینایی دارد که معادل یك دوربین 135 مگاپیكسل عمل می كند ؟
آیا میدانستید که چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ را مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد ؟
آیا میدانستید که گوش و بینی شما در تمام طول عمر به رشد خود ادامه می دهند ؟
آیا میدانستید که چشمهای ما از بدو تولد همین اندازه بودهاند، اما رشد گوش و بینی ما هیچوقت متوقف نمیشوند ؟
آیا میدانستید که دندان تنها بخش از بدن انسان است که ترمیم نمی شود ؟
آیا میدانستید که شواهد نشان داده است که انسان از هفتاد هزار سال پیش لباس بر تن می کرده است ؟
آیا میدانستید که عمر مفید انسانها در کف دستشان اینگونه (۸۱ – ۱۸ = ۶۳) نوشته شده است ؟
آیا میدانستید که ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است ؟
آیا میدانستید که هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند ؟
آیا میدانستید که یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ کیلومتر در ساعت بدود ؟
آیا میدانستید که کالبد شکافی انسانهای جدید بسیار بیشتر از انسانهای قدیمی طول میکشد ؟
آیا میدانستید که انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل در آن واحد خواهد مرد ؟
آیا میدانستید که هر انسان میتواند ۱ دقیقه نفس خود را حبس کند و رکوردش در جهان ۸۵ ثانیه است ؟
آیا میدانستید که وزن اسکلت انسان بالغ ۱۳ تا ۱۵ کیلوگرم است ؟
آیا میدانستید که انسان اولیه (ناندرتال ها) و اجداد اولیه انسان هر دو در یک زمان در اروپا بودند ؟
آیا میدانستید که یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است ؟
آیا میدانستید که لایه بیرونی پوست انسان هر ۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟
آیا میدانستید که انسان ۹ هزار سال پیش از میلاد برای اولین بار به کشاورزی پرداخت ؟
آیا میدانستید که دویست میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد که انسان یکی از آنها است
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#24
Posted: 14 Apr 2011 16:26
واقعیت شگفتانگیز درمورد بدن انسان !!!! ...
بدن انسان به تنهایی دریایی از شگفتی هاست و ممکن است ما از خیلی از شگفتیهای آن باخبر نباشیم.
بدن ما خیلی ویژگیهای حیرتانگیزی دارد که شاید برایمان قابلباور نباشد.
برای آنها که به واقعیات عجیب درمورد طبیعت انسان علاقهمند هستند، لیستی عالی تهیه کردهایم.
1. بدن ما در یک روز 10 میلیارد پوسته تولید میکند. این واقعیت نشان میدهد که بد نیست روکش بالشت و ملحفهتان را بهطور منظم بشویید چون این مقدار پوسته در سال میشود چیزی درحدود 2 کیلوگرم پوست.
2. هر ساعت از روز بدن ما باید یک میلیارد سلول را جایگزین کند. قدرت بدن برای تولید اینهمه سلول جدید واقعاً جای شگفتی دارد.
3. همه ما میدانیم که اسید معده بسیار قوی است. این اسید آنقدر قوی است که حتی زینک را هم حل میکند. این یعنی یک قدرت اسیدی بسیار بالا. اما دلیل اینکه ما با اسید معده خودمان آسیب نمیبینیم این است که سلولهایی برای محافظت از ما در برابر خودمان لایه پوششی ایجاد کردهاند.
4. شش ماه طول میکشد که ناخن بهطور کامل روی انگشتان دست یا پا رشد کند. به همین خاطر است که افتادن یک ناخن آسیبدیدگی بسیار دردناک است و به مدتی طولانی ظاهری زننده برای انگشتمان ایجاد می کند. پس حسابی مراقب ناخنهایتان باشید.
5. استخوان انسان به اندازه گرانیت سخت است. استخوانهای ما بسیار پرتراکم هستند و قادرند فشار و نیروی بسیار زیادی را تحمل کنند که ویژگی بسیار خوبی است چون همه ما انسانها حرکات و اعمال فشارآوری انجام میدهیم.
6. هر شب که می خوابیم کمی رشد میکنیم. درطول روز، نیروی جاذبه ستون فقرات ما را منقبض میکند و شب دوباره به همان نقطه شروع برمیگردیم.
7. صدای ما در روز قبل از اینکه کششی به دیافراگم و تارهای صوتیمان بدهیم، فرکانس پایینتری دارد.
8. هر کلیه بیشتر از هزار فیلتر دارد. به همین دلیل است که باید مقدار زیادی آب بنوشیم تا بدن روی موادمغذی و مایعات تازه در سیستم عملیات انجام دهد.
9. خون ما خیلی سریع پمپاژ میشود؛ آنقدر سریع که یک سلول میتواند در یک دقیقه آن را به کل بدن برساند. با ورزش و انجام حرکات کششی همیشه میتوانید پمپاژ خونتان را در حد عالی نگه دارید.
10. جالبترین واقعیت درمورد بدن انسان درمورد مصرف اکسیژن ما است چون هیچوقت به آن فکر هم نمیکنیم. ما در هر روز چیزی درحدود 44 کیلوگرم هوا تنفس میکنیم. این هزاران تنفس روی هوا که تقریباً بیوزن است، تاثیر میگذارد. دفعه بعدی که می خواستید کار مثبتی برای محیط زیست یا پاکی هوا انجام دهید این را خوب به یاد داشته باشید.
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#25
Posted: 14 Apr 2011 16:27
آدم باید چطوری باشه؟ !!!! ...
اگه سربزير و متفكر و توي خودش باشه، ميگن: افسردگي داره، روانيه، سيماش قاطيه!
اگه بگو و بخند و شاد و شنگول باشه، ميگن: جلفه، دلقكه، هجوه!
اگه چاق و اضافه وزن داشته باشه، ميگن: شكموئه، پرخوره، مال مفت تور كرده!
اگه لاغر و جمع و جور و ميزون باشه، ميگن: كنسه، نخوره، حمال وارثه!
اگه از حقش دفاع كنه و زير بار زور نره، ميگن: جنجاليه، با همه دعوا داره، خروس جنگيه!
اگه از حقش بگذره و گذشت كنه، ميگن: بي عرضه س، حيف نون و دست و پا چلفتيه!
اگه اهل تحقيقات و كتاب باشه، ميگن: اينو، واسه ما شده آقاي مطالعه!
اگه با عيالت مشكلي نداشته باشه، ميگن: زن ذليله، زن نگرفته، شوهر كرده!
اگه مرد سالار و حرف، حرف خودش باشه، ميگن: انگار كلفت آورده!
اگه دست به جيبش خوب باشه و به مردم كمك كنه، ميگن: پول پارو ميكنه، اهل زد و بنده!
اگه اهل بريز و بپاش و ولخرجي نباشه، ميگن: پولهاشو انبار ميكنه، جون به عزرائيل نميده!
اگه زبون باز و متملق و چاخان باشه، ميگن: معاشرتيه، فوق العادس، دوست داشتنيه!
اگه راست و درست و بي كلك باشه، ميگن: هيچي نميشه، به درد لاي جرز ميخوره!
و بالاخره اگه هر روز ايميل ميزنه نميگن مارو دوست داره به يادمون هست،ميگن : بيکاره ، معلوم نيست کي کار ميکنه؟!!
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#26
Posted: 14 Apr 2011 16:32
مدیریت در ایران و انگلستان !!!! ...
اانگلستان: موفقيت مدير بر اساس پيشرفت مجموعه تحت مديريتش سنجيده مي شود
ايران: موفقيت مدير سنجيده نمي شود، خود مدير بودن نشانه موفقيت است
انگلستان: مديران بعضی وقتها استعفا مي دهند.
ايران: عشق به خدمت مانع از استعفا مي شود.
انگلستان: افراد از مشاغل پايين شروع مي کنند و به تدريج ممکن است مدير شوند.
ايران: افراد مدير مادرزادی هستند و اولين شغلشان در بيست سالگی مديريت است.
انگلستان: برای يک پست مديريت، دنبال مدير مي گردند.
ايران: برای يک فرد، دنبال پست مديريت مي گردند و در صورت لزوم اين پست ساخته مي شود.
انگلستان: يک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدير شود.
ايران: يک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالي که مديرش سه بار عوض شده.
انگلستان: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مديريت ميکنند.
ايران: اگر بخواهند از کسی هيچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مديريت مي کنند.
انگلستان: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی مي کند و حتی ممکن است محاکمه شود.
ايران: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدير ميشود و پست مديريت جديد مي گيرد.
انگلستان: مديران بصورت مستقل استخدام و برکنار مي شوند، ولی بصورت گروهی و هماهنگ کار مي کنند.
ايران: مديران بصورت مستقل و غيرهماهنگ کار مي کنند، ولی بصورت گروهی استخدام و برکنار مي شوند.
انگلستان: برای استخدام مدير، در روزنامه آگهی مي دهند و با برخی مصاحبه مي کنند.
ايران: برای استخدام مدير، به فرد مورد نظر تلفن مي کنند.
انگلستان: زمان پايان کار يک مدير و شروع کار مدير بعدی از قبل مشخص است.
ايران: مديران در همان روز حکم مديريت يا برکناريشان را مي گيرند.
انگلستان: همه مي دانند درآمد قانونی يک مدير زياد است.
ايران: مديران انسانهای ساده زيستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
انگلستان: شما مديرتان را با اسم کوچک صدا مي زنيد.
ايران: شما مديرتان را صدا نمي زنيد، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نمي دهد.
انگلستان: برای مديريت، سابقه کار مفيد و لياقت لازم است.
ايران: برای مديريت، مورد اعتماد بودن کفايت مي کند
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#27
Posted: 14 Apr 2011 16:38
دلیل استفاده از واژه 120 سال زنده باشی !!!! ...
آیا میدانید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟
برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا ...
در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یکروز اضافه کنند (که البته اضافه هم می کردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یکبار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد. که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی!
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#28
Posted: 14 Apr 2011 16:48
داستان تکراری زن و مرد !!!! ...
(ارسال توسط دوست خوبمون حمید)
مرد از راه می رسه
ناراحت و عبوس
زن:چی شده؟
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه .... لبخند می زنه
زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه
دوست زن پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر.
از صبح قرارشو گذاشتن
مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
"می خواست تنها باشه"
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد:چی شده؟
زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم "نمی فهمه"زن دروغ میگه.
تلفن زنگ می زنه
دوست مرد پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر.
از صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!
زن داغون می شه
"نمی خواست تنها باشه"
و این داستان سال های سال ادامه داشت و زن ومرد در کمال خوشبختی و تفاهم در کنار هم روزگار گذراندند....
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#29
Posted: 14 Apr 2011 16:56
درس اول :
یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف سرویس قدم می زدند
یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم
منشی می پره جلو و میگه: اول من، اول من!
من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم!
پوووف! منشی ناپدید میشه ...
بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من، حالا من
من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ...
پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه
مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!
نتیجه اخلاقی : همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!
ارسالها: 137
#30
Posted: 14 Apr 2011 16:56
درس دوم :
یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش
راهبه سوار میشه و راه میفتن
چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه
راهبه میگه: پدر روحانی، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار …!
کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه
چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پای راهبه تماس میده …!
راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!!!
کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه
بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی!!!
نتیجه اخلاقی : اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی !
پایان رنگ آبی شب سیاه و تار است عشق به رنگ قرمز همیشه افتخار است
6 تا یادت نره!!!