انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 31 از 40:  « پیشین  1  ...  30  31  32  ...  39  40  پسین »

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب


مرد

 
میتو، وسیله‌ای برای گرم‌کردن چای در فنجان

میتو وسیله‌ای است متشکل از یک پایه و یک میله که می‌تواند هر مایعی را در هر ظرف غیر فلزی ظرف چند دقیقه گرم کند، اختراعی چند منظوره که با اهداف زیست‌محیطی عجیب ساخته شده است.
به گزارش آنا به نقل از Engaget، شرکت کیک‌استارتر در وب‌سایت خود درباره نیازی که موجب این اختراع شد نوشته است: «هر روز مقدار زیادی آب وانرژی برای گرم کردن کتری یا گرم‌ نگه‌داشتن چای هدر می‌رود اما میتو می‌تواند بدون نیاز به آنها، چای را هر لحظه آماده نوشیدن کند. این اختراع اگرچه یک وسیله بسیار جالب برای گرم کردن چای، شیر و سوپ و به‌طور کلی هر نوشیدنی مایع رقیق یا غلیظی است، اما به‌نظر نمی‌رسد در تمام خانه‌ها طرفدار داشته باشد».
برای استفاده از میتو باید ابتدا پایه را روشن کرده و سپس کاسه یا لیوان محتوی مایع را روی آن قرار دهید، پس از آن با قراردادن میله دستگاه درون این مایع، آنچه در ظرف داشته باشید از روش القا گرم می‌شود.
سازندگان دستگاه برآورد می‌کنند که یک فنجان آب ظرف مدت 60 ثانیه با این روش گرم می‌شود، اگرچه مدت و میزان گرم شدن وابسته به ضخامت ظرفی است که از آن استفاده شده است.
میتو مانند نمونه فضایی همان المنت‌های قدیمی است که هنوز هم در برخی مغازه‌ها برای گرم کردن چای می‌توانیم خریداری کنیم و هنوز هم یک نمونه از آن در هر خوابگاهی پیدا می‌شود، با این تفاوت که میتو قابلیت حمل و نقل و استفاده در هر محلی را به‌اندازه اجداد خود ندارد.
کیک‌استارتر قصد دارد با استفاده از این اختراع، کتری را به‌طور کلی از معادلات آشپزخانه حذف کند تا از اتلاف انرژی و آب جلوگیری شود اما برای رسیدن به این هدف باید دید که آیا مردم هم حاضر به پرداخت 84 دلار برای خرید گرم‌کن میله‌ای این شرکت هستند یا نه، سوالی که به زودی در همایش جمع‌آوری پول این شرکت برای ساخت میتو، که قرار است 168 هزار دلار جمع کند، مشخص می‌شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
چگونه یک ساعت مچی مردانه شیک انتخاب کنیم؟

چگونه یک ساعت مچی مردانه شیک انتخاب کنیم؟ این سوالی است که بسیاری از آقایان خوشتیپ برای پاسخ دادن به آن وقت زیادی صرف می کنند و یا به جستجو در اینترنت می پردازد. در ادامه به برخی از مهم ترین سوالاتی که ممکن است پیش از خرید ساعت مچی شیک با آن مواجه شوید را اشاره خواهیم کرد:
با وجود داشتن موبایل، بازهم ساعت مچی نیاز دارم؟
چه نوع ساعتی برای من مناسب است؟
چه ساعتی برای من مناسب است؟ دیجیتالی؟ آنالوگ؟
چگونه یک ساعت مچی مردانه شیک انتخاب کنیم؟


۱- قیمت ساعت مچی
شاید مهم ترین عامل برای خرید یک ساعت مچی مناسب برای هر فردی (البته نه ثروتمندان)، قیمت است. معمولا ساعت های مچی که از بندهای پلاستیکی ساخته شده اند قیمت مناسبی داشته و امکان خرید آن تقریبا برای تمام افراد جامعه وجود دارد. قیمت این ساعت ها بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان می باشد. برندی مانند کاسیو از این دسته است.


۲- استایل ساعت مچی
قصد استفاده از ساعت های مچی کلاسیک را دارید؟ معمولا این دسته از ساعت ها دارای بندهایی از جنس استیل، طلا، و یا نقره دارند. صفحه کوچک و بندهای باریک از دیگر ویژگی های این دسته از ساعت هاست.
در مقابل ساعت های مچی اسپرت که از بندهای پلاستیکی و یا چرمی تهیه شده است و صفحه این دسته از ساعت ها معمولا بزرگ می باشد. و معمولا تا عمق های ۱۰ تا ۵۰ متر ضد آب هستند.


۳- برند ساعت مچی
یک فاکتور خیلی مهم در انتخاب ساعت مچی، برند تولید کننده آن است. بسیاری از برندهای لوکس مانند پتک فیلیپ و یا رولکس نه به خاطر امکانات آن چنانی بلکه به خاطر شهرت برند خود و لوکس بودنشان است که قیمت های چند ده میلیون تومانی دارند. اگر قصد خرید یک ساعت مچی مناسب دارید خیلی به فکر خرید برند نباشید و قیمت، زیبایی و دوام ساعت را مد نظر قرار دهید. البته اگر ثروتمند هستید به دنیای ثروتمندان سری بزنید حتما ساعت مورد نظر خود را پیدا خواهید نمود.


۴- ساعت مچی مدنظرم را از کجا بخرم؟
بعد اینکه برند ساعت مچی را انتخاب کردید سری به وب سایت رسمی آن برند بزنید. حتما نمایندگی های مجاز خود را در محل زندگی شما معرفی کرده است. بعد از اینکه کاتالوگ های ساعت مدنظرتان را مشاهده کردی برای خرید به دنبال مراکز رسمی فروش بروید. ما در وب سایت چی بپوشم آدرس برندهای معتبر و مشهور را معرفی خواهیم نمود.


۵- ساعت مچی تان ضد آب باشد!
اگر قصد پول خرج کردن دارید و به دنبال یک ساعت گرانقیمت هستید، حتما به ضد اب بودن آن دقت کنید. بهترین انتخاب ساعت هایی هستند که تا عمق ۱۰۰ متری توان مقاومت در برابر آب را دارند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
چگونه روس‌ها جسد لنین را برای نزدیک به یک قرن حفظ کرده‌اند

برای هزاران سال انسان از روش‌های مختلف مومیایی کردن برای حفظ بدن مردگان استفاده کرده است اما هیچ کدام از این روش‌ها با تجربه‌ی ۹۰ ساله‌ی روسیه در حفظ بدن ولادیمیر لنین، انقلابی کمونیست و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی قابل مقایسه نیست. دانشمندان روسی به طور تجربی روشی را توسعه داده‌اند که ظاهر، احساس و انعطاف پذیری جسد را همچون روز اول حفظ کرده است؛ کسی که ۱۴۵ ساله شده است.



چندین نسل از دانشمندان روسی تقریباً به مدت یک قرن مشغول بهبود روش‌های نگهداری و حفظ ظاهر بدن لنین هستند. امسال مقامات روسی بار دیگر درهای موزه‌ی میدان سرخ مسکو را بستند تا دانشمندان بدن لنین را برای نمایش در ۱۴۵ امین سالگرد تولدش آماده کنند. وظیفه‌ی حفظ جسد بر عهده‌ی مرکز تحقیقات علمی و آموزش متدهای تکنولوژی بیوشیمیایی که از قبل از دوران شوروی فعال بود سپرده شده است. مسئولیت اصلی این عملیات بر عهده‌ی هسته‌ی اصلی این مؤسسه که از ۵ تا ۶ آناتومیست، بیوشیمیست و جراح تشکیل می‌شود گذاشته شده است، گروهی که به نام گروه مقبره معروف شده‌اند. همچنین این گروه در حفظ جسد سه دیکتاتور کمونیست دیگر نیز شرکت داشته‌اند، رهبر ویتنام هو چی مین و همچنین کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل رهبران کره‌ی شمالی. روش روس‌ها برای مومیایی کردن بر پایه‌ی حفظ فرم بدن از نظر بصری، شکل، وزن و انعطاف پذیری اندام توسعه یافته است و لزومی بر حفظ باقیمانده‌ی بیولوژیکی وجود ندارد. الکسی یورچاک استاد انسان شناسی اجتماعی از دانشگاه برکلی کالیفرنیا می‌گوید:

آن‌ها گاهی قسمت‌هایی از پوست و گوشت را با پلاستیک و یا موادی دیگر جایگزین می‌کنند، بنابراین از نظر بیولوژیکی جسد لنین به مرور زمان کمتر و کمتر از چیزی می‌شود که در زمان مرگ به همراه داشت. همین امر باعث می‌شود روش روس‌ها به طور چشمگیری متفاوت از تمام روش‌های مومیایی در گذشته باشد، زیرا در آن روش‌ها تمرکز بر حفظ و دست نخورده ماندن ماده‌ی اصلی بود در حالی که شکل و حالت بدن تغییر می‌کرد.

یورچاک بر اساس صحبت‌هایی که با محققان مؤسسه‌ی حفظ بدن لنین داشته در کتابی تاریخچه‌، علمی که در کنار این فرآیند توسعه یافته و نقش سیاسی جسد لنین در قبل و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را بررسی کرده است.
هنگامی که در سال ۱۹۲۴ لنین چشم از جهان فرو بست بیشتر رهبران آن زمان شوروی مخالف این ایده بودند که بدن او حتی برای مدت کوتاهی جهت نمایش عمومی نگهداری شود، بسیاری از مردم تصور می‌کردند که خاکسپاری لنین در پشت درهای بسته‌ی مقبره در میدان سرخ مسکو انجام شده است؛ اما زمستان سرد برای تقریباً دو ماه حالت ظاهری جسد را به خوبی حفظ کرد تا در نمایش عمومی جمعیت عظیم مردم بتوانند به او ادای احترام کنند. به علاوه در ذهن رهبران شوروی این ایده پرورش پیدا کرد که شاید بتوانند جسد را برای مدتی طولانی‌تر حفظ کنند. برای جلوگیری از ایجاد شایعات در مورد ارتباط بقایای لنین با اعتقادات مذهبی، مقامات شوروی این واقعیت که دانشمندان مسئول نگهداری از جسد وی هستند را به اطلاع عموم رساندند.
در نهایت رهبران با روش مومیایی کردن تجربی که توسط ولادیمیر وربیِف، آناتومیست و بوریس زارسکی شیمیدان توسعه یافته بود موافقت کردند. اولین تلاش برای مومیایی کردن تا اواخر جولای سال ۱۹۲۴ طول کشید. سیستم گردش خون سالم و دست نخورده می‌تواند به انتقال مایعات در پروسه‌ی مومیایی کردن به سراسر بدن کمک کند، با توجه به اینکه پزشک مسئول کالبد شکافی جریان‌های اصلی خون را قطع کرده بود محققان آزمایشگاه لنین موفق به توسعه‌ی روشی شدند که مایعات مومیایی را به برخی از نواحی با استفاده از تزریق‌های کوچک منتقل می‌کرد. در این تزریق‌ها سعی بر این بود که از مناطقی که بریدگی یا جای زخمی از گذشته وجود دارد استفاده شود. الکسی یورچاک می‌گوید:

آن‌ها یک لباس دو لایه از لاستیک برای نگهداری لایه‌ای از مایع مومیایی بر روی بدن لنین در طول نمایش عمومی ساختند. کت و شلوار بر روی این پوشش پوشانده می‌شود. پس از هر نمایش عملیات حفظ جسد تکرار می‌شود که شامل مراحل مختلفی مثل قرار دادن در حمام گلیسرول، فرمالدئید، استات پتاسیم، الکل، پراکسید هیدروژن، محلول اسید سیتریک و سدیم استیک است که هر کدام حدود یک ماه و نیم طول می‌کشد.

چنین فرآیندی بسیار پیچیده‌تر از فرآیند نگهداری اجساد برای مراسم خاکسپاری و یا آموزش‌های پزشکی است. سو بِلَک مدیر مرکز آناتومی و انسان‌شناسی دانشگاه دادی اسکاتلند می‌گوید:

اکثر مومیایی‌ها به وسیله‌ی ترکیبی از فرمالدئید و الکل یا آب انجام می‌شود که به نام فرمالین شناخته می‌شود، این روش کیفیت نگهداری و خواص ضد قارچی خوبی دارد و جسد را برای ده‌ها سال حفظ می‌کند.

چه مومیایی کردن با روش‌های معمولی و چه آنگونه که آزمایشگاه لنین انجام می‌دهد، هر دو با چالش‌های مشترکی روبرو هستند. بدن باید از خشک شدن حفظ شود و همچنین استفاده‌ی زیاد از فرمالین به بافت‌های انسانی رنگی مانند کنسرو ماهی تن می‌دهد. به همین دلیل مراکزی که مراسم تدفین را انجام می‌دهند در مایعاتی که برای حفظ جسد استفاده می‌شود از رنگ استفاده می‌کنند، همچنین جنازه‌ها را قبل از خاکسپاری آرایش می‌کنند تا صورت شخص متوفی سالم به نظر برسد.
اما جسدی که در فرمالین قرار گرفته تغییر رنگ می‌دهد و در طول زمان سفت و شکننده می‌شود. یک روش جدید جایگزین فرمالین روش Thiel soft-fix است که از ترکیب دیگری از مایعات مختلف مانند نیترات نمک برای حفظ رنگ طبیعی، حس تازگی و انعطاف پذیری بافت استفاده می‌کند، این روش برای آموزش‌های پزشکی بسیار مناسب است. همچنین پلاستینه کردن روشی محبوب برای نگهداری اعظای بدن و نمایش در موزه‌های سراسر دنیا است که در آن پلیمری را جایگزین تمام مایعات بدن می‌کنند که با سخت شدن، اجزای بدن بدون تغییر در طول زمان باقی خواهند ماند.
اگرچه روش‌های جدیدی مانند پلاستینه کردن در آن زمان در اختیار آزمایشگاه لنین نبوده است اما اگر بود هم نمی‌توانستند از آن استفاده کنند چرا که در این روش سفتی غیر طبیعی در اجزای جسد ایجاد می‌شود. در سال‌های ابتدایی مرگ لنین محققان مجبور بودند با ظرافت بسیار زیاد قسمت‌هایی از جسد را با مواد جایگزین تعویض کنند، آزمایشگاه لنین برای مقابله با کپک‌ها و چین و چروک گاهی قسمت‌های خاصی از بدن لنین را با مواد جایگزین تعویض می‌کرد. هنگامی که در سال ۱۹۴۵ قسمتی از پوست پای لنین مفقود شد دانشمندان تکه‌هایی از پوست مصنوعی را برای جایگزینی توسعه دادند. آن‌ها بینی، صورت و باقی قسمت‌های بدن او را دوباره شکل دادند تا حس و ظاهر قبلی خود را به دست بیاورد. موادی ساخته شده از پارافین، گلیسرین و کاروتن جایگزین چربی پوست شدند تا چشم انداز واقعی‌تری از پوست را به نمایش بگذارند. در اوج فعالیت آزمایشگاه لنین بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ تعداد کارکنان آن تا ۲۰۰ نفر هم می‌رسید. این افراد بر روی موضوعات مختلفی مانند روش‌های جلوگیری از پیر شدن سلول‌های پوست و روش‌های پیوند پوست کار می‌کردند. در دهه‌ی ۱۹۹۰ و با فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی این مؤسسه حمایت‌های مالی از طرف دولت را از دست داد، اما همچنان با کمک بخش خصوصی به فعالیتش ادامه داد تا زمانی که پول دریافتی از طرف دولت به سطح نرمال قبلی بازگشت.
تلاش‌های آزمایشگاه لنین حتی به توسعه‌ی روش‌های پزشکی دیگری نیز منتهی شده است، به عنوان مثال یکی از این دستاوردها باعث ساخت تجهیزات ویژه‌ای شد که مانع حرکت خون از مجرای کلیه در زمان پیوند می‌شود. یا در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ یوری لاپوخین محقق این آزمایشگاه روش غیر تهاجمی تست سه قطره را برای آزمایش سطح کلسترول در بافت پوست توسعه داد. در سال ۲۰۰۲ محققان روسی این اختراع را به نام خود ثبت کردند و همراه با شرکت کانادایی PreVu اولین و تنها روش آزمایش غیر تهاجمی میزان کلسترول از طریق پوست را برای مراقبت از بیماران در منزل تجاری کردند. این‌ها میراثی از لنین هستند که نه شوروی و نه غرب در قرن گذشته نمی‌توانستند تصوری از آن داشته باشند.



مقبره‌ی لنین در میدان سرخ مسکو
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
ایرانیان باستان از نوعی سلاح شیمیایی در جنگ با رومی‌ها استفاده کرده‌اند

تعداد زیادی از سلاح‌های شیمیایی در دوران باستان وجود داشته‌اند که در تحقیقات نامی از آن‌ها برده نشده و ظاهرا فقط افراد معدودی از مستندات باقی مانده از دوران باستان آگاه هستند. با این حال در تفاسیر جدیدی که از نبرد ایران و روم در تونل دورا شده چنین بر می‌آید که ایرانی‌ها به خوبی از اسلحه‌ای شیمیایی استفاده می‌کنند.



حدود ۱۸۰۰ سال پیش ۱۹ سرباز رومی با عجله به درون تونلی زیرزمینی می‌روند تا از شهر باستانی دورا دفاع کنند. در برابر آن‌ها ارتشی از سربازان ایرانی قرار گرفته که تونلی برای عبور از دیوارهای شهر حفر کرده‌اند، اما در این تعقیب و گریز زیر زمینی رومی‌ها با سلاحی مرگبار روبرو می‌شوند که شمشیرها قدرت مقابله با آن را ندارد، و سربازان وحشت زده‌ی رومی در چند دقیقه می‌میرند در حالی که هنوز آخرین سکه‌ها در قلاف کمرشان باقی‌مانده است.


جایی که دود جان می‌گیرد
حدود سال ۲۵۰ میلادی، امپراتوری ساسانیان تمرکز خود را بر باز پس گیری شهر دورا-اروپوس سوریه از رومی‌ها قرار می‌دهد، دورا به شدت از رودخانه‌ی فرات پشتیبانی می‌کرد و در آن زمان به پایگاه نظامی امپراتوری روم تبدیل شده بود که با دیوارهای با ضخامت چند متر حفاظت می‌شد. برای عبور از این دیوارها ایرانیان مشغول حفر تونل می‌شوند، آن‌ها از فاصله‌ی ۴۰ متری شهر و از مقبره‌ای در گورستان زیرزمینی شهر دورا حفاری خود را شروع کردند اما در عوض مدافعان رومی به امید متوقف کردن ایرانی‌ها دست به کندن تونل‌های مشابهی می‌زنند. باستان شناس فرانسوی رابرت دو مسنیل دو بایسون در دهه‌ی ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ برای اولین بار نقشه‌ای از این بازی موش و گربه را ترسیم می‌کند، تونلی که به دام ابدی رومی‌ها تبدیل شده است. منسیل جسد حداقل ۱۹ سرباز رومی را در یک سمت تونل و یک سرباز پارسی تنها را در سمت دیگر تونل و در زیر دیوارهای شهر پیدا می‌کند. او مبارزه‌ی تن به تنی را متصور می‌شود که طی آن سربازان ایرانی در برابر رومی‌ها عقب نشینی کرده‌اند و سپس تونل را به آتش کشیده‌اند. کریستال‌های گوگرد و قیر (شبیه به آنچه در مراکز پتروشیمی به وجود می‌آید) در تونل یافت شده بودند که نشان دهنده‌ی آتش بسیار سریع و داغی است که توسط ایرانی‌ها به پا شده بود.
اما از نظر سایمون جیمز باستان شناس و مورخ از دانشگاه لِستر انگلستان مواردی از این سناریو با عقل همخوانی ندارد، ابتدا آنکه مبارزه‌ی تن به تن در تونلی که به زحمت یک مرد بتواند سرپا بایستد کاری بسیار دشوار است و سپس آنکه موقعیت جنازه‌ها با سناریوی دو منسیل که در آن رومی‌ها بر اثر سوختن به قتل رسیده‌اند مطابقت ندارد. سایمون جیمز می‌گوید:

موقعیت اسکلت‌ها نشان دهنده‌ی تعداد زیادی از انسان که در فضای کوچک جمع شده باشند نبود، بلکه آن تپه‌ای از اجساد قرار گرفته بر روی هم بود.

با استفاده از گزارش‌های قدیمی جیمز تصور می‌کند شاید در آن روز مرگبار سربازان رومی برای فرار از آن تونل یکدیگر را لگدمال کرده‌اند، اما یکی از همکارانش ایده‌ی دیگری را مطرح می‌کند.


دود جهنمی
تعداد زیادی از سلاح‌های شیمیایی در دوران باستان وجود داشته‌اند که در تحقیقات نامی از آن‌ها برده نشده است، فقط افراد معدودی از مستندات باقی مانده از دوران باستان آگاه هستند. به گفته‌ی آدرین مِیور مورخ دانشگاه استنفورد و نویسنده‌ی کتاب‌های "آتش یونانی"، "تیرهای سمی" و "بمب عقرب: جنگ‌های بیولوژیکی و شیمیایی در جهان باستان" تعداد زیادی از سلاح‌های شیمیایی در دوران باستان وجود داشته‌اند که در تحقیقات نامی از آن‌ها برده نشده است. یکی از اولین این نمونه‌ها در جنگی در ۱۸۹ سال قبل از میلاد مسیح استفاده شده است که یونانیان با سوزاندن پر مرغ تونل‌های مهاجمان رومی را با دود پر می‌کردند. آتش زدن مواد نفتی و قیر و چربی نیز از ابزارهای متداول در جنگ‌های خاورمیانه بوده است. ارتش‌های باستانی بسیار خلاق بوده‌اند، هنگامی که اسکندر مقدونی در قرن چهارم میلادی به شهر فنیقی صور حمله می‌کند در کمال تعجب فنیقی‌ها را در انتظار ورودش می‌بیند. آن‌ها ذرات ریز شن را در محفظه‌هایی به حدی حرارت داده بودند که گداخته شود و سپس آن را روی ارتش اسکندر ریختند، این قطعات ریز از شن و ماسه از زره سربازان رد شده و تا چند سانتی‌متر پوست آن‌ها را سوزانده و فرو می‌رود.
اما در تفسیر جدید از نبرد ایران و روم در تونل دورا، ایرانی‌ها به خوبی از اسلحه‌ای شیمیایی استفاده می‌کنند. سربازان رومی صدای حفاری ایرانی‌ها را از زیر دیوارهای شهر می‌شنوند و تصمیم می‌گیرند تونل خودشان را برای حمله‌ی غافلگیرانه به ایرانی‌ها حفر کنند. تونل رومی‌ها کم عمق‌تر است بنابراین رومی‌ها قصد داشتند از بالای سقف تونل پارس‌ها را بشکنند و بر سر آن‌ها بریزند، اما ایرانی‌ها از همان عنصر غافلگیری رومی‌ها استفاده می‌کنند، سربازان ارتش ساسانی صدای حفاری سربازان روم را می‌شنوند و تله‌ای مرگبار بر سر راه آن‌ها قرار می‌دهد، ایرانی‌ها در تونل خود آتشی برپا می‌کنند؛ شاید با دمیدن یا حرکت طبیعی دود، آتش به بالا و به سمت تونل رومی‌ها حرکت می‌کند، سپس گوگرد و قیر را به شعله‌های آتش اضافه می‌کنند. در همین حین دود به سینه‌ی یکی از سربازان پارسی می‌رود و او در حال تقلا برای درآوردن زره، قربانی سلاح خودی می‌شود. دود سمی در تونل خزیده و پیش می‌رود تا سربازان نگون بخت رومی با یکی از مرگبارترین سلاح‌های شیمیایی آن دوران روبرو شوند، دیواری از دود سیاه و سفید که با استنشاق در ریه به اسید سولفوریک تبدیل شده و بدن را از درون حل می‌کند. جیمز می‌گوید:

به معنای واقعی کلمه تونل رومی‌ها تبدیل به جهنم شده بود.

سربازان رومی با دیدن دود و صدای ضجه هم قطاران خود ترسیده و دیگر وارد تونل نمی‌شوند، در همین حال ایرانیان که در انتظار مرگ تمام رومی‌های درون تونل بودند با عجله اجساد را جمع آوری کرده و آن‌ها را در جایی که دو مسنیل کشف کرد بر روی هم می‌ریزند، با سرعتی که حتی فرصت گشتن آن‌ها را پیدا نمی‌کنند، تپه‌ای از اجساد با سلاح و سکه‌های دست نخورده بر روی هم قرار می‌گیرد و سپس تونل را می‌بندند.


جنگ‌هایی وحشتناک
پس از پایان حفاری، دو مسنیل تونل را می‌بندد؛ بنابراین احتمالاً اسکلت‌ها در جایی که از ابتدا بودند دست نخورده باقی مانده‌اند. جیمز می‌گوید:

استفاده‌ی ایرانی‌ها از سلاح‌های شیمیایی نشان می‌دهد جنگ‌های باستانی بسیار پیچیده و وحشتناک بوده است.

قیر و گوگرد بر سطح زمین یافت می‌شوند پس احتمالاً ایرانی‌ها در آن زمان این روش را اختراع نکرده‌اند و شاید استفاده از آن روشی معمول در جنگ‌ بوده است. چیزی که این تحقیقات نشان می‌دهد آن است که جنگ‌های باستانی بسیار بی‌رحمانه و وحشتناک بوده‌اند. شواهد به دست آمده تصوری زنده و وحشتناک از جنگی سخت خونین و کشتاری بزرگ را در ذهن تداعی می‌کند. این ۲۰ مرد اولین قربانیان شناخته شده‌ی جنگ‌های شیمیایی باستانی هستند و این مورد یکی از معدود مواردی است که هنوز شواهد فیزیکی پس از خاکبرداری و کاوش‌های باستان شناسی دهه‌ی ۱۹۳۰ دست نخورده باقی‌مانده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  ویرایش شده توسط: pixy_666   
مرد

 
درهای ویلای هزار متری ال کاپون به روی بازدیدکنندگان گشوده شد

ال کاپون تنها اهل جنایت و بزهکاری نبود، بلکه روزهای زیادی را نیز به بزم و خوشی در ویلایش در میامی سپری کرد. گردشگران اکنون می‌توانند قدم به ویلایی بگذارند که مشهورترین تبهکار تاریخ آمریکا در آنجا جان سپرد.
زمانی که آلفونسو گابریل کاپون، ملقب به ال کاپون، در سال ۱۹۲۸ تصمیم به خرید ویلایی در سواحل میامی گرفت، مردم منطقه به شدت از این خبر برآشفته شدند. آنها واهمه داشتند که با اقامت معروفترین گانگستر آمریکا در میامی، به شهرت این منطقه توریستی به شدت لطمه وارد شده و گردشگران از ترس جان و مال دیگر عطای سواحل میامی را به لقای آن ببخشند.
از سال‌های اقامت ال کاپون و اعضای خانواده‌اش در این ویلای زیبا مدت‌هاست می‌گذرد و ساختمانی که زمانی مایه ننگ مردم شهر بود، حال تبدیل به مکانی شده که شهر میامی قصد دارد از در اختیار داشتن‌اش نهایت استفاده را ببرد.
ال کاپون بزرگترین نماد قانون‌شکنی در دهه ۱۹۲۰ آمریکا بود. او از طرف پدری اصالت ناپلی (ایتالیایی) داشت اما در شهر نیویورک متولد شده بود. ال کاپون تبهکاری را ابتدا در بروکلین را آغاز کرد، اما بعد به شیکاگو رفت و در آنجا شهرت خود را به عنوان بدنام‌ترین و خوف‌ناکترین مجرم شهر تثبیت کرد.
ال کاپون در سال ۱۹۲۸ ویلای سفیدرنگ و با شکوهی را در میامی به قیمت ۴۰ هزار دلار خرید. این ویلا با درختان نخل سربرافراشته و استخری بزرگ و دلباز در پالم آیلند واقع شده بود که یکی از مناطق مرفه و تجملی میامی به شمار می‌رفت و هنوز می‌رود.
این گانگستر مشهور آمریکایی اوقات زیادی را همراه با خانواده و دوستانش در این ویلا به شماره پلاک ۹۳ به خوشی و تفریح گذراند. گفته می‌شود آب استخر مستقیما از دریا می‌آمد و درون آن ماهی‌ها شناور بودند. ال کاپون عادت داشته ساعت‌ها در این استخر ماهیگیری کند.


فروش ویلا به قیمت ۸ میلیون دلار
در سال ۲۰۱۴ این ویلای هزار متری برای فروش عرضه شد و یک شرکت معاملات ملکی به نام "ام بی آمریکا" به سفارش یک سرمایه‌گذار شخصی آن را به قیمت هشت میلیون دلار خرید.
این شرکت پس از آن دست به عملیات وسیع ترمیم و نوسازی این ویلا زد و به این ترتیب آنطور که رئیس این شرکت می‌گوید "بخشی از تاریخ شهر میامی نجات داده شد."
تنها جایی که در این ویلا دست نخورده باقی مانده، دستشویی و حمامی است که بنا به خواست ال کاپون با سنگ‌های سیاه و شیرآلات طلایی رنگ تزئین شد. او که به خوبی می‌دانست در میامی فرد چندان محبوبی به شمار نمی‌رود، همچنین ساخت سفارش‌درهای ورودی چوبی و سنگینی را برای ویلایش داده بود که این درها نیز بر جای خود باقی مانده‌اند.
بقیه نقاط این ویلا بر اساس سبک معماری دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی در آمریکا بازسازی و هم اینک درهایش به روی بازدیدکنندگان گشوده شده است. فضاهای داخلی این ویلا و نیز فضای بیرونی آن از جمله تراس بزرگ و خوش منظره آن نیز برای فیلمبرداری فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی و عکاسی (شوتینگ) اجاره داده می‌شود.
ال کاپون این ویلا را به دلیل نزدیکی‌اش به فرودگاه و راه داشتنش به خلیج میامی بسیار دوست داشت، چراکه هر دوی این ویژگی‌ها در واقع راه‌های فرار عالی در مواقع ضروری محسوب می‌شدند.
البته او در میامی نیز با پلیس به دلیل جدال با همسایگان، برگزاری مهمانی‌های پر سر و صدا و مصرف مشروبات الکلی سرشاخ شد، که این درگیری‌ها در مقایسه با زد و خوردهایی که ال کاپون در شیکاگو با پلیس از سر گذرانده بود، به حساب نمی‌آمدند.
ال کاپون هشت سال آخر عمرش را در حالی که سلامت جسمی و روانی‌اش به شدت رو به زوال گذاشته بود، در همین ویلا سپری کرد و در نهایت نیز در سال ۱۹۴۷، تنها چند روز پس از تولد ۴۸ سالگی‌اش در همانجا در میان اعضای خانواده‌اش به دلیل عفونت ریه از دنیا رفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
مون‌بلان، سوژه بزرگترین عکس دنیا

یک تیم پنج‌نفره از عکاسان پس از دو هفته کار در ارتفاع ۳۵۰۰ متری و سرمای منهای ده درجه و ۳۵ ساعت عکسبرداری بدون وقفه، بزرگترین عکس دنیا به حجم ۳۶۵ گیگاپیکسل را از کوه مون‌بلان تهیه کردند. اگر این عکس چاپ شود به اندازه یک زمین فوتبال خواهد بود.
این عکس ۳۶۰ درجه (پانوراما) از ترکیب هفتاد هزار عکس تشکیل شده است.
رکورد قبلی متعلق به عکسی از لندن بود که در سال ۲۰۱۲ ار بالای برج مخابرات (BT) این شهر گرفته شده بود و ۳۲۰ گیگاپیکسل بود.
این عکس حتی عقابی را کیلومترها دورتر و یک تله‌کابین در دست احداث را نشان می‌دهد.
سرپرست این تیم عکاس ایتالیایی فیلیپو بلینیی بود و تیم او برای عکسبرداری از سه دوربین کانن استفاده کردند که یکی از آنها به یک بازوی روبوتی مجهز بود.
مجموع تصاویر که ۴۵ ترابایت حجم داشت پس از دو ماه کار با استفاده از کامپیوترهای پرقدرت آماده شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
چرا مردان هندی زن دوم می‌گیرند؟

مجله مهر:کشور پرجمعیت هند خشک و کم آب است. بسیاری از مردان روستایی هندی در مناطق خشک برای حل این معضل روش عجیبی دارند. اغلب این مردان دو یا سه زن دارند تا افراد بیشتری در امر آبرسانی به آن‌ها کمک کنند!
زنان هندی مجبورند هر روز برای تامین آب مورد نیاز کشاورزی و همچنین مصرفی خانواده، مسیرهای طولانی را تا منبع آب طی کرده و آن‌ را در خمره‌های بزرگ روی سرشان تا محل زندگی خود حمل کنند. زندگی در روستاهای کم‌آب هند بسیار سخت است. مردان این روستاها اغلب به کار کشاورزی و دامداری مشغول هستد و زنان هم کار خانه را انجام می‌دهند و به کودکان رسیدگی می‌کنند؛ بنابراین ضروری است که یک نفر هر روز کیلومترها راه برود و خود را به منبع آب برساند و برای خانواده آب بیاورد و این کار را هشت ماه مستمر که نشانی از بارندگی نیست، انجام دهد. به همین دلیل، چندهمسری در این مناطق امری غیرعادی نیست. البته همسران این مردان، تنها از زن اول خود بچه‌دار می‌شوند؛ چرا که جمعیت بیشتر، آب بیشتر می‌خواهد و این خود مشکل‌زاست؛ پس بقیه زن‌ها فقط برای حل مشکل بی‌آبی اختیار می‌شوند. این زنان در ازای داشتن سقفی بر سر خود یا موقعیت اجتماعی همسر حاضر می‌شوند با این مردان ازدواج کنند و عنوان «زنان آب» را بگیرند.
البته پیدا کردن زنی که مایل بشود زن آب شود، دشوار است؛ چون هیچ خانواده‌ای دوست ندارد دخترش را به مردی در سرزمین‌های کم‌آب شوهر بدهد؛ به ویژه اگر خود آن خانواده در منطقه‌ای پرآب زندگی کند. به خاطر همین اکثرا مردهای روستاهای خشک و کم‌آب با دختران روستای خود یا روستاهای کم‌آب دیگر ازدواج می‌کنند. گرچه اکثر این دختران هم زیر بار این وظیفه دشوار نمی‌روند و بیشتر زنان آب کسانی هستند که یا از همسر قبلی خود جدا شده‌اند یا بیوه هستند. غیر از وظیفه آبرسانی، زنان آب مجبورند که اوامر زن اول مثل مراقبت از کودکان، دوشیدن گاوها و آشپزی را هم اطاعت کنند. آن‌ها همچنین باید قبول کنند که سهمی در ارثیه و اموال خانوادگی نداشته باشند.
زنان آب هر روز باید در هوای گرم و زیر آفتاب سوزان هند تقریبا ۳ کیلومتر تا منبع آب پیاده‌روی کنند و حدود ۱۰۰ لیتر آب بیاورند. تماشای منظره‌ای که تعداد زیادی از زنان در هوای ۴۰ درجه‌ای برای آب آوردن به جاده زده‌اند، صحنه‌ عادی در هند به حساب می‌آید. همین کار سخت، زنان آب را به مرور زمان فرسوده و ازکارافتاده می‌کند؛ پس مردها وقتی می‌فهمند که زن آب دیگر توانایی اولیه خود را ندارد، به فکر زن سوم می افتند.
یکی از روستاهای کم‌آب هند «دنگانمال» است که در ۱۵۰ کیلومتری بمبئی قرار دارد. هر پنج روز یک بار تانکر آبی با هزار لیتر آب به این روستا می‌آید و این به این معناست که زنان آب می‌توانند مسیر کمتری را بپیمایند و به همین دلیل هر بار صف‌های طولانی اطرف این تانکر تشکیل می‌شود و هر زن سعی می‌کند که آب بیشتری برای خود بردارد. به این خاطر اکثرا میان این زن‌ها ضرب و شتم رخ می‌هد و با کشیدن مو، کتک زدن و هل دادن همدیگر تلاش می‌کنند سهم خود را از آب بیشتر کنند.
زنان آب این روستا امیدوارند که دخترانشان مانند آن‌ها زندگی سختی نداشته باشند؛ اگر بالاخره دولت بگذارد از لوله‌هایی که از کنار این روستا می‌گذرد، به این روستا هم آبرسانی شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
خط‌کشی مخصوص مرغابی!

اسمش را چه می‌شود گذاشت؟ توسعه پایدار یا احترام به حقوق تمام موجودات زنده برای زندگی در کنار هم؟ فعالان فضای مجازی در انگلستان،‌ اسمش را گذاشته‌اند کمپین مشترک شدن فضا (#sharethespace). تلاشی برای اینکه همه مردم متوجه شوند که چون شهر را وسط طبیعت پهن کرده‌ایم معنی‌اش این نیست که همه موجودات زنده دیگر به غیر از آنهایی که روی دو پا راه می‌روند و بر دو یا چهار چرخ سوار می‌شوند باید به قول سهراب سپهری «از در خلقت بروند بیرون».
شهرهایی که در آن‌ها برکه‌های طبیعی و مصنوعی وجود دارد یا در کنار ساحل بنا شده‌اند، اغلب میزبان پرنده‌هایی هستند که ریسک زندگی در کنار انسان‌ها را به جان می‌خرند. از جمله این پرنده‌ها، مرغابی است که اغلب بعد از آب‌تنی، دوست دارد روی زمین راه برود و پر و بالش را خشک کند. حالا اگر تمام ساحل در قرق خط‌کشی برای رفت و آمد دوچرخه‌ها و خط عابر پیاده برای آدم‌ها باشد و نهایتش خط های سپید جدا کردن سیل ماشین‌های توی خیابان،‌ پس چه کسی حواسش به مرغابی‌ها باشد؟
اعضای این کمپین، آنهایی هستند که می‌خواهند توجه مردم را به این موضوع جلب کنند که در کنار دوچرخه و چهارچرخه و آدم‌های پیاده، مرغابی‌ها هم حق دارند.‌ برای همین روی زمین در حاشیه برکه‌ها و محل‌های رفت و آمد مرغابی‌ها،‌ خط‌کشی‌هایی روی زمین کشیده‌اند و داخلش با کشیدن عکس مرغابی به آدم‌هایی که رفت و آمد می‌کنند تذکر می‌دهند که باید احتیاط کنند چون ممکن است یک یا چند مرغابی این نزدیکی باشند و نباید آن‌ها را زیر گرفت یا ترساند.
این کمپین در روزهای اخیر توجهات زیادی به خودش جلب کرده است. هشتگ آن در توئیتر هر روز بیشتر و بیشتر به کار می‌رود و مردم عکس‌های خودشان از محل رفت و آمد مرغابی‌ها را در فضای مجازی منتشر می‌کنند تا نشان بدهند که علامت‌های روی زمین را دیده‌اند و به آن توجه می‌کنند.
گذشتن مرغابی‌ها از این فضاهای نشانه‌گذاری‌شده هم مایه سرگرمی و شوخی با سطح درک این پرنده‌های وحشی شده است.
حالا در کنار خط کشی برای جدا کردن محل عبور دوچرخه‌ها روی زمین،‌ خط‌کشی‌ها بخشی از پیاده‌رو را برای مرغابی‌ها هم جدا کرده‌اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
دزدیده شدن مغز اینشتین و ماجرای نیم‌ قرن سفر آن

۱۸ آوریل سال ۱۹۵۵ میلادی اینشتین در بیمارستان پرینستون جان خود را از دست داد. در حالی‌که خبر مرگ این دانشمند ۷۶ ساله منتشر می‌شد، اتفاقی عجیب در بیمارستان به وقوع پیوست. مغز انیشتن، یکی از باهوش‌ترین دانشمندان تاریخ، به سرقت رفت و این آغاز یک ماجرای جدید بود.
۱۷ آوریل سال ۱۹۵۵ میلادی اینشتین به دلیل وجود درد شدید در قفسه سینه‌اش به بیمارستان پرینستون مراجعه کرد. صبح فردای آن روز او به دلیل پارگی رگ آئورت قلب، جان خود را از دست داد. خبر مرگ این دانشمند بزرگ به سرعت پخش شد، اما اتفاقی عجیبی در بیمارستان رخ داد. مغز انیشتن، یکی از باهوش‌ترین افراد کل تاریخ، دزدیده شده بود.
دکتر توماس استولتز هاروی، پاتولوژیست حاضر در بیمارستان که مسئولیت معالجه‌ی اینشتین را بر عهده داشت، ۷ ساعت پس از مرگ وی در ساعت ۸ صبح ۱۸ آوریل، شروع به کالبدشکافی اینشتین کرد. بعد از تعیین علت مرگ، هاروی مغز اینشتین را برای اندازه‌گیری حجم و وزن آن، از بدن وی جدا کرده بود. البته او ادعا می‌کند برای این کار اجازه‌های لازم را داشته است اما تا امروز هیچ اثر و نشانه‌ای از این مجوز به دست نیامده است.
بعد از انجام تمام محاسبات، هاروی مغز را در فرمالدهید قرار داد و چشمان اینشتین را به چشم پزشک او یعنی هنری آدامز تحویل داد. شایعاتی مبنی بر مخفی کردن چشمان اینشتین توسط آدامز در جعبه‌ای در شهر نیویورک وجود دارد. سپس هاروی بقیه جسد اینشتین را برای سوزاندن تحویل مراجع قانونی داد.
در این میان گفته می‌شود که این جابجایی مغز و چشمان برخلاف آخرین خواسته‌های اینشتین بود و او می‌خواست با بدنی کامل سوزانده شود و اسرار مغزش را با خود به گور ببرد.
بنابراین نه تنها خود اینشتین راضی نبود بلکه هاروی هیچ اجازه‌ی رسمی برای برداشتن مغز او و نگهداری آن نداشت. او حتی متخصص مغز و اعصاب نیز نبود. وظیفه‌ی اصلی او مشخص کردن علت مرگ بود که ایست قلبی دلیل اصلی آن بود و ارتباطی به مغز اینشتین نداشت. دو شایعه در مورد اینکه دزدیده شدن مغز اینشتین توسط هاروی وجود دارد. اولی اینکه او به درخواست هری زیمرمن، پزشک شخصی اینشتین این کار را انجام داده چرا که هاروی با زیمزمن ارتباط نزدیکی داشته است.
زیمرمن هیچ‌گاه این شایعه را تایید نکرد اما او بعد از مرگ اینشتین از مسئولان درخواست کرده بود که اجازه دهند مغز اینشتین را مورد بررسی قرار دهد. شایعه دوم این است که هاروی تحت تاثیر مطالعاتی که روی مغز لنین در سال ۱۹۲۶ میلادی انجام گرفته بود، نتوانسته بود خود را کنترل کند و با دزدیدن مغز اینشتین سعی در مطالعه‌ی بیشتر روی آن داشته است.
پس از جابه‌جا کردن مغز اینشتین، هاروی سراغ پسر اینشتین به نام هانس آلبرت رفت و با وعده‌ی این‌که مغز پدرش در راه پیشرفت علم مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نتایج این بررسی‌ها در مجلات معتبر پزشکی چاپ خواهند شد، موافقت فرزند او را برای این کار گرفت. فردای روز مرگ اینشتین روزنامه‌ی نیویورک تایمز مطلبی با عنوان «دکتر هاروی با اجازه‌ی پسر اینشتین به کالبدشکافی او پرداخته است» منتشر کرد اما اشاره‌ای به این نکته نشد که موافقت پسر او پس از جابه‌جایی مغز اینشتین گرفته شده بود.
وقتی این خبر منتشر شد، هاروی درخواست‌های فراوانی برای دیدن مغز و بررسی روی آن دریافت کرد. همان‌طور که اشاره شد دکتر زیمرمن اولین فردی بود که سراغ هاروی رفت و از وی قول گرفت که او اولین کسی خواهد بود که مغز اینشتین را مورد بررسی قرار خواهد داد.
زیمرمن و بیمارستان او آماده‌ی پذیرایی از هاروی و مغز اینشتین بودند اما هاروی سر قرار نیامد. بعد از مدت کوتاهی بیمارستان پرینستون اعلام کرد اجازه نخواهد داد که مغز از پرینستون و نیوجرسی خارج شود. جدالی بزرگ بین دو بیمارستان برای مالکیت مغز اینشتین در گرفت و این شروع اتفاقات بعدی بود.
در واقع بیمارستان پرینستون مالک مغز نبود بلکه دکتر هاروی مالکیت آن را داشت. هاروی مغز اینشتین را در شیشه‌ای درون خانه‌ی خود نگهداری می‌کرد. پس از تحویل ندادن مغز به بیمارستان پرینستون و مشخص شدن ارتباط هاروی با زیمرمن، پرینستون هاروی را از کار برکنار کرد.
هاروی به دانشگاه پنسیلوانیا رفت و به کمک متخصصان، مغز را به هزاران تکه و ۲۴۰ بلوک تقسیم کرد. او در نهایت بخشی از این قطعات مغز را به زیمرمن داد اما هر شخص دیگری که از او درخواست تکه‌ای از مغز را می‌کرد، کوتاه نمی‌آمد و اصرار می‌کرد که یک سال تا رسیدن به نتیجه فاصله دارد و برای تکمیل آزمایشات خود نیاز به مغز کامل اینشتین دارد.
زندگی مشترک هاروی با همسرش بدلیل استرس زیادی وی، به پایان رسید و هاروی بعد از جدا شدن از همسرش به سمت غرب آمریکا حرکت کرد. همسر هاروی قبل از جدایی تهدید کرده بود که مغز را دور خواهد ریخت اما هاروی این اجازه را نداد و از همسرش جدا و راهی کانساس شد. او در کانساس به عنوان سرپرست در یک آزمایشگاه دارویی مشغول به کار شد. هاروی مغز اینشتین را در یخچالی درون آزمایشگاه نگهداری می‌کرد.
در طول ۳۰ سال، هاروی مدام در حال سفر بود و مغز را در همه جا به همراه داشت. در این سال‌ها او کوچک‌ترین تحقیقی روی مغز اینشتین انجام نداد. گاهی هاروی درخواست‌هایی از محققان برای تحقیق روی مغز دریافت می‌کرد و او یک یا دو اسلاید برای آن‌ها ارسال می‌کرد، به امید آن‌که تحقیقی که او سال‌ها در انجام آن ناتوان بوده است، توسط این محققان به حقیقت بپیوندد. کم کم مغز اینشتین به فراموشی سپرده می‌شد و بعضی اوقات با خبرهایی که منتشر می‌شد دوباره اندکی از توجهات را به سمت خود جلب می‌کرد. سعید لِوی که از طرف ماهنامه‌ی نیوجرسی به محل کار هاروی رفته بود، گزارش خود را این‌گونه منتشر کرد:

ابتدا هاروی کوچک‌ترین سخنی در مورد مغز بیان نمی‌کرد و نگهداری آن را تکذیب می‌کرد اما با گذر زمان او گفت که مغز اینشتین دقیقا در اتاقی است که در آن نشسته‌ایم و به سمت یخچال رفت و دو شیشه‌ی بزرگ را بیرون آورد. دو شیشه‌ای که مغز کسی که دنیا را دگرگون کرده بود در آن‌ها نگهداری می‌شد.

همچنین کنجی سوگیموتو، دانشمند و اینشتین شناس ژاپنی از هاروی خواست که مقداری از مغز را به او بدهد تا با خود به ژاپن ببرد. هاروی قبول کرد و به سراغ یخچال رفت، مقداری از مغز را برداشت و آن را در فنجانی گذاشت و مقداری فرمالدهید روی آن ریخت و تحویل سوگیموتو داد.
در سال ۱۹۸۵ میلادی و دقیقا ۳۰ سال پس از مرگ اینشتین اولین مقاله در مورد مغز او منتشر شد. ماریان دیاموند از دانشگاه UCLA که قبلا از طرف هاروی مقداری از سلول‌های مغز را دریافت کرده بود، این تحقیق را انجام داده بود، ولی تحقیق او نتیجه‌گیری دقیقی نداشت. هر چند وی مدعی بود که تعداد سلول‌های گلیال مغز اینشتین از تعداد آن در مغز افراد عادی، بیشتر بوده است. این نتیجه بدین معنا بود که مغز اینشتین سوخت و ساز بالا و در نتیجه توانایی تفکر مفهومی بیشتری داشته است. با این‌که تحقیقات جدید این نظریه را رد می‌کنند، اما تحقیقات زیادی در مجلات معتبر منتشر شدند که مدعی متفاوت بودن مغز اینشتین نسبت به افراد عادی بودند. اما این آخر ماجرای سفر پر افت و خیز مغز اینشتین نبود.
در سال ۱۹۸۸ مدرک پزشکی هاروی با رد شدن در آزمون صلاحیت در ایالت میزوری باطل شد. او به پرینستون سفر کرد تا با نوه‌ی اینشتین ملاقات کند و البته مغز اینشتین را نیز به همراه خود آورده بود. او پس از ملاقات با نوه‌ی اینشتین، مغز را در خانه‌ی او جا گذاشت اما نوه‌ی اینشتین با اعلام این‌که علاقه‌ای به نگهداری مغز پدربزرگش ندارد آن را به هاروی بازگرداند.
توماس هاروی در سال ۲۰۰۷ میلادی درگذشت و باقیمانده‌ی مغز را به بیمارستان پرینستون بخشید. بار دیگر توجهات به سمت این بیمارستان جلب شد و افرادی که تکه‌هایی از این مغز را دریافت کرده بودند، آن‌ها را بازگرداندند تا مغز اینشتین دوباره کامل شود.
مغز اینشتین پس از سفر ۵۰ ساله و طاقت فرسای خود، امروز در موزه‌ی ماتر فیلادلفیا نگهداری می‌شود و در معرض دید عموم قرار گرفته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
معمای ایجاد سوراخ در پنیر سوئیسی پس از 100 سال کشف شد

یکی از محبوب‌ترین مشتقات شیر، پنیر است که در اقصی نقاط جهان کاربرد زیادی در طبخ انواع غذاها دارد. پنیر سوئیسی یکی از چندین هزار نوع پنیری است که به واسطه‌ی سوراخ‌هایش شهرت بالایی دارد. دانشمندان سوئیسی موفق شدند تا پس از یک قرن تلاش به راز و رمز ایجاد این سوراخ‌ها در پنیر سوئیسی پی ببرند.



پنیر سوئیسی به واسطه‌ی ظاهر جذاب و سوراخ‌هایش علاوه بر استفاده به‌عنوان خوراکی، در بسیاری از انیمیشن‌ها نظیر موش و گربه نیز به وفور قابل دیدن است. حتی چند سال پیش دفاع یکی از تیم‌های فوتبال کشورمان نیز در یک برنامه‌ی تلویزیونی به پنیر سوئیسی و سوراخ‌هایش تشبیه شد. حال دانشمندان پس از یک قرن تحقیق بالاخره موفق شدند تا راز ایجاد این سوراخ‌ها را پیدا کنند.
براساس اطلاعات ارائه شده توسط دانشمندان علوم کشاورزی در آگروسکوپ سوئیس، سوراخ‌های موجود در پنیر‌های سوئیسی به موجب وجود مقدار اندکی یونجه در شیر ایجاد می‌شود. پیش از این تصور می‌شد که سوراخ‌های مورد نظر در اثر باکتری‌های موجود ایجاد می‌شود.
تحقیقات محققان نشان می‌دهد که سوراخ‌های موجود در پنیر زمانی که شیر با استفاده از روش‌های مدرن‌تری از دام گرفته می‌شود، کوچک شده یا از بین می‌روند.
تحقیقات برای یافتن علت تشکیل سوراخ روی پنیرهای سوئیسی از سال 1917 با انتشار نتیجه‌ی مطالعات ویلیام کلارک آمریکایی آغاز شده است. براساس اطلاعات ارائه شده توسط این محقق، سوراخ‌های موجود روی پنیر سوئیسی به علت متصاعد شدن گاز دی اکسید کربن از باکتری‌های موجود در زمان تهیه‌ی پنیر ایجاد می‌شود.
همچنین محققان به این نکته اشاره کرده‌اند که میزان سوراخ‌ها و اندازه‌ی آن‌ها در 15 سال اخیر بسیار کمتر شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 31 از 40:  « پیشین  1  ...  30  31  32  ...  39  40  پسین » 
شوخی و سرگرمی

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA