انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 32 از 40:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  39  40  پسین »

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب


مرد

 
مردی که آپاندیس‌ خودش را درآورد

لئونید روگوزوف یک جراح روس و البته مردی ماجراجو بود. در سفری به قطب جنوب ناگهان بیمار شد. باید عمل می‌شد. اما تنها پزشک گروه خودش بود.
لئونید آن موقع بیست‌وهفت ساله بود. زمستان قطب جنوب تازه آغاز شده بود. کمی احساس ضعف و خستگی داشت، بعد حالت تهوع شروع شد، و کمی بعد دردی شدید در سمت راست پهلویش حس کرد.
پسرش ولادیسلاو ماجرا را این‌طور تعریف می‌کند: "چون خودش جراح بود، بلافاصله فهمید مشکل آپاندیس است. بارها نمونه‌اش را دیده بود و عمل کرده بود. در دنیای متمدن، با امکانات دنیای مدرن، عمل ساده‌ای بود. اما آن‌جا که خبری از این تجهیزات نبود، فقط یخ بود و سرما."
روگوزوف جزو ششمین گروه اکتشافی شوروی سابق بود که به قطب جنوب می‌رفتند – تیمی دوازده نفره که مأموریت‌شان ساختن پایگاهی جدید در واحه شیرماخر بود.
اواسط فوریه ۱۹۶۱ ایستگاه نووولازاروسکایا آماده بهره‌برداری شد. باید ماه‌های زمستان را همان‌ جا پشت سر می‌گذاشتند و بعد برمی‌گشتند. اما اواخر آوریل وضع روگوزوف وخیم شد. جانش در خطر بود و امیدی به کمک نبود. سفر از روسیه تا قطب جنوب ۳۶ روز از راه دریا طول می‌کشید. از آن مهم‌تر این‌که کشتی تا سال بعد نمی‌آمد. پرواز هم در آن باد و بوران شدنی نبود.
به قول پسرش ولادیسلاو "مسئله مرگ و زندگی بود. یا باید منتظر کمکی می‌نشست که هرگز نمی‌رسید، یا خودش سعی می‌کرد خودش را عمل کند."
دو راهی سختی بود. روزوگوف می‌دانست آپاندیسش هر آن ممکن است بترکد، و اگر بترکد مرگش حتمی خواهد بود. باید زودتر تصمیم می‌گرفت. حالش هر لحظه بدتر می‌شد. باید شکمش را باز می‌کرد و روده‌اش را بیرون می‌کشید. نمی‌دانست اصلا آدم می‌تواند چنین کاری بکند یا نه.
باید به یاد داشت که زمان این داستان دوران جنگ سرد است، دوره‌ای که شرق و غرب در همه چیز – از تسلیحات هسته‌ای گرفته تا رسیدن به قطب جنوب و فتح فضا – رقابت داشتند. بار این رقابت بر دوش ملت‌ها، و نهایتا تک تک مردم بود.
فرمانده پایگاه نووولازاروسکایا باید اجازه عمل جراحی را از مسکو می‌گرفت. به‌ قول ولادیسلاو: "اگر پدرم موفق نمی‌شد و می‌مرد، برای وجهه شوروی و برنامه اکتشافی‌اش در قطب جنوب خیلی بد بود."
دست‌آخر روگوزوف تصمیمش را گرفت: به‌جای این‌که در انتظار مرگ بنشیند، خودش آپاندیس خودش را عمل می کند.
در دفترچه خاطراتش نوشت: "دیشب اصلا نخوابیدم. دردش وحشتناک است. بیرون بورانی است که بیا و ببین. انگار صد شغال زوزه می‌کشند. هنوز نشانه‌ای نیست که می‌خواهد بترکد، ولی دلهره یک آن رهایم نمی‌کند. چاره‌ای نیست. باید خودم را عمل کنم. تقریبا غیرممکن است، ولی نمی‌توانم دست روی دست بگذارم و تسلیم شوم."
روگوزوف مراحل عمل را دقیق روی کاغذ آورد و کارهایی را که همراهانش، به‌عنوان دستیار، باید انجام می‌دادند، مشخص کرد. یکی باید ابزاری را که لازم داشت دستش می‌داد، یکی نور را تنظیم می‌کرد، و آینه را نگه می‌داشت – آینه برای این بود که درست ببیند چه کار می‌کند. فرمانده ایستگاه هم توی اتاق بود که اگر کسی از حال رفت، جایش را بگیرد.
پسرش ولادیسلاو می‌گوید: "حساب همه چیز را کرده بود. حتی به دستیارها یاد داده بود که اگر داشت از هوش می‌رفت چطور آدرنالین به او تزریق کنند و تنفس مصنوعی بدهند. فکر نمی‌کنم بهتر از این می‌شد برنامه‌ریزی کرد."
بیهوشی کامل که نمی‌شد کرد. می‌توانست جداره شکمش را بی‌حس کند و شکم را بشکافد. ولی بیرون آوردن آپاندیس را باید بدون داروی بی‌حسی انجام می‌داد که تا جایی که می‌شد هشیار باشد.
بعدها در خاطرات‌اش نوشت: "بیچاره دستیارهام! لحظه آخر قبل از عمل نگاهشان کردم. رنگ‌شان از روپوش‌های سفیدی که تن‌شان کرده بودند سفیدتر بود. خودم هم ترسیده بودم. اما همین که سرنگ را برداشتم و نووکایین را به خودم زدم، انگار پای میز جراحی ایستاده‌ام. مشغول کار شدم و نفهمیدم چطور گذشت."
اول می‌خواست با آینه داخل شکمش را ببیند، اما کمی که گذشت دید برعکس بودن تصویر بیشتر مایه دردسر شد. از خیر آینه گذشت و با لمس به کارش ادامه داد – آن هم بدون دستکش.
به آخرین و دشوارترین بخش عمل که رسید، سطح هشیار‌ی‌اش پایین آمده بود. می‌ترسید در آخرین مرحله ناکام بماند. خودش بعدها این‌طور نوشت:
"خونریزی شدید بود. سعی کردم هول نشوم. صفاق، جدار داخلی شکم، را باز کردم. روده کور زخمی شد، ناچار شدم بخیه بزنم. ضعیف و ضعیف‌تر می‌شدم. سرم گیج می‌رفت. هر چهار پنج دقیقه بیست ثانیه استراحت می‌کردم. اما بالاخره شد! رسیدم به آپاندیس لعنتی. دیدم تهش سیاه شده. اگر یک روز دیگر می‌ماند، احتمالا می‌ترکید. نبضم به وضوح کند شد. دست‌هایم حس نداشت، انگار پلاستیکی باشد. به خودم گفتم کارت تمام است. همه کار را کرده بودم، فقط مانده بود آپاندیس را در بیارم."
سرانجام مرحله آخر را هم با موفقیت پشت سر گذاشت. بعد از دو ساعت تمام، آپاندیس را بیرون آورده بود و شکمش را بخیه زده بود.
پیش از این‌که بخوابد، به دستیارهاش توضیح داد وسایل جراحی را چطور بشورند و اتاق را چطور تمیز کنند. همه چیز که انجام شد، آنتی‌بیوتیک و قرص خواب خورد و خوابید. دستاورد حیرت‌انگیزی بود. به‌قول پسرش، "مهم‌تر از همه این‌ بود که زنده می‌ماند."
دو هفته بعد سر پا بود و به زندگی عادی برگشت.


ولی اگر...
من اوایل دهه ۱۹۶۰ دانش‌جوی پزشکی بودم. یادم است می‌گفتند اگر جایی بدون امکانات مثل قطب گیر کردید و مشکل آپاندیس پیش آمد چه‌کار کنید. می‌گفتند راست بنشینید و زانوی‌تان را بغل کنید. در این حالت اگر آپاندیس بترکد، احتمال این‌که چرک سمت ته لگن برود و دمل شود – و صفاق، جدار داخلی شکم، را عفونی نکند – بیشتر است. التهاب جدار داخلی شکم کشنده است. ولی در درس‌ها کسی نمی‌گفت خودتان تیغ بردارید و جراحی کنید."
اما ماجرای این سفر عجیب‌ غریب به همین‌جا ختم نشد. کمی بعد هوا بشدت سرد و ضخامت یخ بیشتر شد. کشتی که قرار بود آوریل ۱۹۶۲ دنبالشان بیاید، نمی‌توانست نزدیک شود. فکر می‌کردند باید یک سال دیگر در قطب جنوب بمانند.
روگوزوف از دو جهت نگران بود: هم به‌عنوان یک جراح، که یک سال دیگر از حرفه‌اش و دنیای پزشکی دور می‌ماند، هم به‌عنوان یک شخص که باید یک سال دیگر جایی که بدترین تجربه عمرش را کرده بود، می‌ماند.
در دفترچه خاطراتش نوشت: "هرچه بیشتر می‌مانیم دل‌تنگی‌ام برای خانه و نفرتم از این قطب نفرین‌شده بیشتر می‌شود. نمی‌دانم چرا قبول کردم این سفر را بیایم. همه جذابیت قطب جنوب مال همان یک ماه اول بود. حالا در ازای آن یک ماه دارم دو سال از زندگی‌ام را از دست می‌دهد. کلینکم که بیش از هرچیزی در این دنیا دوستش دارم، آن‌قدر دور بنظر می رسد که انگار مریخ است."
اما در نهایت وضع آن‌قدر هم بد نشد. کمک از هوا رسید و گروه را نجات داد – هرچند اندکی دیرتر از زمان مقرر. آن‌طور که ولادیسلاو می‌گوید: "ناچار شدند با هواپیماهای تک ملخه پرواز کنند. چیزی نمانده بود یکی از هواپیماها در دریا سقوط کند"
بالاخره گروه صحیح و سالم به خانه برگشت. از روگوزف مثل یک قهرمان ملی استقبال کردند. داستان حیرت‌انگیزش ابزار تبلیغاتی بسیار مناسبی برای حکومت شوروی شد. به‌خصوص که تنها ۱۸ روز قبل از آن عمل، یوری گاگارین به‌عنوان اولین انسان به فضا رفته بود. همه ناخودآگاه این دو نفر را با هم مقایسه می‌کردند.
ولادیسلاو می‌گوید: "شباهت‌های زیادی داشتند. اول این‌که هر دو ۲۷ ساله بودند. هر دو از طبقه کارگر آمده بودند و کاری کرده بودند که پیش از آن در تاریخ بشر نشده بود. نمونه کامل قهرمان ملی بودند."
دولت شوروی به روگوزوف "نشان پرچم سرخ کارگر" داد، نشانی که به کسانی که خدمات ارزنده به جامعه و کشور کرده بودند تعلق می‌گرفت. شجاعتش مایه مباهات شوروی در برابر جهانیان بود. به قول ولادیسلاو: "می‌گفتند ببینید نسل جوانی را که از نظام ما برآمده – جوانانی خوش‌سیما، لبخندبه‌لب، و خوش‌اخلاق، اما با اراده‌ای پولادین."
اما روگوزوف دنبال معروف شدن نبود. فردای سفر، برگشت بیمارستان و کارش را از سر گرفت.
بیش از نیم قرن از آن زمان گذشته و این روزها برداشتن آپاندیس پیش از سفر به قطب جنوب عادی – و در بعضی کشورها مثل استرالیا، اجباری – است. بعضی از پزشکان معتقدند فضانوردانی که بخواهند (در آینده) برای مدتی طولانی به ماه یا مریخ بروند، باید همین کار را بکنند.
ولادیسلاو، پسر روگوزوف، پدرش را چهره‌ای الهام‌بخش می‌داند. می‌گوید: "وقتی جایی گیر کرده‌اید که به نظر می‌رسد همه چیز علیه شما دست به دست هم داده‌اند و راهی برایتان نگذاشته‌اند، حتی در بدترین شرایط اقلیمی، تسلیم نشوید. به خودتان باور داشته باشید و بجنگید. برای زنده ماندن بجنگید."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
راز طول عمر از زبان پیرترین انسان‌ها

یکی از قدیمی‌ترین آرزوهای بشر رمز‌گشایی از عوامل طول عمر و روش‌های افزایش آن است. شاید بهترین راه برای رسیدن به این آرزو، بررسی عادات کسانی است که بیش از یک قرن عمر کرده‌اند.
به گزارش گروه علم و فناوری آنا به نقل از ایندیپندنت، بررسی زندگی و عادات 100 نفر از انسان‌هایی که بیشترین طول عمر را داشته‌اند، تنها روشی است که می‌تواند با تمرکز بر تجربه و فراوانی داده‌ها، به پاسخ کلیشه‌ای‌ترین پرسشی که آنها در سال‌های آخر زندگی با آن روبه‌رو بودند، منجر شود.
برای این کار توجه به پاسخ 10 نفر که رکورد طول عمر در قرون 19، 20 و 21 را داشته‌اند، به پرسش «راز طول عمر شما در چیست؟» یکی از بهترین روش‌ها محسوب می‌شود.


زن بودن نخستین گام است
بررسی آماری در میان افرادی که بیش از 110 سال عمر کرده‌اند و به‌طور خاص در میان 100 نفری که در باشگاه‌ 100 ساله‌ها قرار دارند، چند نکته قابل توجه را مشخص می‌کند.
نخست اینکه در میان این 100 نفر تنها تعداد انگشت شماری مرد وجود دارد و در واقع رکورد عمر در درست زنان است. رتبه نخست طول عمر در کشور آمریکا یافت می‌شود که 51 نفر از این فهرست در این کشور به دنیا آمده و و زندگی کرده‌اند.
رتبه دوم هم از آن ژاپن است که مردمانش کلا نسبت به دیگر کشورها پیر هستند. اکنون به پاسخ‌های 8 نفر نخست فهرست می‌پردازیم:


جانت کالمنت، 1875 تا 1997، 122 سال و 164 روز
او که عنوان طولانی‌ترین عمر ثبت شده در میان انسان‌ها را دارد، یک زن فرانسوی بود که استفاده از مقدار زیادی روغن زیتون در رژیم غذایی‌اش را در طول عمر خود مؤثر می‌دانست. نکته جالب درباره او این بود که ون‌گوگ (ونسان ون‌گوگ: نقاش معروف هلندی) را دیده بود و او را این‌گونه تشریح می‌کرد: «مردی کثیف، بدلباس و غیرقابل پذیرش».


سارا نوس، 1880 تا 1999، 119 سال و 97 روز
سارا در آمریکا می‌زیست و اگرچه خودش هرگز حرفی از اسرار طول عمرش نزد اما به گفته اطرافیانش، کارهای مورد علاقه و عادات او شامل سوزن‌دوزی، تماشای گلف در تلویزیون، جویدن شکلات شیری، کشو (cashews) و چیپس سیب‌زمینی بود. او در سکوی دومین انسان پیر جهان قرار دارد.


میساوو اوکاوا، 1989 تا 2015، 117 سال و 27 روز
پیرترین ژاپنی تاریخ و سومین انسان پیر زمین، راز عمر خود را در این جمله جالب گفت: «خوردن چیزهای دلچسب و خوشمزه، برای من کلیدی به سوی طول عمر بود». در میان لیست غذاهای مورد علاقه او نودل، تاس‌کباب گوشت گاو و سوشی ماهی خالدار دیده می‌شود.
وقتی یکبار یک خبرنگار از او پرسید پس از 117 سال زیستن روی کره زمین، چه حسی نسبت به این طول عمر دارد؟ او خیلی آرام پاسخی اعجاب‌انگیز داد و گفت: «به‌نظرم خیلی خیلی کوتاه بود!»


ماریا کاپوویلا، 1889 تا 2006، 116 سال و 347 روز
این زن اکوادوری از نقاشی، قلاب‌دوزی و پیاده‌روی لذت می برد و گفته بود که در جوانی از شیر الاغی که در مزرعه خاله‌اش بوده تغذیه می‌کرده و این تغذیه در دستیابی به عمری طولانی برایش مفید واقع شده است. او راز طول عمر را در این خلاصه می‌کرد: هرگز سیگار نکشیدن، وعده‌های غذایی کوچک و معمولی خوردن و متعادل نوشیدن.


گرتروت ویور، 1898 تا 2015، 116 سال و 276 روز
از نظر او «دیدگاه» بیش از تغذیه در طول عمرش اثر داشت و او اهمیت خاصی برای عادات غذایی قائل نبود. این زن آمریکایی رمزهایش را اینگونه تشریح کرده است: «اعتماد به خدا، سختکوشی و دوست‌داشتن همگان».
درباره آخرین بخش نیز اینگونه توضیح داده است: «مهربانی! اینکه با مردم خوب باشی و با دیگران همانگونه رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار کنند».

تانه ایکای، 1879 تا 1995، 116 سال و 175 روز
از زندگی و عادات او اطلاعات کمی در دست است اما ظاهرا به سفالگری و دوزندگی علاقه‌مند بوده است.


الیزابت بوردن، 1890 تا 2006، 116 سال و 118 روز
این خانم خجالتی، از رسانه‌ها دوری می‌کرد و وقتی در سال 2003 به سن 113 سالگی رسید و یک خبرنگار از او پرسید که چگونه چنین عمر طولانی داشته است با این پاسخ مواجه شد: «من چه می‌دانم چرا؟»
خبرنگار برای آنکه خود را تبرئه کند، این پاسخ را به‌حساب حوصله نداشتن الیزابت در آن روز خاص گذاشت و نقل کرد که وقتی نوه این زن خواست یک پتو روی پایش بیندازد، خطاب به او گفت: «اگر فرزندم نبودی، تو را لای زانوهایم می‌گذاشتم و آنقدر فشار می‌دادم تا جیغت به آسمان برود!»


بس بری، 1896 تا 2012، 116 سال و 100 روز
او اعتبار طول عمر را به این می‌دانست که سرش به کار خودش بوده و از غذاهای ناسالم دوری کرده است.
این روزها افراد پیر زیادی در دنیا هر روز می‌میرند و به اعتبار افزایش خدمات بهداشتی و درمانی، تعداد زیادی نیز بیش از 100 سال عمر می‌کنند اما هنوز کسی به رکوردهایی که در دهه 90 به جا مانده نزدیک نشده است. پیرترین‌هایی که مردند و اکنون امید به زندگی آنقدر شده که رکورد و صدرنشینی‌شان شاید چند روزی بیشتر دوام نیاورد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
با کوچکترین مین یاب جهان آشنا شوید

«موش قهرمان» سالانه جان هزاران نفر از مردم را از مرگ و قطع عضو نجات می‌دهد! وظیفه او این است که بمب‌ها و مین‌های روی زمین را ردیابی کند.
مجله مهر: یک گروه بلژیکی، مسئولیت آموزش موش‌هایی را بر عهده دارند که آنها را برای عملیات مین‌یابی در قاره آفریقا آماده می کنند. امری که تا سال‌ها پیش برای آ‌نها بیشتر شبیه به یک رویا بوده است. در واقع از سال ۱۹۹۷ موش‌های آموزش‌دیده آنها، این توانایی را داشتند که در ۲۰ دقیقه، ۲۰۰ متر مربع را مین‌یابی کنند؛ در حالی که همین مساحت برای انسان به وسیله ردیاب، حدودا ۲۵ ساعت طول می‌کشد! آمارها نشان می‌دهد که این عملیات مین‌یابی توسط انسان، روزانه ۹ نفر تلفات در سال ۲۰۱۳ داشته است؛ اما تا به حال هیچکدام از این «موش‌های قهرمان» در حین انجام وظیفه کشته نشده‌اند؛ چرا که هر مین برای منفجر شدن حداقل به یک جسم ۵ کیلوگرمی احتیاج دارد؛ در حالی که وزن سنگین‌‌ترین موشِ نرِ مین‌یاب از ۱.۵ کیلوگرم تجاوز نمی‌کند.
این موش‌ها با اینکه شغل دشواری دارند، در مقایسه با بقیه دوستانشان زندگی بهتری دارند. صاحبان این موش‌ها از کرم ضدآفتاب برای آن‌ها استفاده می‌کنند تا به سرطان پوست مبتلا نشوند. همچنین موش‌های قهرمان از بهترین مواد خوراکی تغذیه می‌شوند. علاوه بر این، آن‌ها بازنشستگی هم دارند. موش‌هایی که میلی به کار کردن نداشته یا پیر و ازکارافتاده باشند، بقیه عمر را به استراحت می‌پردازند!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
نوشابه انرژی زا (ردبول RedBull) مشکل شرعی دارد

پارسینه می نویسد : نوشابه انرژى زا (ردبول RedBull) حاوى ٠،٤٪ اسید حیوانى میباشد که معمولاً این اسید از خون، گرده و اسپرم حیوانات چون خوک، و گاو بدست میاید که مطلقاً حرام بوده و باعث سایر مریضى ها میشود.

به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
از هر ۴ نفر فقط یک نفر می‌تواند تمام رنگ‌‌های این تصویر را تشخیص دهد

آیا می‌دانستید که ۷۵ درصد از مردم نمی‌توانند همه‌ی رنگ‌های داخل تصویر فوق را ببینند یا تشخیص دهند؟ با یک آزمایش ساده در این مطلب می‌توانید درک صحیحی از رنگ‌ها داشته باشید.
ما به کمک دو نوع حسگر میله‌ای و مخروطی موجود در شبکیه چشم می‌توانیم رنگ‌ها را ببینیم. چشم انسان به طور طبیعی حدود ۱۲۰ میلیون حسگر میله‌ای و شش تا هفت میلیون حسگر مخروطی دارد؛ گرچه حسگرهای میله‌ای هزاربار حساس‌تر از حسگرهای مخروطی هستند، اما آنها به رنگ واکنش نشان نمی‌دهند و تنها می‌توانند تصاویر سیاه و سفید و سایه‌های متفاوتی از رنگ خاکستری را درک کنند.
تعداد رنگ‌هایی که شما می‌توانید ببینید به تعداد حسگر‌های مخروطی چشم شما بستگی دارد. در واقع حسگر‌های مخروطی چشم شما هستند که رنگ‌ها را تشخیص می‌دهند. این آزمایش ساده (عکس) می‌تواند به شما بگوید که چه‌ قدر خوب می‌توانید رنگ‌ها را تشخیص دهید. فقط تعداد رنگ‌هایی را که در طیف بالا می‌بینید،‌ بشمارید.
چند رنگ در طیف تصویر بالا وجود دارد؟
اگر کمتر از ۲۰ رنگ را در طیف بالا مشاهده کردید، شما دیکرومات هستید. این بدان معنی است که شما دو نوع حسگر مخروطی در چشمانتان دارید. سگ‌ها هم دیکرومات هستند.
اگر بین ۲۰ تا ۳۲ رنگ را در تصویر بالا مشاهده کردید، شما تریکرومات هستید. این بدان معنی است که شما سه نوع حسگر مخروطی در چشمانتان دارید. تریکرومات‌ها به خوبی قادر به تشخیص رنگ‌‌های آبی، بنفش،‌ سبز و زرد هستند. ۵۰ درصد از مردم تریکرومات هستند.
اگر بین ۳۲ تا ۳۹ رنگ را در طیف بالا مشاهده کردید، شما تتراکرومات هستید. این بدان معنی است که شما چهار نوع حسگر مخروطی در چشمانتان دارید. به طور قطع،‌ تشخیص رنگ زرد با تونالیته‌های مختلف برای همه دشوار است. فقط ۲۵ درصد از مردم تتراکرومات هستند.
اگر بیشتر از ۳۹ رنگ را مشاهده کردید،‌ دوباره بشمارید! فقط ۳۹ رنگ مختلف در طیف بالا وجود دارد. با این وجود باز هم شما تتراکرومیک هستید.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
"طالع‌بین شفادهنده کرملین" درگذشت

جونا که "راسپوتین مونث کاخ کرملین" خوانده می‌شد، چشم از جهان فروبست. این طالع‌بین که پدری ایرانی داشت خود را شاهزاده خانمی آشوری می‌دانست و از معتمدان لئونید برژنف، رهبر اسبق اتحاد جماهیر شوروی بود.



یوگنیا داویتاشویلی، طالع‌بین نامدار روسیه صبح دوشنبه (۸ ژوئن/ ۱۸ خرداد) در جمع نزدیکان خود در مسکو چشم از جهان فروبست. جونا هنگام مرگ ۶۵ سال داشت. او در دهه هشتاد میلادی در خدمت کاخ کرملین بود.
جونا از معتمدان لئونید برژنف، رهبر اسبق اتحاد جماهیر شوروی که سال ۱۹۸۲ درگذشت و وزیر خارجه پیشین شوروی، ادوارد شواردنازه بود و آنها را تحت درمان قرار داده بود.
مرگ او بازتاب وسیعی در رسانه‌های روسیه داشت. خبرگزاری ریانووستی نوشته است که "برخی او را حقه‌باز و برخی دیگر نجات‌بخش می‌خواندند".
همسر سابق او می‌گوید که جونا "شفادهنده مخفی کرملین" و نوعی راسپوتین مونث سیاستمداران اتحاد جماهیر شوروی بود. ایگور ماتوینکو که تولید کننده در عرصه موسیقی است در دهه هشتاد یک ماه همسر جونا بود.
او می‌گوید که آن زمان مرتب با لیموزین‌های دولتی مقابل خانه آنها توقف می‌کردند و آپارتمان آنها ‌میزبان رهبران کرملین و هنرمندان نامدار شوروی بود که به رازداری جونا اطمینان داشتند.
در مراسم ازدواج او و جونا در مسکو تقریبا تمام سیاستمداران عالی‌رتبه و مقامات بلندپایه حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. همسر سابق جونا می‌گوید که او یکبار جراحت زانوی او را تنها با گذاشتن دستش روی آن شفا بخشیده است.
جونا که گاهی نیز شعر می‌سرود و نقاشی می‌کرد، از پدری ایرانی و مادری قزاق در کراسنودار، شهری در جنوب روسیه متولد شد. او که با طنازی و به استناد ریشه‌های شرقی‌اش، خود را "شاهزاده‌خانم آشوری" می‌خواند پس از گذراندن یک دوره کارآموزی پرستاری به مسکو رفت و نخست در یک دفتر برنامه‌ریزی مشغول به کار شد. اما به سرعت در میان هنرمندان مسکو به عنوان شفابخش مشهور شد و سپس جای خود را در حلقه سیاستمداران باز کرد.
افکار عمومی روسیه اما در دهه ۹۰ و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری با او آشنا شد. جونا در دهه ۹۰ میلادی، مرکزی با عنوان "آکادمی دانش جایگزین" تأسیس کرد و اغلب میهمان برنامه‌های تلویزیونی بود.
او در دورانی که بسیاری در روسیه آن را سال‌های آشفتگی می‌خواندند به سرعت به شهرت رسید اما پس از سانحه مرگباری برای پسرش در سال ۲۰۰۱ میلادی از انظار عمومی فاصله گرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
مزایده نامه‌های خصوصی اینشتین در آمریکا

نامه‌هایی که اینشتین از جمله به پسرش نوشته یا در آنها از یکی از اسباب‌بازی‌هایش تعریف کرده، در آمریکا به مزایده گذاشته می‌شوند؛ نامه‌هایی که جزئیات بیشتری از روحیات این نابغه فیزیک را به تصویر می‌کشند.
نامه‌های خصوصی نابغه فیزیک جهان که شامل چندین نامه مفصل می‌شوند، روز پنجشنبه (۱۱ ژوئن/ ۲۱ خرداد – به وقت محلی) در مرکز مزایده "Profiles in History" کالیفرنیا به مزایده گذاشته می‌شوند.
برخی از این نامه‌ها به انگلیسی نوشته شده‌اند و برخی دیگر به آلمانی؛ تعدادی با دست نوشته شده‌اند و تعدادی تایپ شده‌اند. این نوشته‌ها دهه‌ها در اختیار یک مجموعه‌دار خصوصی بوده‌اند. با فروش این نامه‌ها یکی از بزرگترین مجموعه نوشته‌های خصوصی اینشتین که تا کنون ارائه شده، به مزایده گذاشته می‌شود.
به گفته جوزف مادالنا، پایه‌گذار "Profiles in History"، نکته مهمتر تصویری است که این نامه‌ها از روحیات و ویژگی‌های اینشتین در زندگی خصوصی به دست می‌دهند: «ما همه می‌دانیم او چه کرد، چگونه با نظریه نسبیت خود دنیا را دگرگون کرد. اما این نامه‌ها روی دیگر سکه را نشان می‌دهند. اینکه او چگونه فرزندان خود را راهنمایی می‌کرد یا اینکه اعتقادش به خدا چگونه بود».


از توصیه پدرانه تا بحث اعتقادی
آلبریت اینشتین در یکی از نامه‌هایی که به مزایده گذاشته شده‌اند، به یکی از پسرانش توصیه می‌کند هندسه را جدی‌تر بگیرد. او در نامه‌ای دیگر به یکی از دوستانش که به تازگی متوجه خیانت شوهرش شده، مشورت می‌دهد.
نابغه فیزیک در نامه‌ای دیگر به مناسبت هفتادسالگی عمو/ دایی خود، می‌نویسد که ماشین بخاری که سال‌ها پیش از او هدیه گرفته تا چه حد در علاقه‌مندی جاویدانش به دانش مؤثر بوده است.
متن نامه‌ای دیگر باور رایج در مورد خداناباوری اینشتین را رد می‌کند.
او خطاب به فردی که در دهه ۱۹۴۰ دو بار در مورد این موضوع با اینشتین نامه‌نگاری کرده، می‌نویسد: «بارها گفته‌ام که در نظر من ایده وجود خدایی شخصی ایده‌ای کودکانه است. ممکن است من را منکر وجود خدا بدانید، اما روحیه من روحیه مبارز یک خداناباور واقعی نیست. من نگرشی را ترجیح می‌دهم که مبتنی بر ناتوانی درک ما از طبیعت و وجود ما باشد».
پایه‌گذار مرکز حراج "Profiles in History" انتظار دارد هر یک از ۲۷ نامه اینشتین به قیمت ۵ تا ۴۰ هزار دلار به فروش برسند و برای کل مجموعه بین ۵۰۰ هزار تا یک میلیون دلار پیشنهاد شود.
به باور او، وقتی سخن از درک روحیات نخبه‌ترین فیزیکدان قرن بیستم به میان می‌آید، این مجموعه قابل ارزش‌گذاری نیست؛ فردی که نظریاتش دروازه ورود به عصر اتم بودند: «این نامه‌ها مطمئنا جزو مهمترین اشیایی هستند که من در دادوستدشان دست داشتم. این‌ها شبیه حاشیه‌نویسی‌های بیب روث [از مشهورترین بازیکنان تاریخ بیس‌بال در آمریکا] یا تصویری امضاشده از مرلین مونرو نیستند. این‌ها ارزش تاریخی دارند.»


مزایده‌های پیشین
تا کنون بارها نامه‌هایی از اینشتین به مزایده گذاشته شده است. از جمله در سال ۲۰۰۶ دست‌نوشته و نامه‌ای از زمان نوجوانی اینشتین پیدا شد که هر دوی آنها به بهای بیش از ۵۰۰ هزار دلار در حراج فروخته شدند.
در سال ۲۰۱۱ نیز نامه‌ای دیگر از اینشتین به قیمت ۱۴ هزار دلار به فروش رسید که در سال ۱۹۳۹ نوشته شده بود. او در این نامه تاجری نیویورکی را تحسین می‌کند که یهودیان را از دست نازی‌ها نجات داد.
آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ در شهر اولم (Ulm) آلمان به دنیا آمد و در ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ در پرینستون آمریکا درگذشت. او برنده جایزه نوبل فیزیک است. نظریه نسبیت اینشتین درک از زمان و فضا را به کلی دگرگون کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
ماجرای خانه خنده دار

در یکی از روستاهای استان "ریزه " در ترکیه خانه ای توجه عابران را به خود جلب می کند.
ماجرای این خانه از این قرار است که تغییر مکان بالکن این خانه باعث شده است یک در روی دیوار خود نمایی کند در حالی که این در هم اکنون اضافی به نظر می رسد.
صاحب این خانه می گوید نخست دیوار و در را نصب کردیم و سپس قرار بود بالکن را بسازیم ما با تغییر نقشه این در و دیوار به شکل کنونی باقی ماند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
استقبال از موز قرمز

به تازگی "موز قرمز" در بازارهای آمریکای جنوبی طرفدار زیادی پیدا کرده است.
به گزارش صاحب نیوز، این موز مخلوطی از موز با انواع توت است که کشاورزان با مهارت و هنرمندی آنها را پیوند زده اند و توانسته اند مزه ها و طعم های بسیار خوشمزه ای بدست آورند. این موز به طور متوسط دارای ۴۰۰ میلی گرم پتاسیم و همچنین سرشار از ویتامین C است.
این نوع موز معمولا در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری رشد می کند و تقریبا ۹ ماه طول می کشد تا کاملا رسیده شود.
کشورهایی همچون کاستاریکا، مکزیک و برخی کشورهای آفریقایی مانند تانزانیا و زنگبار محل رشد این موز قرمز رنگ هستند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
11 روستای زیبا از سراسر دنیا

بعد از ظهر یک روز پر مشغله کاری در ترافیک سنگین خودروها گیر کرده‌اید. با خود می‌گویید کاش از این همه فشار کاری و استرس روحی دور بودم و در گوشه‌ای از دنیا با آرامش زندگی می‌کردم. از بین مناطق زیبای پرشمار در دنیا، در ادامه 11 روستای زیبا را با هم مرور می‌کنیم.
مناطق بسیار زیبایی در گوشه و کنار دنیا وجود دارند و مردمانی که در آن‌ها زندگی می‌کنند تجارت خاص خود را فارغ از دغدغه‌های زندگی شهری دارند. اگر بودجه کافی برای سفر به دور دنیا ندارید، در ادامه می‌توانید لیستی از 11 روستای فوق‌العاده زیبا را ببینید.


کایزرزبرگ کامون، شمال شرق فرانسه



واژه کامون در در زبان فرانسه به معنای بخش یا شهر است. کایزرزبرگ نیز از جمله بخش‌های زیبا در شمال شرق فرانسه است که بیشتر به خاطر جنبه تاریخی‌اش در جریان جنگ فرانسه و آلمان شناخته می‌شود. این دهکده شباهت زیادی به شهری که در داستان دیو و دلبر دیزنی به تصویر کشیده شده دارد. البته اگر از طرفداران بازی باشید احیانا متوجه شباهت Riverwood town در بازی Skyrim به این دهکده شده‌اید.


روتنبرگ، آلمان



این تصویر مربوط به یک پارک جذاب نیست بلکه تصویری از یک دهکده رنگی به نام روتنبرگ در آلمان است که خیابان اصلی مربوط به قرون وسطی در آن به خوبی حفظ شده است.


گودوانگن، نروژ



گودوانگن مقصد بسیاری از گردشگرانی است که به نروژ سفر می‌کنند و البته دلیل آن هم واضح است. این دهکده علاوه بر داشتن مناظری که نفس را در سینه حبس می‌کنند، گزینه‌های خوبی برای تفریح دارد از قایق‌سواری گرفته تا پیاده‌روی در کوه‌پایه‌های سرسبز.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 32 از 40:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  39  40  پسین » 
شوخی و سرگرمی

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA