انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 9 از 40:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  39  40  پسین »

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب


مرد

 
آیا میدانستید ؟؟؟؟؟؟؟

دیشب من در بند کور دلان عشق ستیز بودم به گناه عاشق بودن چون عشقم را در پستوی خانه نهان نکردم چون راز دلم در چشمانم پیدا بود مرا به گناه نشستن نزد زیباریی دستبند زدن گفتند که چرا عاشقی؟ گفتند که شعله ای در دلت داری گفتند که آتش گناه است و تو آتشی در دل داری دهانت را می بویند مبا دا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد روزگار غریبیست غریبه


اینا رو هم بخونید بد نیست

آیا میدانستی :
آیا میدانستی که رودی در كامبوج شش ماه سال ازشمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد
آیا میدانستی که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست
آیا میدانستی که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است
آیا میدانستی که شبكه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد كه مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد
آیا میدانستی که بدن انسان پنجاه هزار كیلومتر رشته عصبی دارد
آیا میدانستی که در برج ایفل دو میلیون و نیم پیچ به كار رفته است
آیا میدانستی طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار كیلومتر است
آیا میدانستی که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمترعبور كند
آیا میدانستی که تنها موجودی كه میتواند به پشت بخوابد انسان است
     
  
مرد

 
من زن میخوام با این مشخصات

آنجا كه امر ازدواج یكی از مهمترین اصول اجتماعی ، همچنین تشكیل خانواده یكی از مهمترین و
بنیادین ترین ساختارهای اجتماعی میباشد .
و همانطور كه میدانید حضور یك پسر مجرد ( عذب؟ یا عزب ؟)‌در میان جمعی برای آن جمع موجبات
معصیت را فراهم میدارد ، لذا اینجانب کاظم كه همیشه حسن نیت و صداقتم را
در خدمت به اهالی محترم گروپ ثابت كرده ام از همین تریبون رسمی اعلام میكنم كه

*.*.*من اصلا قصد ازدواج ندارم*.*.*

منتها دیگه خیلی اصرار میكنید .... چی بگم ؟ رشد قارچی آمار طلاق و رشد منفی ازدواج در جامعه
ما ، همچنین عدم تناسب تعداد دختران نسبت به پسران ( یعنی به ازای هر پسر پنج دختر ) بنده از
جان گذشتگی میكنم ، تن به ازدواج میدهم !

در همین راستا ، از تمامی علاقه مندان به وصلت و واجدین شرایط دعوت به عمل می آید
مشخصات خود را تا پایان وقت اداری امروزچهارشنبه مورخ نوزدهم : اردیبهشت سال جاری به همین ایمیل ارسال
نمایند تا ۳۰ سال دیگه که من پول دار شدم عقد بگیریم.

مهم: محدودیت سنی: فقط 19 تا 22 سال( برای حفظ جمع محوری عزیزانی كه سنشون بالاتر
هستش میتونن به عنوان خواهر در معیت و پا در ركاب ما باشن:فرنگیا میگن فمیل فرند)

حداقل مشخصات

الف) مشخصات ظاهری

- قد 165-170

- وزن 50-60 بیشتر نباشه هاااا امیر حجوانی کوپول که نمیخوام! زن میخوایم

- اندام برزیلی

- چهره متناسب و دوست داشتنی


الف) مشخصات ظاهری

- قد 165-170

- وزن 50-60 بیشتر نباشه هاااا امیر حجوانی کوپول که نمیخوام! زن میخوایم

- اندام برزیلی

- چهره متناسب و دوست داشتنی

- تیپ تینیجر( آقا خودمم نمیدونم چی میشه ... فك كنم میشه نازك و خردسال حالا مد شده مام از
همونا میخوایم )

- لباس مارك پوش حتما

- تمایل به عطر های زنانه ( خوشم نمیاد مردونه بزنه )

- حتما دامن پوش باشه اونم بلند ( آخه شلوار برا مرده ، دامن برا زن .... خوشت میاد مردا رژ لب بزنن ؟)

- رنگ پوست یا برنزه یا سفید، وسط نداره بگی من سبزه ام ! نه التماس نكن! سبزه هم با برنزه
فرق داره منو اینجا سیاه نكن .... از پشت كوه اومده باشیم از پشت سلسله جبال آلپ اومدیم ...
من از تو بهتر مارك لوازم آریشو بلدم ... برو خودتو سیاه كن

- رنگ چشم ترجیحا رنگین ( آبی باشه بهتره ... شنیدی میگن ... میگن اسمش ثریاست .. چشاش
همرنگ دریاست )

- ابدا ، تاكید میكنم ابدا عینكی نباشه ! ( آقا لنزم همون عینكه دیگه منتها- این روشه- اون توشه- )

- دماغ عملی نباشه از 35 به اون ور یه مقاله خوندم افت میكنه ، گوشتی میشه !

- مادرش نباید چاق باشه ( این خیلی مربوط میشه چون این دسته گل به همسایه نكشیده كه ...
علم جنتیك ثابت كرده به مادرش میكشه ... پس اگه مادرش پا به سن گذاشته چاق شده ، یعنی
اینم پا به سن بگذاره چاق میشه ... منم یه مردم پس فردا این چاق میشه من منحرف میشم !-
جامعه ما هم كه پر شده از گرگ های انسان نما ... شوهر داری به خدا سخته )

- استخون درشت حتما ( پس فردا پسرمونم میكشه به این دیگه )

- مو حتما بلند ، اكیدا عرض میكنم بلند ( زن باید موش بلند باشه ، یعنی چی جدیدا مد شده ....
مردا زن شدن موهاشونو میندازن گل شونشون عقب پیش پیشی میبندن ، زنا كوتاه میكنن آدم
میترسه خونه راهشون بده ... فكر میكنی سرباز فراری )

- رقص عالی ( جینگیل جوات نباشه ، شب به شب قراره با ما برقصه ... منم خوش رقصم رقصم
افول میكنه )


- حتمن رنگ روشن بپوشه - صبح تا شب عزادار نباشه همش سیاه ....

- ابروهاش پر باشه كه بعد از یه مدت بتونه اینو مدلشو عوض كن حوصلمون سر نره

- رویش موهاش كم باشه ( من پول ندارم هر روز بدم آرایشگاه )

- صداش نرم باشه ، چیطوری بگم ... ناز داشته باشه ... خشانت نداشته باشه ... بابا آدم میخواد
تلفنی حرف بزنه سكته نكنه ! زبانم بلد نبود حتما لحجه؟ لهجه؟ اش رو داشته باشه

- پیشونیش بلند باشه پاهاش ( انگشتای پاش ) قشنگ باشه كه پس فردا تابستون صندل پوشید
آدم یاد پاهای اون یارو تو چی بود اسمش ؟ ( این تو ارباب حلقه ها بود ... اسمش یادم رفته ) نیافته

ب) مشخصات مالی

- تك دختر باشه ( حالا داشتم خواهر داشته باشه برادر نداشته باشه پس فردا میراث خور بشه)

- ترجیحا پدرش بالا 65 باشه - یا سیگاری باشه یا سابقه سكته قلبی مغزی یا هم سرطان داشته
باشه

- حتما متكمن باشه باباش

- باباش یا ماكسیما داشته باشه یا پرادو یا رونیز سوناتا هم بود ایب نداره ... دیگه هیچی هیچی یه زانتیایی مزدایی چیزی
داشته باشه پس فردا ماشین عروس آبرو ریزی نشه

- موبایل 0912 ( خوب آنتن بده) گوشی حتما نوکیا

- خودش حتما شاغل باشه ( بابا این حرفای سنتی رو كنار بزارید ... تو هزاره سوم زن و مرد باید
دوشادوش هم كار كنن)

- مهریه یك سكه بهار آزادی به نیت خودش

- جهیزیه درست حسابی بیاره شامل :

- مبل نشیمن

- مبل پذیرایی

- مبل نهار خوری

- مبل آشپزخونه ( جنسش جوهر باشه - نره از مفت آباد دو تا تیر تخته بیاره بزاره وسط - دیپورت
میكنم با خودش همشو خونه باباش من شوخی ندارم ها )

- سرویس آشپزخونه اش قابله و .... همه تیفال

- سرویس چاقو و قاشق چنگال زورینگر

- یخچال حتمن ساید بای ساید ازینا كه یخ تیلینگ تیلینك تف میكنن بیرون رنگشم استیل باشه
سفید خز شد رف پی كارش

- سورخكن

- تستر

- ساندویچ میكر

- و وسائل برقی آشپزخونه هم یا مولینكس یا سامسونگ یا دوو ... ( برنداری چرخ گوشت و آبمیوه
گیری پارس خزر بیاری )

- همینطور جارو برقی و ...

- لوازم صوتی و تصویری كامل

- سینما خانوادگی با این تلوزیونای فلت سامسونگ یا سونی كه مثل هیچكدام دیگر نیست

- لباسشویی كنوود

- اجاق گاز اگرم خارجی نمیاره یا پادیسان یا سینجر ( اطلاعات تكمیلی بعدا به اطلاع میرسونیم )

- عروسی هم نیمیگیریم ، من به خاطر عشق میگم ! الان دیگه این تشریفات و تجملات كه مایه
بقای زندگی نیست .... میریم یه سفر با هم مشهد بر میگردیم میریم سر خونه زندگیمون مثل دوتا
گنجیشك عاشق كیش و دوبی و تركیه و آنتالیا ... اینا آخه خوب نیست مشهد تبركه ، نیت مقدسه
من به خاطر این میگم

ج):مشخصات تحصیلی

- حتما یا کنکوری باشه یا دانشجو

- دانشجوهای محترم دانشگاه آزاد در صورتی كه تعهد كتبی ازخانوادشون داشته باشن كه شهریه
دانشگاهشون تا قرون آخر پای اوناس میتونن ثبت نام كنن

- دانشجوهای عزیز دانشگاه سراسری هم باید تعهد داشته باشن كه مخارج جانبی پرداخت میشه
( آقا زن میگیرم صلواتی بورس تحصیلی نمیدیم كه )

- ترجیحا دانشجوی كامپیوتر یا رشته های مشابه فنی كه پولساز باشه ... میخوام چیكار بره
دامپروری(دامپیوتر) بخونه از پس فردا بیاد ور دلم بشینه !

چهار نفر به قید قرعه به عنوان همسر ثابت و دیگر شركت كنندگان فله ای صیغه
     
  
مرد

 
شیوه های جالب رایج زیبایی درهفت کشور جهان

از دیرباز زنان ایرانی به کمک یک نخ کتان نازک که بین گردن و دو دست قرار می‌داده‌اند، موهای زایدشان را برمی‌داشتند. این، همان کاری است که با موم گرم و سرد هم می‌توان انجام داد؛ با این تفاوت که نخ سبب کش آمدن پوست نمی‌شود و وسیله‌ای مناسب برای برداشتن موهای نواحی حساس، به ویژه صورت و ابرو است. درد بند کمتر از درد موچین است و سریع‌تر نیز به اتمام می‌رسد. امروزه استفاده از این روش در میان زنان بسیاری از کشورهای جهان، از جمله اسپانیا و کانادا، مرسوم است اما واقعیت این است که بند انداختن یکی از شیوه‌های مرسوم اپیلاسیون در خاورمیانه و جنوب شرقی آسیاست که منشا آن ایران بوده است.

هند

در نواحی جنوبی آسیا استفاده از آرد نخود برای پاک‌سازی و لایه‌برداری پوست و مقابله با آکنه امری رایج بوده و هست. زنان این کشورها آرد نخود را با آب یا چای مخلوط کرده و به شکل خمیر در می‌آوردند و بعد، روی صورت می‌مالیده‌اند؛ تا جایی که پوست کاملا پاک شود و در نهایت نیز پوست را می‌شسته‌اند. بعد از انجام این کار، پوست کاملا نرم و تمیز می‌شود. این روش امروزه در هند رواج دارد. در این کشور، مردم از همین خمیر و در کنار آن از آب لیموترش نیز برای سفیدکردن آرنج و زانوهای خود استفاده می‌کنند.

ژاپن

از جمله شیوه‌های زیبایی که زنان ژاپنی به آن علاقه بسیاری دارند، حمام کردن با گیاهان و عرقیات معطر است. ژاپنی‌ها معتقدند حمام کردن نوعی مدیتیشن است که نه تنها جسم، بلکه روح و روان را هم پاک می‌کند. به همین دلیل، اکثر ژاپنی‌ها هر شب قبل از خوابیدن دوش می‌گیرند. آنها ابتدا بدن خود را به کمک یک برس دسته‌بلند ماساژ می‌دهند و بعد، با آب ولرم، خود را شست‌وشو می‌دهند. سپس وان را با آب داغ پرکرده و در آن گل و برگ‌های معطر می‌ریزند و برای آنکه بدنشان خوشبو و پوستشان پاک شود، مدتی در آن می‌خوابند.

روسیه

بیشتر زنان روسیه پوست شاداب و جوانی دارند. این در حالی است که زنان سنتی این کشور علاقه‌ای به استفاده از وسایل آرایشی نداشته‌اند و معتقد بوده‌اند که دلیل زیبایی توارثی پوستشان، نوشیدن روزانه کفیر است. کفیر، نوعی نوشیدنی پرکالری و غنی از باکتری‌های پروبیوتیک کلسیم، پروتئین، ویتامین‌ها، به ویژه ویتامین B و ریزمغذی‌هاست. بررسی‌های فراوان نیز نشان داده است که مصرف کفیر سبب هضم بهتر موادغذایی می‌شود و همین موضوع بر طراوت و زیبایی پوست اثر می‌گذارد.

آلمان

آلمانی‌ها توجه زیادی به بهداشت پا دارند. برخلاف کانادایی‌ها که به زیبایی پاهایشان اهمیتی نمی‌دهند، آلمانی‌ها توجه بسیاری به این موضوع دارند و به طور سنتی، سعی می‌کنند هر شب، ۲۰ دقیقه پاهایشان را در حمامی از آب ولرم و نمک و روغن‌های گیاهی شستشو دهند و بعد، پاهایشان را با سنگ پا ماساژ داده و از مرطوب‌کننده استفاده ‌کنند.

نیجریه

نیجریه‌ای‌ها از نوعی درخت که در ۲۰ کشور آفریقایی، از سنگال تا سودان، رشد می‌کند و ساحل نام دارد، روغنی می‌گیرند به نام کارتید که از آن هم به‌عنوان یک ماده غذایی و هم به عنوان یک کِرِم مرطوب‌کننده پوست استفاده می‌کنند. طبق گفته اطبای سنتی آفریقا، این شیره می‌تواند انواع ناراحتی‌های پوستی از جمله اگزما و آکنه را برطرف کرده و برای سرماخوردگی نیز مفید باشد.

مردم نیجریه، میوه درخت ساحل را جمع می‌کنند و بعد از خشک شدن، آن را می‌جوشانند. بعد، روغنی را که روی سطح آب می‌آید، جمع می‌کنند؛ با این اعتقاد که این روغن غنی از مواد طبیعی ضدحشره است و خواص ضدالتهابی و ضدمیکروبی دارد. آنها در مواقع سرماخوردگی و کیپ شدن بینی، این روغن را به اطراف بینی خود می‌مالند و در صورت داشتن گلودرد نیز آن را می‌خورند و برای زیباتر شدن و مرطوب نگه داشتن پوستشان نیز آن را روی بدن می‌مالند.

برزیل

برزیلی‌ها مدت‌هاست از گیاه آواکا به عنوان یک ماده غذایی با مصارف زیبایی استفاده کرده و از آن ماسک صورت، شامپو و مرطوب‌کننده تهیه می‌کنند. این گیاه از ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در آمریکای لاتین کشت می‌شده و مملو از چربی‌های غیراشباع و ۲۰ نوع ریزمغذی متفاوت شامل ویتامین‌های A، C، B6، E، روی، آهن و پتاسیم است. مصرف چربی آواکا سبب کاهش کلسترول خون و التهاب‌ها و محرک بازسازی سلولی است. برزیلی‌ها میوه این گیاه را با شیر و شکر مخلوط می‌کنند و روی پوستشان می‌مالند و معتقدند نوشیدن این مایع سبب روشن شدن پوستشان می‌شود.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
روش های مختلف لاغری در کشورهای مختلف جهان


همه آنهایی که اضافه وزن دارند و به سلامت خودشان اهمیت می دهند. احتمالا با یک قصه پر غصه دست به گریبان هستند، رژیمی برای کاهش وزن! اگر این قصه، غصه شما هم هست بد نیست با این مطلب همراه شوید.

آفریقایی ها، چای و دم کرده گیاهان را می نوشند. اهالی آفریقای جنوبی، علاقه فراوانی به نوشیدن چای، چای سبز و دم کرده انواع گیاهان دارند. آنها این نوشیدنی ها را معمولا بدون شیرین کننده های مصنوعی می نوشند و با این کار کمترین کالری را نسبت به نوشیدن قهوه شیرین یا چای همراه با قند و شکر دریافت می کنند.

آفریقایی ها، به خوبی می دانند که در مواجهه با استرس، باید یک دم کرده گیاهی بخورند نه مقدار زیادی خوراکی پر کالری! آنها همچنین همیشه به پیام گرسنگی مغزشان توجه نمی کنند و اعتقاد دارند اکثر اوقات پیام گرسنگی در اثر کمبود آب بدن از سوی مغز صادر می شود. بنابراین به جای غذا خوردن یک لیوان چای یا چای دم کرده گیاهی می نوشند.

فرانسوی ها، پشت میز شام می نشینند و با هم گپ می زنند. فرانسوی ها به دور هم بودن اعضای خانواده برای صرف شام اهمیت می دهند. ۹۲% خانواده های فرانسوی در کنار هم شام می خورند و این آمار، در مقابل ۲۸% خانواده های آمریکایی که هنگام صرف غذا دور هم جمع می شوند بسیار چشمگیر است.

دور هم غذا خوردن یکی از مهمترین اتفاقات روزانه در فرانسه است که سبب می شود افراد، هنگام صرف غذا حوادثی را که طی روز برای آنها رخ داده تعریف کنند. منحرف شدن ذهن از غذا خوردن باعث ایجاد وقفه در غذا شده و آهسته تر غذا خوردن سبب زودتر سیر شدن می شود.

مکزیکی ها، یک عصرانه مفصل و یک شام سبک می خورند. معمولا در همه جای دنیا سه وعده اصلی غذا، شامل صبحانه، ناهار و شام است. اما مکزیکی ها به جای شام، یک عصرانه مفصل حدود ساعت ۴ بعد ازظهر می خورند. آنها اعتقاد دارند که خوردن عصرانه کامل، باعث ایجاد اجتناب آنها از صرف وعده شام می شود.

یا شام آنها سبک شده و در نتیجه گرسنگی هنگام صبح به سراغشان می آید و آنها را مجبور به خوردن یک صبحانه کامل می کند. مکزیکی ها می گویند: کالری روزانه کسب شده از طریق صبحانه، ناهار و عصرانه تا شب هنگام و وقت خواب می سوزد و آنها دیگر با مشکلات چاقی روبه رو نمی شوند.

سوئیسی ها،روزانه یک ظرف میوزلی می خورند.میوزلی، ترکیبی از جوی دو سر، یک نوع میوه ( معمولا سیب) به علاوه کمی از انواع مغزها و کشمش می باشد. سوئیسی ها یک ظرف از این معجون را هر روز به عنوان صبحانه صرف می کنند تا به سالم تر ماندن و کنترل وزنشان کمک کنند.

فیبر موجود در میوزلی باعث می شود که این غذا به آهستگی در بدن هضم شده و در نتیجه فرد برای مدت طولانی تری سیر بماند. اگر قصد دارید که شما هم این صبحانه مغذی و خوشمزه را در منزل تهیه کنید، هرگز بیشتر از ۱۴ گرم شکر به آن اضافه نکیند.

آلمانی ها، صبحانه را جدی می گیرند. ۷۵% از آلمانی ها بدون خوردن صبحانه از خانه خارج نمی شوند. آنها یک لیوان آب میوه طبیعی و تازه به همراه مقداری نان سبوس دار میل می کنند.

انگلیسی ها، ساندویچ های کوچک می خورند. ساندویچ های چند لایه به همراه پنیر، سس اضافه جایی در فهرست خوراکی انگلیسی ها ندارد.

نروژی ها، در تعطیلات ورزش می کنند این یک سنت ریشه دار و قدیمی بین آنهاست.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
سنت های عجیب و غریب آفریقایی ها


آدم دزدی و ازدواج!
قبیله ای به نام «لاتووکا» (Latwoka) در سودان رسم بسیار عجیبی برای ازدواج دارند. اگر پسری قصد ازدواج با دختری را داشته باشد او را می‌دزدد! بعد از دزدیدن دختر بزرگان فامیل پسر نزد پدر دختر رفته و از او درخواست کمک به دخترش را می‌کنند. اگر پدر دختر با ازدواج موافق بود، به عنوان نشانه موافقتش آن پسر را کتک می‌زند! و اگر موافق نبود پسر دزد به زور با دخترش ازدواج می‌کند!
من فکر می‌کنم همه دخترها به خاطر اینکه در «لاتووکا» به دنیا نیامده اند باید خدا را شکر کنند.



رسم «شارو» (Sharo)
به نظر من رسم «شارو» یکی از احمقانه ترین و غیرانسانی‌ترین رسومی‌ است که کسی می‌تواند انجام دهد. بعضی از مردم مالی، نیجریه و کامرون پسری که به سن ازدواج رسیده و قصد زن گرفتن دارد را در انظار مردم کتک می‌زنند. یک فرد قلدر پسر را کتک می‌زند و این پسر جوان مجبور است علائم درد و رنج خود را پنهان کند. اگر او بتواند با موفقیت کتک‌ها را تحمل کند پس تبدیل به مرد شده است و اگر شکست بخورد نمی‌تواند همسری اختیار کند! تعداد بسیار زیادی از پسرها درحین ثابت کردن مردانگی شان جان خود را از دست داده اند.

سنت «چووا» (Chewa)
آیین زشت دیگری به نام «چووا» در میان مردم «چووا» از آفریقا شهرت دارد. طبق این سنت وقتی کسی که اهل «چووا» است می‌میرد، بستگانش جسد او را به محل ترسناکی می‌برند، چاقویی برداشته و گلویش را می‌برند. سپس از محل برش آب را با فشار به داخل شکمش سرازیر می‌کنند تا همه کثیفی‌های بدن بیرون بیاید (از مقعد) آنها زمانی کار را متوقف می‌کنند که آب تمیز از بدن بیرون بیاید!

مراسم Khweta
یکی دیگر از رسومی‌ که مربوط به پسران می‌شود، در زمانی که آنها قصد ازدواج کردن دارند و باید مردانگی خود را ثابت کنند. در مراسم Khweta پسران بالغ را در فصل زمستان در جایی منزل داده و آنها را ختنه کرده در همین حین آنها باید کارهای سخت و کشنده ای را انجام دهند مثل رقصیدن‌های مداوم… که اغلب این کارهای سخت منجر به مرگ پسران می‌شود.

سنت «لوبولا» Lobola
«لوبولا» سنت دیگری است که به ازدواج مربوط می‌شود. اگر عروس یا داماد با این سنت موافق نباشند خانواده‌هایشان آنها را تنبیه می‌کنند. طبق این رسم بین خانواده عروس و داماد مذاکره ای صورت می‌گیرد و در مورد قیمتی صحبت می‌کنند که داماد باید برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش بپردازد.
اغلب این مذاکره پیچیده می‌شود و دو خانواده سندی را امضا می‌کنند و تعهد می‌دهند به آن عمل کنند. مثلا اگر دو خانواده نزدیک یکدیگر زندگی کنند نباید تلفنی اقدام به این کار کنند یا ملاقات کوتاهی داشته باشند بلکه باید حضوری ملاقات کرده و مذاکره حتما در نوشته ای ذکر شود. آنها اعتقاد دارند اگرچه یک خانواده ممکن است سال‌ها یکدیگر را بشناسند اما در مورد رسم «لوبولا» نظر یکدیگر را نمی‌دانند. به عبارت دیگر آنها همدیگر را در زمینه تعهد و وفاداری و تقدس ازدواج نمی‌شناسند.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
سخنرانی پندآموز و جالب استیو جابز بنیانگذار "اپل"

در مراسم فارغ‌التحصیلان دانشگاه استنفورد


من امروز خیلی خوشحالم که در مراسم فارغ‌التحصیلی شما که در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا درس می‌خوانید هستم. من هیچ وقت از دانشگاه فارغ‌التحصیل نشده‌ام. امروز می‌خواهم داستان زندگی ام را برایتان بگویم. خیلی طولانی نیست و شامل سه تا داستان است.
اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست.

من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه می‌آمدم و می‌رفتم و خب حالا می‌خواهم برای شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم.

زندگی و مبارزه‌ی من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوی مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند. او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندی قبول کند و همه چیز را برای این کار آماده کرده بود. یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم از مادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوری شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندی قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغ‌التحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آن‌ها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند.

این جوری شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر اینکه در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریه‌ی آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت برای شهریه‌ی دانشگاه خرج می‌کردم. بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایده‌ی چندانی برایم ندارد. هیچ ایده‌ای که می‌خواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوری می‌خواهد به من کمک کند نداشتم و به جای این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست می‌شود. اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه می‌کنم می‌بینم که یکی از بهترین تصمیم‌های زندگی من بوده است.

لحظه‌ای که من ترك تحصیل کردم به جای این که کلاس‌هایی را بروم که به آن‌ها علاقه‌ای نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی برای من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم می‌خوابیدم. قوطی‌های خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس می‌دادم که با آن‌ها غذا بخرم. بعضی وقت‌ها هفت مایل پیاده روی می‌کردم که یک غذای مجانی توی کلیسا بخورم. غذا‌هایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوی و ابهام درونی‌ام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربه‌ی گرانبها شد.

کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیم‌های خطاطی را تو کشور می‌داد. تمام پوستر‌های دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی می‌شد و چون از برنامه‌ی عادی من ترك تحصیل کرده بودم، کلاس‌های خطاطی را برداشتم. سبک آن‌ها خیلی جالب، زیبا، هنری و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت می‌بردم. امیدی نداشتم که کلاس‌های خطاطی نقشی در زندگی حرفه‌ای آینده‌ی من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاس‌ها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی می‌کردیم تمام مهارت‌های خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آن‌ها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونت‌های کامپیوتری هنری و قشنگ بود.

اگر من آن کلاس‌های خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونت‌های هنری الآن را نداشت. همچنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتری این فونت را نداشت. خب می‌بینید آدم وقتی آینده را نگاه می‌کند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه می‌کند متوجه ارتباط این اتفاق‌ها می‌شود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، به زندگی تان یا هر چیز دیگری. این چیزی است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است.

من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را در گاراژ خانه‌ی پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاری که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش. یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیره‌ی اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوری یک نفر می‌تواند از شرکتی که خودش تأسیس می‌کند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفری را که فکر می‌کردیم توانایی خوبی برای اداره‌ی شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش می‌رفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژی آینده‌ی شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم.

احساس می‌کردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست داده‌ام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو. شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم.

پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توی استوری به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوی تولید انیمیشن در دنیاست. دریک سیر خارق العاده‌ی اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژی ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروی تلخی بود که به یک مریض می‌دهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقت‌ها زندگی مثل سنگ توی سر شما می‌کوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزی که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاری را انجام می‌دادم که واقعاً دوستش داشتم.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
- داستان سوم من در مورد مرگ است.

من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوری زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روی من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توی آینه نگاه می‌کنم از خودم می‌پرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام می‌دهم یا نه. هر موقع جواب این سؤال نه باشد من می‌فهمم تو زندگی ام به یک سری تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزی من خواهم مرد برای من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیم‌های زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند.

حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه‌ی صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توی لوزالمعده‌ی من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجای آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که برای مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچه‌هایم بگویم در مدت سه ماه به آن‌ها یادآوری بکنم. این به این معنی بود که برای خداحافظی حاضر باشم ...

من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روی من آزمایش اپتیک انجام دادند. آن‌ها یک آندوسکوپ را توی حلقم فرو کردند که از معده‌ام می‌گذشت و وارد لوزالمعده‌ام می‌شد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونه‌های سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است !

مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است.
هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آن‌هایی که می‌خواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند.
ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همه‌ی ماست.
شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است.
مرگ کهنه‌ها را از میان بر می‌دارد و راه را برای تازه‌ها باز می‌کند.
یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید.
هیچ وقت توی دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش کند.
و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی کنید.

موقعی که من سن شما بودم یک مجله‌ی خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر می‌شد که یکی از پرطرفدارترین مجله‌های نسل ما بود. این مجله مال دهه‌ی شصت بود که موقعی که هیچ خبری از کامپیوترهای ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست می‌شد. شاید یک چیزی شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از اینکه گوگل وجود داشته باشد.

در وسط دهه‌ی هفتاد آن‌ها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روی جلد آخرین شماره‌ی شان یک عکس از صبح زود یک منطقه‌ی روستایی کوهستانی بود. از آن نوعی که شما ممکن است برای پیاده روی کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود :


Stay Hungry, Stay Foolish

این پیغام خداحافظی آن‌ها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر می‌کردند.

و این آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغ‌التحصیلی شما آرزویی هست که من برای شما می‌کنم.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
جملات به یادماندنی از آلفرد هیچکاک

آلفرد هیچکاک: واقعا آدم‌ترسویی هستم!



سال‌ها گذشته و هنوزهم لفظ «استاد مسلم» در حوزه سینما، برازنده آلفرد هیچکاک است. جملاتی منتخب از او در خاطر مانده است. کارگردانی که هنوز بسیار می‌توان از او آموخت.


1 - تلویزیون حق زیادی به گردن روانشناسی دارد؛ هم از این نظر که اطلاعات خوبی درباره آن می‌دهد و هم این که نیاز به روانشناسان را افزایش می‌دهد.


2-دیالوگ‌ها، صداهایی هستند مثل دیگر سروصداهای فیلم. از زبان کسانی خارج می‌شوند که در حقیقت، چشم‌هایشان مشغول روایت داستان است.




3 - کنایه والاترین وجه ادبیات است.


4 - بهترین انتخاب بازیگر را کمپانی «دیزنی» دارد. اگر از یک بازیگر خوششان نیاید فقط کافی است که پاک کن را بردارند.



5 - من آدم ترسویی هستم این فهرست چندتا از چیزهایی است که آدرنالین خونم را بالا می‌برد: ۱) بچه‌های کوچک ۲ ) پلیس‌ها ۳) ارتفاع ۴) این که فیلم بعدی ام به اندازه آخرین فیلمی‌که ساخته ام خوب نباشد.



6 - من تمام سعی ام را به کار گرفتم تا از هر نوع سختی و پیچیدگی دور باشم. می‌خواهم همه چیز دور و بر م ساکت و به شفافیت بلور باشد.


7 - فیلم خوب فیلمی ‌است که حتی اگر صدایش را هم قطع کنید، تماشاگران کاملا در جریان داستان قرارگیرند.


8 - زمان فیلم باید متناسب با حوصله تماشاگر باشد.


9 - «فیلم روانی» برای من یک کمدی بزرگ است. یعنی جز این هم نباید می‌بود.


1۰ - از این که بتوانم تماشاگرها را مثل پیانو بنوازم واقعا لذت می‌برم.


1۱ -صحنه‌های قتل را مثل صحنه‌های عاشقانه فیلم برداری کنید و صحنه‌های عاشقانه را مثل صحنه‌های قتل.


1۲ - «کری گرانت» تنها بازیگری است که واقعا عاشقش هستم.



13 - واقعا درک نمی‌کنم چرا خیلی‌ها آزمایشات شان را سر صحنه فیلم برداری انجام می‌دهند. به نظر من همه چیز باید از قبل روی کاغذ آورده شود. مثل آهنگسازی که بعد از ساعت‌ها کلنجار و بالا و پایین کردن نت‌ها، دست آخر موسیقی زیبایی می‌سازد. چیزی که باید به دانشجوها آموزش بدهیم این نوع قدرت تخیل است. این عنصر مهمی‌است که معمولا همه نادیده اش می‌گیرند.


14 - تخم مرغ‌ها مرا به وحشت می‌اندازند. حتی بدتر از وحشت، حالم را به هم می‌زنند. یک حجم کروی سفید، بدون هیچ منفذی... تا به حال چیزی مشمئز کننده تر از شره زرده تخم مرغ بعد از شکستن دیده اید؟ خون به خاطر رنگ قرمزش آدم را سر حال می‌آورد. اما زرده تخم مرغ... اه! من که تا به حال حاضر به مزه کردنش نشده ام.


15 - درک مقوله ترس آنقدرها هم سخت نیست. ما همه در کودکی از چیزهایی می‌ترسیدیم. مثلا از این که شنل قرمزی کوچولو با گرگ بد گنده روبه رو شود. الان هم چیزی عوض نشده. چیزی که امروز ازش می‌ترسیم از همان جنسی است که دیروز ما را می‌ترساند. فقط نوع گرگ را عوض کرده اند.



16 - انتقام شیرین است و چاق تان هم نمی‌کند.


17 - بزرگ ترین شانسی که در زندگی ام آوردم این است که واقعا آدم ترسویی هستم. راستش از این لحاظ احساس سعادت می‌کنم. این برای من یک موهبت است که مقداری ترس در خودم حس کنم، چون به نظرم یک قهرمان شجاع نمی‌تواند یک فیلم پرتعلیق بسازد.



18 - روزی کسی به من گفت که هر دقیقه یک قتل رخ می‌دهد. بنابراین من دیگر وقتتان را نمی‌گیرم. برگردید سرکارتان.


19 - تنها راه خلاصی من از ترس‌هایم این است که درباره شان فیلم بسازم.


20 - یک راه حل عالی برای گلودردتان سراغ دارم: ببریدش.


21 -سابق بر این هم بدمن‌ها سبیل‌های تابیده داشتند و هر وقت سگی می‌دیدند لگدی نثارش می‌کردند. امروزه تماشاگران باهوش تر شده اند. آن‌ها دیگر دوست ندارند روی صورت آدم بده، نور تاکیدی بیندازیم و از بقیه جدایش کنیم. بدمن‌های امروزی باید از میان مردم عادی و با همان ضعف‌ها و شکست‌ها انتخاب شوند.



22 - آدم کش‌ها در فیلم‌ها همیشه خیلی تروتمیز و شیک نشان داده شده اند. کاری که من انجام می‌دهم این است نشان دهم کشتن یک انسان، می‌تواند چه قدر سخت و کثیف باشد.


23 - من ضد پلیس‌ها نیستم. فقط از آن‌ها می‌ترسم.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
مردان اصولا آدم های شادتری هستند
Men Are Just Happier People
مردان اصولا آدم های شادتری هستند


What do you expect from such simple creatures?
از موجودی به این سادگی چه انتظاری داری؟


Your last name stays put.
نام خانوادگی تو باقی می ماند

The garage is all yours.
تمام فضای گاراژ به تو تعلق داره


Wedding plans take care of themselves.
برنامه ریزی برای عروسی خود بخود انجام میشه


Chocolate is just another snack.
شکولات هم یک خوردنی دیگه ست


You can be President.
می تونی رئیس جمهور بشی


You can never be pregnant.
هرگز حامله نمیشی


You can wear a white T-shirt to a water park.
برای رفتن به پارک آبی می تونی تی شرت سفید بپوشی


You can wear NO shirt to a water park.
برای رفتن به پارک آبی می تونی اصلا هیچی نپوشی


Car mechanics tell you the truth.
مکانیک اتومبیل به شما راست میگه


The world is your urinal.
تمام دنیا آبریزگاه توست


You never have to drive to another gas station restroom because this one is just too icky.
مجبور نیستی مصافت زیادی تا پمپ بنزین بعدی رانندگی کنی به این دلیل که دستشوئی این یکی خیلی کثیفه


You don't have to stop and think of which way to turn a nut on a bolt.
مجبور نیستی برای اینکه بدونی مهره رو از کدوم طرف روی پیچ بچرخونی مدتی فکر کنی


Same work, more pay.
کار یکسان، درآمد بیشتر


Wrinkles add character.
چین و چروک به تو شخصیت میده


Wedding dress $5000. Tux rental-$100.100
لباس عروس 5000 دلاره، هزینه یک شب کرایه تاکسیدو فقط 100 دلاره


People never stare at your chest when you're talking to them.
وقتی با دیگران حرف می زنی به سینه ت نگاه نمی کنن


New shoes don't cut, blister, or mangle your feet.
کفش نو پای تو رو زخم نمی کنه،



One mood all the time.
می تونی همیشه یک حالت داشته باشی



Phone conversations are over in 30 seconds flat.
مکالمه تلفنی تو فقط سی ثانیه طول می کشه


You know stuff about tanks.
خیلی چیز درباره مخزن آب توآلت می دونی


A five-day vacation requires only one suitcase.
برای 5 روز مرخصی فقط به یک چمدان احتیاج داری


You can open all your own jars.
خودت می تونی در تمام بطری ها رو باز کنی


You get extra credit for the slightest act of thoughtfulness.
با کوچکترین کار متفکرانه اعتبار زیادی کسب می کنی


If someone forgets to invite you, He or she can still be your friend.
اگر کسی فراموش کرد تو رو دعوت کنه، چه زن و چه مرد، بازم دوست تو باقی می مونه


Your underwear is $8.95 for a three-pack.
سه تا شورت برای تو فقط 8.95 دلار خرج داره

Three pairs of shoes are more than enough.
سه جفت کفش از سرت هم زیاده

You almost never have strap problems in public.
هرگز در اماکن عمومی مشکلی با بند لباس زیر نداری

You are unable to see wrinkles in your clothes.
تو قادر به دیدن چروک لباست نیستی

Everything on your face stays its original color.
هرچیزی روی صورت تو همیشه به رنگ طبیعی باقی می مونه

The same hairstyle lasts for years, maybe decades.
یک مدل مو برای سالها، و یا ده ها سال کافیه

You only have to shave your face and neck.
تو فقط باید موهای صورت و گردنت رو بتراشی

You can play with toys all your life.
در تمام عمر می تونی با اسباب بازی بازی کنی

One wallet and one pair of shoes -- one color for all seasons.
یک کیف پول و یک جفت کفش....و یک رنگ برای تمام فصلها کافیه

You can wear shorts no matter how your legs look.
پاهات هر شکلی که باشن بازم می تونی شلوار کوتاه بپوشی


You can 'do' your nails with a pocket knife.
می تونی با چاقوی جیبی ناخن هات رو تمیز و مرتب کنی

You have freedom of choice concerning growing a mustache.
برای سبیل گذاشتن اختیار تام داری
. You can do Christmas shopping for 25 relatives On December 24 in 25 minutes.
می تونی برای 25 نفر از بستگان روز 24 دسامبر در عرض 25 دقیقه هدیه بخری


No wonder men are happier.
پس عجیب نیست که مردها شادتر هستن
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
صفحه  صفحه 9 از 40:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  39  40  پسین » 
شوخی و سرگرمی

Interesting Reading | مطالب و خواندنیهای جالب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA