ارسالها: 96
#12
Posted: 3 Feb 2017 22:37
امضا نداره
+++ دنیای بی سکس یعنی هیچ +++
ارسالها: 3593
#13
Posted: 3 Feb 2017 23:11
البته همچین هیچ هیچم نیست یه کمی اگه ملایم شه بد نیست
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 508
#14
Posted: 4 Feb 2017 01:25
aliazad77: در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
خیلی این بیت رو دوست دارم
اولین بار اینو توی یه فیلم مستند گونه دیدم ک جاش نیست اینجا بگم
راجع علی بن مهزیار بود........
امیدوارم هیچ کسی مصداق این بیت نباشه و براش پیش نیاد
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ارسالها: 3593
#15
Posted: 4 Feb 2017 20:51
iraj_mirza: میدوارم هیچ کسی مصداق این بیت نباشه و براش پیش نیاد
امید وارم ... البته در این جا استاد سعدی اشاره مستقیمی داشت به یار که داشت با کاروان می رفت ... و جان را میشه به دلبر هم تشبیه کرد و بازم میشه یه تعبیر دیگه هم داشت که شاید منظور نویسنده نباشه و اون اینه که خیلی ها واسشون پیش اومده که جدایی روح از بدنشونو حس کردند انگار در حال مرگ بودند اما روح به بدنشون برگشت .. یه همچین حالتی رو من ۲۰ سال پیش با تزریق پنی سیلین یک و دویست پیدا کرده بود البته با چهارمیش در روز چهارم .. حس می کردم یه چیزی داره از من جدا میشه در عالمی بین خواب و بیداری بودم . جان کندن و جان دادن خیلی سخته ولی وقتی که جونتو بدی دیگه نیستی که به اون لحظات سخت فکر کنی
امضاء جالبیه و پر مفهوم ..اما خوشبختی و رفاه با هم فرق دارن . بازم به یاد این عبارت خودم میفتم که خوشبختی از تو نمی گریزد این تویی که از خوشبختی می گریزی ...خوشبخت اونیه که پیش خدا سربلند نباشه و با لذت و ارامش زندگی این دنیا رو ترک کنه و پشتش و دلش به خداگرم باشه .. خلق ازش درآسایش باشن .. خوشبخت اونیه که حسرت زندگی دیگرانو نخوره .. خوشبخت اون دوچرخه سواریه که از سوار شدن بر دوچرخه اش همون لذتو می بره که دارنده هواپیمای شخصی از سوار شدن بر طیاره خودش .. خوشبخت اونیه که هرچی نداشته باشه بازم می دونه یه چیزی داره که همون باعث میشه شکر گزار باشه و اون زندگی و نفس و نگاهش به دنیائیه که خداآفریده ....
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3080
#16
Posted: 12 Mar 2017 22:35
aliazad77: در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
یاده یه خاطره ی بد میفتم امیدوارم هیچوقت دوباره تو اون موقعیت قرار نگیرم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#18
Posted: 12 Mar 2017 22:50
Erfan1993
عوض کن بابا این چیه آدم یاده قبرستون میوفته
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#20
Posted: 12 Mar 2017 22:57
Erfan1993: چشم داداشی
قربون داداش حرف گوش کنم بشم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!