ارسالها: 3668
#132
Posted: 16 Feb 2018 01:17
لیمو شیرین عزیز چشاشو گذاشته رو هم داره می خوابه ...
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#134
Posted: 16 Feb 2018 01:28
عیالم خوابیده برق روشنه منم اومدم پایین تخت دارم پیام میدم
رها جان رفت بخوابه نتونست برگشت
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#136
Posted: 17 Feb 2018 13:16
لیمو شیرین داره به کله پاچه لیمو ترش می زنه
دخترم رها خوابیده
چارلی خان سرکاره
مازیار داره ناهارشو قایم می کنه جای شام سوم بخوره
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#138
Posted: 18 Feb 2018 06:14
هانیه مثل من بیدارشده
من الان می خوام دوباره بخوابم
لیمو بیدارشده می خواد بره سرکار
سارا ایرانی ازدواج کرده خیلی وقته نمیاد معلوم نیست کی بیاد
چارلی هم خونه خوابیده
دخترم رها خوابیده
مازیار هم خوابیده
به قول گلپا... تواین شهر تبدار ..کی خوابیده کی بیدار ..ملت به خواب نازه .. چشمای شاهه بیدار .... واقعا راست می گفت خواننده گلپایگانی ...درود بر شاعر این شعر ای کاش ملت در همان خواب ناز بود{ند}و این خاک باز را بر سر خود نمی ریختند
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#140
Posted: 14 Mar 2018 02:01
limoshirin65: جناب ایرانی داره به این رسم و رسومات مسخره فکر میکنه و میگه آخه این نامزدی چیه ، انگار یه دوچرخه داری ، ولی نمیتونی سوارش شی!!
البته فکر کنم الان داره نامه عاشقونه تایپ میکنه
رسم و رسومات عروسی خیلی مسخره هست که البته من خیلی از این مقدمات عروسی رو نادیده می گیرم ...مثل بار برون و جهیز برون و داماددرست کنی و این چیزا دیگه چیه ...
لیمو جان رفته بخوابه
دخترم رها دزدکی حواسش به بیرون و چهار شنبه سوریه کتک هم خورده بازم ول کن نیست
داداش چارلی هم داره آتیش بازی می کنه
مازیار خانو گرفتن بردن بازداشتگاه واسه این که تی ان تی منفجرکرد
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود