ارسالها: 3593
#51
Posted: 13 Jul 2017 23:31
مازیار رفته شام بخوره ... یه خورده واسه منم بیار ..دارم نون خالی می خورم
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 24568
#52
Posted: 13 Jul 2017 23:31
سارا ایرانی داره املت درست میکنه
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3593
#53
Posted: 13 Jul 2017 23:35
لیمو داره قلیون می کشه ...
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3593
#55
Posted: 14 Jul 2017 08:58
لیمو خوابیده
مازیار داره پیاده روی می کنه
سلام روز جمعه شیفته
سارا جان داره ظرفای یک هفته رو می شوره وگرنه واسه ناهار ظرف ندارن
منم که باز تنبلی اومد سراغم می خوام قسمت ۱۰۵ داستان نا .. و نا.. رو بنویسم زورم میاد .. ۷ صبح پاشدم شیر و عسل خوردم خوابیدم تا الان
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 24568
#58
Posted: 14 Jul 2017 22:40
Erfan1993
عرفان از جذابیت فیلمی که دیده با دهان باز مات زده شده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند