ارسالها: 344
#51
Posted: 31 Jan 2018 21:57
Priestess: دختران فهمیدن شکارشان تره شده از عر
او مدام میگفت:دیگر با شما ستیزه نمیکنم ،....
به حرمت لحظه ی میعادمون
کلام عشقو واسه من تازه کن
داد بزن عاشقم آی عاشقم
از عاشقیت شهرو پر آوازه کن
ارسالها: 344
#53
Posted: 31 Jan 2018 22:06
دختر دیگر گفت ،اورا نباید آروم گزاشت ،اون باید تقاص خلافشو بدهو...
به حرمت لحظه ی میعادمون
کلام عشقو واسه من تازه کن
داد بزن عاشقم آی عاشقم
از عاشقیت شهرو پر آوازه کن
ارسالها: 344
#55
Posted: 31 Jan 2018 22:17
Priestess: ا کشیده ای آبدار آرام شد.آواز خوان ماه گفت او را نمیکشیم،کاری میکنیم آرزوی مرگ کنه...
بابا من اینقدر کینه ای نیستمچقد خشنید؟
دختر دیگر فریاد ی بر سر ایرانی زد و یکی یکی اعمالش را یاد آوری کرد...
به حرمت لحظه ی میعادمون
کلام عشقو واسه من تازه کن
داد بزن عاشقم آی عاشقم
از عاشقیت شهرو پر آوازه کن
ارسالها: 344
#57
Posted: 31 Jan 2018 22:22
Priestess: یرانی با شرمندگی فقط پایین رو نگاه میکرد اشک میریخت..
نیلو ،ایرانی را بلند کرد و روی نیم تنه درختی که روی زمین بود نشاند و گفتپ،آرووم باش مرد که گریه نمیکنه......
به حرمت لحظه ی میعادمون
کلام عشقو واسه من تازه کن
داد بزن عاشقم آی عاشقم
از عاشقیت شهرو پر آوازه کن
ارسالها: 344
#59
Posted: 31 Jan 2018 22:28
نیلو به پریستس نزدیک شد و به آرومی در گوشش گفت:موافقی یه فرصت دیگه بهش بدیم؟ ...
به حرمت لحظه ی میعادمون
کلام عشقو واسه من تازه کن
داد بزن عاشقم آی عاشقم
از عاشقیت شهرو پر آوازه کن