ارسالها: 1079
#21
Posted: 28 Jun 2011 03:29
یک کتابخونه بزرگ باهاش میزدم و عضویتش رو مجانی میکردم
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 54
#24
Posted: 29 Jun 2011 19:05
کمک به ایتام
بعد واسه خودمو و خواهرم یه مغازه میخریدم و خونه
بعد به فامیل و دوستانم میرسیدم
بعد به زنان مطلقه و زنایی که از فقر خودفروشی میکنن کمک میکردم
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را
ارسالها: 54
#26
Posted: 4 Jul 2011 12:56
سلام به بروبچ لوتی
من باهاش یك خونه خوب می خریدم یه مقدارشم میزارم توی بانك كه سودش بگیرم باهاش حال كنم و یه مقداریم به فقرا میدادم و یك كاره خوب و پردرامد باهاش راه مینداختم.......
وای كه چه حالی میده آدم تو رویاهاش صاحب همه چیز میشه
زندگی محل گذره غصه نخور بی ثمره تا که بیای فکر بکنی دو روز عمر می گذره (ای کاش می شود زمان را نگه داشت)
ارسالها: 143
#27
Posted: 4 Jul 2011 14:45
باهاش زندگی میكردم اونم چه زندگیی عشق و حال!!
عمر گران میگذرخواهی نخواهی سعی بران کن نرود رو به تباهی
a . p
ارسالها: 225
#29
Posted: 21 Jul 2011 10:33
نصفشو تو لاس وگاس قمار میكردم یا پولم چند برابر میشد یا اینكه با 500 تای باقیموندش زندگی میكردم دیگه تا آخر عمرم به قمار فكر نمیكردم!!!!
برای زنده بودن دلیل آخرینم كو؟؟ ...... منم من بذر فریاد ، خاك خوبه سرزمینم كو؟؟
ارسالها: 255
#30
Posted: 27 Jul 2011 06:26
يه خونه شيك و ماشين.
باقيشم عشقي خرج ميكردم!
ميزنم شخصي به نام حاجي رو بكشن.
مرتيكه عوضي خجالت نميكشه با نيم متر پشم اومده خاستگاري ستاره.
با عشقم ازدواج ميكنم
كمك به بچه هاي پايين شهر و دنيا گردي و عشق وصفا
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم