ارسالها: 402
#231
Posted: 31 Aug 2017 11:04
کار هایی که توی اون وقت نمیتونستم انجام بدم اجام میدادم
جملۀ « نگران نباش ، درستاش میکنیم . » ، از مقدسترین عباراتِ دنیاست .
فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند ، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند . « نگران نباش ، درستاش میکنیم . »
ارسالها: 3668
#233
Posted: 31 Aug 2017 13:03
می رفتم تهران پارس سمت بلوار وفاار و خیری
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#236
Posted: 9 Sep 2017 09:55
می رفتم سراغ یه دختر فضول آش توی نخود چوب لای چرخ گذار بی شعور بی منطق عصبی زبون نفهم شاید هم شارلاتان شاید هم باج بخواه ... اون قدر می زدمش اون قدر می زدمش که چند تا نفس با مرگ فاصله داشته باشه .. طوری لت و پارش می کردم که حالا حالا ها از بیمارستان در نیاد تا دیگه هست در کاری که مربوط به اون نیست دخالت نکنه و کلانتر نشه ...
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3668
#238
Posted: 18 Sep 2017 17:53
می رفتم توی خونه یکی که گوشی رو ازش گرفتن ..یواشکی اون گوشی موبایل دست دوم و سیم کارتی رو که به اسم خودمه و گذاشتم توش و شارژرو بهش می رسوندم ..
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 754
#239
Posted: 18 Sep 2017 18:30
میرفتم بانک به اندازه چند سال پول میدزدیم بعد باهاش به ارزوهای پولی مثل خونه و باغ وویلا کنار دریا و ماشین جدید میرسیدم ولی فک نکنم تو بانک ب اندازه ۳میلیارد پول باشه هست ایا؟
"آموخته ام.....
زندگی همیشه عالی و کامل نیست
اما همیشه همانی است که تو میسازی......
پس آن را به یادماندنی بساز
و هرگز اجازه نده کسی خوشبختی تو را از تو بگیرد.
ویرایش شده توسط: girl_moon