ارسالها: 3667
#241
Posted: 14 Oct 2017 13:41
می رفتم خونه یه بنده خدایی .. حرفاشونو گوش می کردم تا ببینم که باید چیکار کنم تا به هدف خیرم یرسم ؟
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3667
#243
Posted: 16 Oct 2017 02:10
می رفتم خونه آغا امام .... بعد وزارت اطلاعات ..... بعد یه جاهایی که از پشت پرده روابط ایران و امریکا با خبر شم و اونو بیارم جلوی پرده
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3667
#247
Posted: 16 Oct 2017 20:45
mako: نه فقط مردم ایارن ها.....................آمریکا اروپا......................ملت می خان فقط زندگیشونو بکنن کسی دنبال حق و این ها نیست هیچ جای دنیا به خدا.
این دمل چرکین بالاخره یه جایی سر باز می کنه و باید جامعه رو به تمیزی بره ...اگه تو امریکا دیکتاتوریه حداقل در زمینه های زیادی با مردم راه میان طوری که آدم فکر می کنه دموکراسیه ..ولی این جا اگه حرف از آغا امام چهاردهم بزنی و چهار تا هم بارش کنی میگن هیس یواش تر سرت رو به باد میدی ..مگه کیه ؟ مگه چیه ؟
یه کار دیگه می کردم اگه نامرئی می شدم مسلسل می گرفتم از دم اونایی رو که اصلاح ناپذیر بودند می کشتم تا بقیه زندگی کنن .. دیر یا زود همه مون باید بمیریم چه بهتر با مرگ انگلها ..اونایی که می خوان سالم زندگی کنن راه نجاتشون باز شه ..
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 24568
#248
Posted: 14 Jan 2018 20:49
میرفتم خونه یه نفر، اول یه مشت میزدم تو دماغش بعد لباشو با سوزن نخ میدوختم بعد با سیگار تموم تنشو میسوزندم تا ببینه و حس کنه شکنجه چه طعم گسی داره
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 1135
#249
Posted: 14 Jan 2018 20:51
میرفتم ببینم کی اندیشمند رو اذیت کرده
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم