ارسالها: 75
#21
Posted: 13 Sep 2011 16:14
راستش دوست دارم ببینم زمان حال چه شکلی می گذره ولی از به آینده رفتن هم دوست دارم دوست دارم برم 2000 سال دیگه
گفت بی احساسی....
میگم در حدی نیستی که حست کنم...چه برسه بخوام احساسی خرجت کنم....
ارسالها: 75
#24
Posted: 14 Oct 2011 00:05
برگردم به 4-3 پیش که تنها دغدغمون قیافه و تیپ خودمونو بی اف امون بود.....
خــــــــــــــــــــــــــــدایا
گنـــاهانم را نادیده بگیــــــــر,
همانگـــــونه که دعاهایـــــــــم را نــــادیده گرفتــــی
ارسالها: 75
#25
Posted: 14 Oct 2011 00:06
برگردم به 4-3 پیش
زمانی که دبیرستانی بودم
که تنها دغدغمون قیافه و تیپ خودمونو بی اف امون بود.....
خــــــــــــــــــــــــــــدایا
گنـــاهانم را نادیده بگیــــــــر,
همانگـــــونه که دعاهایـــــــــم را نــــادیده گرفتــــی
ارسالها: 165
#26
Posted: 29 Nov 2011 14:14
دوست داشتم برم زمان کوروش به امید اینکه شاید بشه اینده رو عوض کرد
و به حال میومدم ببینم تونستم کاری کنم یا نه؟
به ارش به کوروش به کاوه به جمشید قسم
به تک تک نقش و نگارهای تخت جمشید قسم
که ایران همین قلب و خون من است
سرشته ز جان از وجود من است
ارسالها: 114
#27
Posted: 11 Jan 2012 12:37
من با قبلیم موافقم
مـن بــہ قـلب ـهـایــــــــے کـہ از جنــس 'سنـــگ' شـدهـ انـد حــق میـــدهم
ارسالها: 287
#28
Posted: 11 Jan 2012 12:59
به زمان یزدگرد سوم برم و توی نبرد قادسیه این عربهای سوسمار خور پاپتی رو چنان قل و قم کنم که عمر بعد از شنیدن شکست خوردن سعد ابی وقاص از شدت دپرس شدن مثل هیتلر خودکشی کنه . بعدشم حمله میکردم و عراق و میگرفتم . بعد حمله میکردم و هر مرد عربی رو که توی عربستان میدیدم بخاطر خون خواهی زنده بگور ک دن دختراشون اونارو زنده بگور میکردم و همه زنهاشون رو با نطفه ایرانی بار دار میکردم و پسر بچهای عرب رو اموزش میدادم تا بزرگ که شدن یا کارگر باشند یا سرباز .
شاید ان نقطه نورانی دشت , چشم گرگان بیابان باشد .
ارسالها: 338
#29
Posted: 14 Apr 2012 03:22
میخوام برگردم به دوران که عاشق نشده بودم
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ارسالها: 490
#30
Posted: 20 Apr 2012 11:41
برگردموخودم روازتعصبات دورکنم.عشقمودادم سرهمین کارا.فقط افسوس مونده الان برام.کاش میشد کاش...
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .