ارسالها: 285
#152
Posted: 12 Aug 2012 13:21
میخوام هیچ کاری نکنم
ولی اصلان حسش نیست
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 3747
#153
Posted: 12 Aug 2012 13:25
الان میخوام برم
ولی حسش نیست
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 53
#154
Posted: 12 Aug 2012 13:27
میدونی خوابم میاد ولی حسش نیست
..گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها ،
ناخوداگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و این بعضی ها را
♥ ♥
ارسالها: 3747
#155
Posted: 12 Aug 2012 13:30
الان میخوام گوشیمو جیلبرک کنم ولی حسش نیست
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 1784
#156
Posted: 13 Aug 2012 20:33
وای خدا چقد بی حسی بده. دو سه تا کار مهم دارم انجام بدم. ولی اصلا حسشو ندارم انجامشون بدم. حتی حسشو ندارم برم واسه خودم کافی بریزم بخورم. واقعا دیگه الان ته بی حسای روزگارم.
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 549
#157
Posted: 13 Aug 2012 20:35
الان اصلا حسش نیست برم دنبال لینك بگردم
میخندم...ساده میگیرم...ساده میگذرم...بلند می خندم و با هر سازی میرقصم...نه اینکه دل خوشم! نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکســــتم،زمین خوردم،سخــــتی دیدم،گــــریه کردم و حالا...
برای 'زنده ماندن' خودم را به 'کوچه ی علی چپ' زده ام
ارسالها: 53
#158
Posted: 14 Aug 2012 00:33
الان حسش نیست برم بیرون از لوتی
..گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها ،
ناخوداگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و این بعضی ها را
♥ ♥
ارسالها: 2554
#159
Posted: 2 Sep 2012 12:21
اخ کبریت افتاد رو زمین
حسش نیست ورش دارم
ااااا دستمال کاغذی کنارش اتیش گرفنه
مامان مامان فرش داره میسوزه یه لیوان اب بیار خاموشش کن
مامان کجایی نیستی
ابجی ابجی یه پارچ اب بیار تخت اتیش گرفت
ابجی کجایی
ای بابا پام داره میسوزه
الو اورژانس اقا من دارم میسوزم بیاین کمک زودتر بیاین
اخ اخ پام داره جزغاله میشه ولی اصلا حسش نیست جمعش کنم
کیه کییییییه
اور|ژانس
در و بشکن اقا حسش نیست بیام دم در
اخیش اقا ممنون پامو حاکوش کردی
قربونت همین شورت رو هم بیار پام کن
اق اقا اقا همین هدفون رو از رو گوشم بردار
قربونت به مامانم هم زنگ بزن من خسته ام خیلی حرف زدم الان دیگه باید بخوابن
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 198
#160
Posted: 16 Jan 2013 00:30
بعضی وقتا اصلا حسش نیست
حس خیابون نیست
حس مردم نیست
حس رفقا نیست
حس بد بودن نیست
حس گذشته نیست
حس خدا نیست
حس حرف زدن نیست
حس مستی نیست
حس موسیقی نیست
بعضی وقتا حسا سرما میخورن
یه بی حسی مطلق
همین و بس
ویرایش شده توسط: moosam692