ارسالها: 7673
#51
Posted: 31 Jul 2012 18:38
خواهش میشه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#53
Posted: 2 Aug 2012 15:50
تخته نرد در دوران معاصر
در قرن بیستم این بازی از طبقات مرفه و كلوپهای خصوصی در بین دیگر اقشار مردم رواج یافت و قواعد آن در سال 1931 تدوین گردید. وقوع ركود اقتصادی در آمریكا و چاپ برخی مطالب راجع به عدم نیاز به مهارت برای بازی با تخته نرد و همچنین بروز جنگ جهانی دوم، موجب كمتر شدن گرایش مردم آمریكا به تخته نرد گردید.
پرنس الكساندر اوبلسنكی دردهه شصت با برقرار كردن تورنمتهای متعدد موجب رونق تخته نرد گردید. او همچنین كتابی به نام «تخته نرد ـ بازی عمل» تألیف كرد. كتابها و مطالب بسیاری پیرامون این بازی در سالهای اخیر به چاپ رسیده است كه اوج آن دهه هفتاد بود و مقبول عامه شدن آن موجب شد كه مجلات، روزنامهها و كتابهای متعددی درباره آن به چاپ برسد و مسابقات آن فزونی یابد. رسوخ تخته نرد از طبقات بالا در میان دیگر اقشار جامعه در عین حال موجب گردید كه جوانان نیز به آن گرایش پیدا كنند و در نتیجه مسابقات متعددی با شش رده مختلف در اروپا و آمریكا برگزار گردد.
در میان كتابهای مختلفی كه پیرامون تخته نرد تألیف گردیده است تعدادی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. همچون «كتاب تخته نرد» نوشته جاكوبی و كراوفورد، «تخته نرد؛ بیرحمانهترین بازی» تألیف كوك و برادشو كه چاپ آن ها زمینه را برای نوشته شدن كتابهای پرمحتوا و مفصلتری همچون «سودمندی تخته نرد» نوشته دواك و «تخته نرد» تألیف ماگریل گردید كه از نظر بسیاری آن را می توان كتاب مقدس تخته نردنامید. با این حال رونق تخته نرد در دهه هشتاد با ظهور پدیدههای دیگری همچون بازیهای كامپیوتری ، در بین جوانان كاهش یافت. زیرا این بازیها هیجان بیشتری ایجاد میكردند كه جوانان خواهان آن هستند. علاقمندان جدی آن نیز با فراگیری عمیقتر این بازی و ابداع شیوه های مختلف بازی تخته نرد بهوسیله كامپیوتر و اینترنت، گسترده آن را وسعت بخشید. سهم تخته نرد از آنچه كه انقلاب كامپیوتری نامیده میشود، ابداع بازی كامپیوتری برای تخته نرد بود كه اولین نمونه آن در شركت IBM توسط جرالد تاورد ساخته شد. او با الگوبرداری از شبكه عصبی انسان این بازی را ساخت كه در عین حال توانایی آموزش به خود را نیز داشت. اولین پایگاه اینترنتی تخته نرد (FIBS) هم توسط آندراس شنایدر در 1993 با استفادهاز كامپیوتر دانشگاه سوئد بهوجود آمد. این پایگاه توانایی آن را دارد كه همزمان 100 نفر از طریق اینترنت با آن تماس بگیرند و ضمن بازی از طریق این پایگاه و مشاهده بازی دیگران، توانایی خود را افزایش دهند.
فردریك دال نیز اولین پایگاه اینترنتی به منظور تجارت الكترونیكی ابداع كرد كه از توانایی خاصی برخوردار است. با این حال علاقمندان بیشتر به FiBS و گروههای خبری مانند rec.games. backgammon گرایش دارند كه در آنها تمامی موضوعات مربوط به تخته نرد را میتوان یافت و با دیگران در این باره گفتگو كرد.
در حال حاضر با برگزاری مسابقات متعدد در اروپا و آمریكا و ایجاد پایگاههای اینترنتی پیرامون آن موجب شده است كه هزاران نفر به دوستداران تخته نرد افزوده شود و از این بازی لذت ببرند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#54
Posted: 2 Aug 2012 15:51
پیدایش نرد و شطرنج
ایدون گویند که اندر پادشاهی خسرو انوشه روان از سوی سچیدرم بزرگ شهریار هندوان شا برای بر ازمودن خرد و دانایی ایرانشهریان و نیز سود خویش نگریدن شترنج این چنین جفت شانزده تای از یاقوت و شانزده جفت از زمرد ساخته و فرستاده شد
با ان شترنج هزارو دویست اشتر با زر و سیم و گوهر ومروارید وجامه نود پیل که با انها چیزهای پر بها همراه کرد وچون تترگدوس در میان هندوان برگزیده بود او را همراه فرستاد
به طومار چنین نوشته بود که چنانکه شایسته است نتم شما شاهنشاه برما همه به شاهنشاهی باشد.باید که دانایان شما از ان ما داناتر باشد. یا چم این شترنج را تشریح کنید یا باج و ساو فرستید
شاهانشاه سه روز زمان خواست و هیچ کس از دانایان ایرانشهر نبود که در تشریح چم ان شایسته باشد
سه دگر روز بزرگمهر بختگان بر پا ایستاد
اوگفت انوشه باشید. من چم ان شترنج را از ان رو تشریح نکردم تا شما و هرانکه در ایران شهر است بداند من داناتر ایشان هستم
من چم این را تشریح کنم و نزد انان فرستم و باج شساوگیرم و چیز دیگر کنم و نزد سچیدرم فرستم و انان نتوانند تشریح کنند و من از او دوباره باج و ساو بگیرم که شما بدانید دانایان ما از ان او داناتر باشند
شاهنشاه سه بار گفت که زنده باشی بزرگمهر تترگدوس ما وی فرمود دوازده هزار درهم به بزرگمهر دادن
روز دگر بزرگمهر تترگدوس را خواست و به وی فرمود شاهنشاه هند شتزنج را به چم کارزار همانند کرد
او همانا دو سر خدای ساخت و شاه را به عنوان مهره اصلی همانا رخ بر چپ و راست فرزین مانند ارتشتاران سالار . پیل همانند پشتیبان سالار و اسب مانند سواران سالار. پیاده ان هم مانند پیاده پیش از رزم
سپس تترگدوس شترنج را در نهاد و سه دست با بزرگمهر باخت و پس از ان رامش بزرگ به کشور امد
سپس تترگدوس بر پای ایستاد
و گفت انوشه باشید ایزد این ورج(قدرت غیر فابل تصور) و فره و هماوندی و پیروزگری را به شما داد از این روکه شایسته است فرمانروای ایران و انیران باشید
پس از چندی دانایان هند با خرج و رنج بسیار این شترنج را چنین جفت نهاده به اینجا اوردند که هیچکس را توان تشریح کردن ان نبود
بزرگمهر شما از اسن خرد خویش این چنین به اسانیی و سهولت ان را تشریح کرد
پس وی ان مفدر خواسته را به گنج شاهنشاه گسیل کرد
شاهنشاه دیگر روز بزرگمهر را پیش خواست
پس او به بزرگمهر گقت ای بزرگمهر ما پس ان چیزی که گفتی درست میکنم و به سیچرم هند میفرستم را چه شد
بزرگمهر گفت از دهبدان بزرگ اندر این هزلره اردشیر فعالتر و داناتر بود و نیواردشیر را چنین جفت و به نام اردشیر مینهم
تخته نیواردشیر را به زمین سپند ارمذ تشبیه کنم
وسی مهره را به سی شب و روز شبیه کنم. پانزده مهره سفید را به روز شبیه کنم و پانزده مهره سیاه را به شب شبیه کنم
یک جفت گردانه را به گردش اختران وگردش سپهر شبیه کنم
عدد یک را بر گردانه ای انگونه همانند کنمکه هرمزد یکی است و هر نیکی را او داد
دو را به مینو و گیتی همانند کنم
سه را به هومت و هوخت و هوورشت همانند کنم
چهار را به چهار امیزش که انسان از ان به وجود امد خراسان و خاور و نیمروز و باختر شبیه کنم
پنجرا به پنج روشنی سعنی خورشید ماه ستاره اتش و رعدی که از اسمان می اید شبیه کنم
و شش را به افرینش افریدگان در شش گاهنبار همانند کنم
نهادن نیواردشیر را به تخته به هرمزد خدا هنگامی کهافریدگان را در گیتی افرید شبیه کنم
گردش وچرخش مهره ها بر اساس هر گردانه ای را به مردمانی شبیه کنم که بند انان در گیتی به مینو پیوسته و به هفت برج ودوازده سیاره همه میگردند و به پیش میروند وگاهی میشود که یکی بر دیگری زند و برچیند و چنان مردمان اندر گیتی یکی بر دیگری میزند
و گاهی بنا بر گردش گردانه همه را برچینند مردم که همه از گیتی در حال گردش باشند وگاهی بار دگر نیز بنهند همانند مردمان که به رستاخیز همه زنده شودند
شاهنشاه چون ان سخن از او شمید اسوده شدو فرمود دوازده هزار اسب تازی هم موی با افسار زر ومروارید و دوارده هزار مرد جوان که از ایرانشهر برگریده شده باشند و دوازده هزار زره هفت کرد و دوازده هزار شمشیر پولادین هندو ویراسته و دوازده هزار کمر هفت چشمه وهر چیز در خور دوازده هزار مرد و اسب هرچه نا برناتر پیراییدن
بزرگمهر بختگان را بر انها سالار کرد و روزگاری گزیده به جهش نیک و یاری یزدان به هندوان فرستاد
سچیدرم بزرگ شهریار هندوان شاه چون انان را به ان ایین دید از بزرگمهر بختگان چهل روز زمان خواست
هیچ کس از دانایان هندوان نبود که چم ان نیواردشیر را بداند
بزرگمهر هم چند برابر ان باج و ساو را از سچیدرم ستاند وجهش نیکو شکوهی بزرگ به ایرانشهر باز امد
گزارش ان شترنج به نیرنگ است از ان روی دانایان گفته اند که پیروز انکه با خرد بازی را برد و از ان سبب خردی و مایه وری را دانستن گواهی میدهد
بازی کردن شترنج اینکه نگرش وکوشش در نگاه داشتن ابزار خود بیش از کوششو در بردن ابزار ان دیگریو به امید بردن ابزار ان دیگر دست بازی نکردن وهمواره ابزار یکی به کار دیگر در پرهیز داشتن و نگرش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 1784
#55
Posted: 2 Aug 2012 15:51
King05: ایران ، سرزمین مادری نرد
تاریخ کامل نرد در ایران
نرد و بازی در دوران باستان
محمد جان لینک بعضی از عکسای پست اخرت خرابه. بعضیاشونم خیلی بزرگه . سعی کن پیش نمایششو بذار . این پستت صفحه رو بهم ریخته
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 7673
#56
Posted: 2 Aug 2012 15:52
لیلاج
این کلمه صرفاً دررابطه با قماربازی به کار می رود یعنی قماربازان ماهر و کهنه کار را به لیلاج تشبیه و تمثیل می کنند. اطلاع وآگاهی از ماجرای زندگی لیلاج چه از نظر ریشه تاریخی و چه ازجهت عبرت آموزی جوانان نا پخته وچشم وگوش بسته خالی ازسود وفایده نیست. نام صحیح لیلاج به طوری که در کتب تاریخی و فرهنگها ضبط است ابوالفرج محمدبن عبدالله معروف به لجلاح می باشد که در نزد قاطبه ی مردم به لیلاج اشتهاردارد. لیلاج در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و در بازیهای شطرنج و نرد و سه قاپ استاد مسلم بود.
پدرش صقة بن داهرو یا به قولی صفة بن داهرازحکمای هند واز ندیمان خلفای بنی عباس بود که به آنان آیین جهانداری و رموز کشورداری می آموخت. چون حکیمی وارسته بود مال ومنالی نیندوخت و پس از مرگش جز پلاس مستعمل و چند جلد کتاب از خود چیزی باقی نگذاشت.
لیلاج پس از مرگ پدر متکفل عائله شد ولی نه هنری داشت و نه میراثی از پدر مانده بود تا برادران و خواهران صغیر را کفالت نماید. به حکم ضرورت در همان اوان طفولیت بچه های همسایه را که دینار و درمی داشتند به قمار تشویق می کرد و از آنان می برد.
اتفاقاً سرهنگی در همسایگی لیلاج سکونت داشت که چون لیلاج را در قمار بازی محتاج و مستعد دید تمام فوت و فن و نیز نگهای قمار را به وی آموخت و لیلاج هوشمند و با استعداد در عنفوان جوانی به دقایق و حقه بازیهای قمار چنان دست یافت که نکته ابهام و تاریکی از نیرنگهای طاس و برگ و سه قاپ بر او پوشیده نمانده تا آنجا پیش رفت که می گویند بعدها شطرنج را اختراع کرد و به قولی پدرش واضع و او شاطر شطرنج بود.
علی کل حال در نرد و شطرنج آنچنان استادانه بازی می کرد که هیچ کس را دل و جرأت نبود با وی همبازی شود به قسمی که شعرای ایران نیز در ارسال مثل از مهارت و استادی او غافل نبوده اند.
من سخن راست نوشتم تو اگر راست بخوانی
جرم لجلاج نباشد چون تو شطرنج ندانی
(سعدی)
همچو فرزین کجر و است و رخ سیه برنطع شاه
آنکه تلقین می کند شطرنج مر لیلاج را
(مولوی)
ردای شید قناعت بدوش دارم لیک
زنم به نرد طعمه تخته بر سر لیلاج
(ظهوری)
لیلاج در بازی تخته نرد چون کعبتین (طاس) می انداخت هر چه می خواست می آمد منتها در اوایل بازی چند دور می باخت تا حریف تشجیع شود و از نقدینه و دارایی هر چه دارد به اصطلاح رو کند.
آن گاه چند طاس مساعد می ریخت و آن بیچاره را در ششدر بدبختی و افلاس دچار می کرد. در بازی سه قاپ نظیر نداشت و هر کس با او بازی می کرد در همان دقایق اول مغلوب می شد. در بازی سه قاپ که آن را به هوا می اندازند تا در وسط سفره بنشیند سه اسب را نقش و دو خر و یک اسب را اصطلاحاً سه پلشت می گویند.
لیلاج همیشه نقش می آورد زیرا قاپها در میان انگشتانش چون مومی بودند که به شکل دلخواه بر روی سفره می نشستند. در بازی ورق گنجفه هزار حقه و نیرنگ بلد بود و پنجاه و دو برگ بازی را از پشت می شناخت. بعلاوه در قیافه شناسی به قدری استاد بود که از لب و دهان و اعوجاج صورت و طرز نگاه و کیفیت توپ زدن حریف تشخیص می داد که دست پر دارد یا توپ خالی (بلوف) می زند.
لیلاج با این خصوصیات در سنین جوانی از شیراز به همدان آمد و آوازه شهرتش در تمام اطراف و اکناف پیچید. قماربازان ماهر و کهنه کار همدان و سایر بلاد غرب ایران را به سوی خود جلب کرد و هر چه داشتند از کفشان ربود و آنها را به خاک سیاه نشانید. کار به جایی کشید که عده ی کثیری از قماربازان و حیثیت و حتی همسران و دختران خود را در بازی قمار به لیلاج باخته بودند از فرط غصه و کدورت خودکشی کردند. دیری نگذشت که معاریف و ثروتمندان آن سامان از جمله قاضی همدان که فرزندانشان را لیلاج از راه به در برده بود کمر به قتلش بستند و او را به اتهام جنایتی در بند کردند.
این زمان مقارن با سلطنت شمس الدوله دیلمی در همدان و اصفهان بود و شیخ الرییس ابوعلی سینا در دربارش سمت وزارت داشت.
لیلاج از ابوعلی سینا استمداد کرد و متعهد شد که دیگر قمار نکند. فیلسوف شهیر ایران تنها کاری که می توانست بکند این بود که او را از کشته شدن نجات بخشید ولی به فرمان شمس الدوله دست چپش را به جرم تصرف مال مردم از طریق قمار که خود نوعی سرقت تلقی می شود قطع کردند.
لیلاج چند سالی ترک قمار کرد و با اندوخته ای که داشت امرار حیات می نمود تا اینکه سه نفر قمار باز حقه باز که از او کهنه کارتر بودند به خانه اش آمدند و با لطایف الحیل و شمش های طلا که همراه آورده بودند او را فریب دادند.
دیدگان لیلاج از مشاهده شمشهای طلا خیره شد و ترک و توبه را از یاد برده با آنان به بازی مشغول گردید. سه نفر قمارباز نامبرده با طاسهای تقلبی و برگهای شناخته شده و هزار دوز و کلک دیگر که لیلاج از آنها بی اطلاع بود تمام ثروت و اندوخته لیلاج و حتی لباسهایش را بردند. سپس او را بی هوش کرده از خانه خارج شدند.
لیلاج هنگامی که خود آمد که مال و ثروت باد آورده همه بر باد رفت و سرمایه ای جز یک عده دشمنان سر سخت و کینه توز در همدان برایش باقی نمانده بود. به قول سیف اسفرنگ:
همچو لیلاج ز بازیچه برگ
عاقبت جان بسلامت نبری
بار دیگر از ابوعلی سینا چاره جویی کرد و به دستور و دلالت او راه شیراز را در پیش گرفت و یکسر به گلخن یکی از حمامهای کهنه و قدیمی رفت و در آنجا ساکن شد.
با وجود آنکه ناشناخته داخل شهر شد و سعی داشت که او را نشناسند مع هذا قماربازان شیراز از ورودش مطلع گردیدند و دسته دسته به سراغش شتافتند ولی این بار توبه لیلاج بر اثر مواعظ حکیمانه شیخ الرییس ابوعلی سینا به منزله توبه نصوح بود و هیچ تحبیب و تهدیدی او را از تصمیم راسخ و اراده آهنینش باز نداشت. همه را جواب کرد و به کفاره گناهان گذشته بقیت عمر را در گلخن حمام به طاعت و عبادت پرداخت.
امیر فارس که مردی صالح و شایسته بود فرزندی داشت که بر اثر معاشرت و مجالست با افراد ناباب و فاسد الاخلاق به کلی منحرف شده بود. قماربازی می کرد، شراب می نوشید و آخر شب به محله های معروف و فاسد می رفت. امیر فارس هر قدر فرزند را پند و نصیحت کرد سودی نبخشید و چون از ماجرا و فرجام زندگی لیلاج آگاهی یافت دست توسل و استمداد به جانب وی دراز کرد تا با تجارب تلخ و ناگواری که از این رهگذر تحصیل کرده است فرزندش را از منجلابی که در آن غوطه می خورد نجات بخشد.
لیلاج خواهش امیر را پذیرفت و فرزندش را به محل سکونت خویش یعنی گلخن حمام دعوت کرد. فرزند امیر دعوت لیلاج را به جان پذیرفت و به عشق و سودای قمار به جانب گلخن شتافت. لیلاج مقدمش را گرامی شمرده مانند بعضی ناصحان و واعظان ناپخته که بدون تمهید مقدمه در نهی و نکوهش و سرزنش بر می آیند عمل نکرده بلکه با ملایمت و خوشرویی به فرزند امیر فارس گفت: چه نوع قمار می دانی؟ جواب داد: همه نوع.
لیلاج ابتدا با او به شطرنج پرداخت و با چند حرکت او را مات کرد زیرا لیلاج در بازی شطرنج به قدری استاد بود که قصیده سرای معاصر ادیب الممالک فراهانی در این مورد گفته:
از آن به نام مهلب مهلبیه بماند
چنانکه ماند ز لجلاج در جهان شطرنج
سپس تخته نرد را جلو کشید و در یک چشم بر هم زدن با گشادبازی و طاسهای مساعد انداختن که شیوه نردبازان کهنه کار است او را در ششدر انداخت. آن گاه سه قاپ را در دست گرفت و گفت: نقش یا سه پلشت کدام را می خواهی تا همان را بیندازم؟ فرزند امیر گفت: نقش می خواهم.
لیلاج گفت: من این سه قاپ را در مقابل چشمان تو از سوراخ سقف این گلخن به هوا می اندازم. تو برو پشت بام و آن سه را بر روی زمین ببین. امیر قبول کرد و لیلاج با سر انگشت سحارش قاپها را از سوراخ سقف به پشت بام انداخت. چون فرزند امیر فارس بر روی بام حمام رفت و قاپها را دید از فرط تعجب و حیرت دهانش باز ماند زیرا همان طوری که خواسته بود سه قاپ به صورت نقش بر روی بام گرمابه جای گرفته بود. فرزند امیر طاقت نیاورده و پرسید: استاد لیلاج، تو که در همه نوع قمار تا این اندازه استادانه بازی می کنی پس چرا ثروت و اندوخته ای نداری و بر اثر فقر و مسکنت در گلخن حمام کهنه شیراز جای گرفته ای؟ لیلاج گفت: پسر جان، من همه چیز داشتم و با این بازیهایی لعنتی خانواده های بسیاری را به خاک سیاه نشانده ام ولی باید بدانی عاقبت قماربازی همین است که می بینی. وقتی که لیلاج چیره دست پس از سالها بازی در تون حمام مسکن گزیند فرجام زندگی رقت بار تو و امثال تو که هنوز الفبای قمار را نیاموخته اید معلوم است که به کجا منتهی خواهد شد.
قمار برد ندارد چرا که از اول
قماربازی گفتند نی قماربری
آن گاه فرزند امیر را در نیمه های شب به میخانه برد و حرکات ناهنجار و الفاظ رکیک و مستهجن افراد مست و لایعقل را که مانند دیوانگان سر از پا نشناخته به جان یکدیگر افتاده بودند از نظرش گذرانید.
بامدادان که هنوز هوا گرگ و میش نشده بود او را به یکی از معروفه خانه راهنمای کرد و قیافه های کریه و بدمنظر و چشمان قی کرده فواحش را که اوایل شب به زور وسایل آرایش و به مصداق شب گربه سمور می نماید خویشتن را حور بهشتی و لعبت طناز جلوه می دهند به فرزند امیر نشان داد و فرزند امیر از دیدن آن صحنه های موحش و مهوع چنان مشمئز و ناراحت شد که از فرط ناراحتی و پشیمانی اشک از دیدگانش جاری گردید. لیلاج چون مقصود خویش را به هدف اجابت مقرون دید سر بر داشت و گفت: فرزندم، این صحنه های جان دار را از آن جهت در مقابل دیدگانت مجسم کردم تا بدانی که در چه ورطه هولناکی دست و پا می زنی و تمنیات و خواهشهای نفس را با چه سموم جانگزایی برآورده می کنی. افراد عاقل و اندیشمند هرگز در چنین محلی و چنین راههایی گام بر نمی دارند و خواهش نفس را جز در طریق تفریحات سالم و درک لذات معنوی ارضا نمی کنند. تا زود است برگرد و راه عاقلان را در پیش گیر، و گرنه بعید نیست به سرنوشت من دچار شوی و به این روز افتی که می بینی.
فرزند امیر که این کلمات آموزنده چون پتکی بر مغز و اعصابش فرود می آمد در مقابل لیلاج رنج دیده گلخن نشین متعهد گردید که دیگر گرد این امور نگردد و برای امیر فارس فرزندی صالح و شایسته باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#57
Posted: 2 Aug 2012 15:53
تخته نرد در گذر تاریخ
در جزوهء كوچكی به زبان پهلوی یكی از داستانهای مربوط به پیدایش تخته نرد را میتوان خواند:
در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند «دیورسام بزرگ» برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره های آن از زمرد و یاقوت سرخ بود، به همراه هدایایی نفیس به دربار ایران فرستاد و «تخت ریتوس» دانا را نیز گماردهء انجام این کار ساخت. او در نامهای به پادشاه ایران نوشت: «از آنجا که شما شاهنشاه ما هستید، دانایان شما نیز باید از دانایان ما برتر باشند. پس یا روش و شیوهء آنچه را که به نزد شما فرستادهایم (شطرنج) بازگویید و یا پس از این ساو و باج برای ما بفرستید». شاه ایران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست و هیچ یک از دانایان در این چند روز چاره و روش آن را نیافت، تا اینکه روز چهلم بزرگمهر كه جوانترین وزیر انوشیروان بود به پا خاست و گفت: «این شطرنج را چون میدان جنگ ساختهاند كه دو طرف با مهره های خود با هم میجنگند و هر كدام خرد و دوراندیشی بیشتری داشته باشد، پیروز میشود.» و رازهای کامل بازی شطرنج و روش چیدن مهره ها را گفت. شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد و دوازده هزار سکه به او پاداش داد. پس از آن «تخت ریتوس» با بزرگمهر به بازی پرداخت. بزرگمهر سه بار بر تخت ریتوس پیروز شد. روز بعد بزرگمهر تخت ریتوس را به نزد خود خواند و وسیلهء بازی دیگری را نشان داد و گفت: اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید.» دیورسام چهل روز زمان خواست، اما هیچ یک از دانایان آن سرزمین نتوانستند «وین اردشیر» را چاره گشایی کنند و به این ترتیب شاه هندوستان پذیرفت كه باجگزار ایران باشد. این بازی نو تخته نرد بود.
این داستان در عین اینکه مقابلهء تفکر ایرانی با تفکر بیگانه را نشان میدهد، یعنی دخالت تقدیر و سرنوشت (نرد) و یا احاطهء کامل تدبیر و عقل انسان بر زندگی (شطرنج)، احتمالاً حقیقت ندارد و تخته نرد به یک باره و توسط یک نفر اختراع نشده است. اما در اینکه تخته نرد یکی از قدیمیترین بازیهای جهان است، شکی نیست.
تا چندی پیش تصور میشد که خاستگاه تخته نرد در حدود پنج هزار سال پیش در بینالنهرین بوده است. در دههء بیستم میلادی باستانشناس انگلیسی سر لئونارد وولی (Sir Leonard Woolley) در خرابههای آرامگاه سلطنتی اور (عراق کنونی) یک بازی تخته نرد یافت که با بازیهای کنونی تفاوت چندانی ندارد. چند سال بعد در مقبرهء توتانخآمون در دلتای نیل تخته نردهای دیگری کشف شدند که قدمت آنها به ۱۵۰۰ سال قبل از تولد مسیح میرسد. بسیاری از نقاشیهای دیواری مقبره حکایت از محبوبیت این بازی دارند که هم بین توانگران و هم بین مردم عادی رواج داشته است.
اما اکنون کهنترین تخته نرد جهان در شهر سوخته به همراه ۶۰ مهره یافت شده که بسیار قدیمیتر از تخته نرد گورستان سلطنتى اور در بین النهرین میباشد. این كشف بزرگ، باستان شناسان را به این نتیجه رسانده كه بازى تخته نرد از شهر سوخته به تمدن بین النهرین رفته است. «منصور سجادى» باستان شناس و سرپرست هیات كاوش در شهر سوخته میگوید: «این تخته از چوب آبنوس و به شكل مستطیل است. روى این تختهء بازى نقش یك مار حكاكى شده كه این مار با پیچش به دور خود، ۲۰ حلقه ایجاد كرده است. این ۲۰ دایره در واقع ۲۰ خانهء بازى هستند. نقش مار روى تخته به گونهاى است كه در نهایت دم مار در دهان او جاى گرفته است.» به گفتهء سجادى ۶۰ مهرهء یافت شده در یك ظرف سفالى در كنار تخته قرار داشته اند. جنس این سنگ ها از جنس سنگهاى رایج در شهر سوخته از جمله لاجورد، عقیق و فیروزه است
چندی پیش در جیرفت نیز پنج تختهء بازی با قدمت حدوداً پنج هزار سال یافت شد که به گفتهء دكتر «یوسف مجیدزاده»، سرپرست گروه باستان شناسی جیرفت و حوزهء هلیلرود، این تختهها مانند بازی تخته نرد به نظر میرسند.
تخته نرد در جنوب اروپا به تدریج گسترش پیدا کرد. افلاطون، هومر و مشاهیر یونانی دیگر آن را در نوشتههای خود توصیف کردهاند. به جفت شش «آفرودیت» میگفتند و رقمهای پایینتر تاس را «سگ» مینامیدهاند. در بین رومیان قدیم بازی بیش از پیش محبوبیت و گسترش یافت. آنها با سه تاس بازی میکردند و سه نام مختلف برای تخته نرد داشتند: Alea (ریختن تاس)، Tabulae (تخته، میز) یا Ludus duodecim scriptorum (بازی دوازدهخطی). در پمپئی یک نقاشی دیواری عظیم کشف شد که صحنهء اول آن دو رومی را هنگام بازی نشان میداد. در صحنهء دوم صاحب مسافرخانه دو بازیگر را با خشم بیرون میاندازد.
با این حال تخته نرد دیرتر، یعنی بعد از جنگهای صلیبی در بقیهء اروپا رواج پیدا کرد. به آن نرد، Tric Trac ،Puff، Tables یا Plakoto میگفتند و با دو تاس بازی میکردند. Tabula، نوع رومی بازی، در تمام اروپا گسترش یافت. در ابتدا بازی اشرافیان بود، اما به تدریج بین مردم عادی نیز محبوب شد. کلیسا قرنها سعی کرد که جلوی این نوع قمار را بگیرد و موفق نشد.
اما تخته نرد در هیچ نقطهء جهان غرب مانند انگلستان رواج و محبوبیت نداشته است. طبق گزارشهای شفاهی ریچارد شیردل به خاطر علاقهء سربازانش به این بازی مرتب دچار دردسر میشده است، به همین دلیل دستور داده بود که هیچ فردی با درجهء پایینتر از شوالیه اجازهء بازی به شرط برد و باخت پول ندارد.
اولین مسابقهء بینالمللی تخته نرد به همت شاهزاده Alexis Obolensky در سال ۱۹۶۴ در جزایر باهاما انجام شد و از آن زمان به بعد سالانه تکرار میگشت. در دههء ۷۰ اولین کتابهای قوانین بازی نوشته شدند و باعث گسترش بیش از پیش تخته نرد گشتند. شخصیتهای مشهوری مانند کریستینا اوناسیس (Christina Onassis) دختر میلیاردر معروف یونانی آریستوتلس اوناسیس، گونتر ساکس (Gunther Sachs) وارث کارخانهء اوپل و شوهر سابق بریژیت باردو، یو هفنر (Hugh Hefner) ناشر مجلهء پلیبوی و غیره به رواج بیشتر این بازی در جهان غرب دامن زدند.
در ایران این بازی با وجود مخالفتهای متعصبان مذهبی که با هرگونه تفریح و شادی و هیجان بیآزار دشمن هستند کماکان محبوبیت خود را حفظ کرده است. از محمد پیامبر مسلمانان نقل شده که «هر كس نرد بازى كند مثل این است كه دستش را در گوشت و خون خوک رنگ كرده است» و «هر كس نرد بازى كند به راستى كه از خدا و رسولش نافرمانى كرده است». طبق این گفته و حدیثهای دیگر در اسلام بازی با نرد ولو بدون برد و باخت حرام شناخته شده است. با این حال پیر و جوان بدون توجه به اینگونه فرمانها و فتواها این بازی زیبا و مهیج را تا امروز زنده نگه داشتهاند.
تخته نرد از یک تختهء دو قسمتی و دو تاس تشکیل گشته که در هر طرف تاسها، اعداد یک تا شش با ستارهها یا خالهایى ریز نشان داده شده است.
باختم با پاكبازان، عالم خاكى به خاک
وز پى آن عالم اینک در قمارى دیگرم
بردم از نراد گیتى یک دو داو اندر سه زخم
گرچه از چار آخشیج و پنج حس در شش درم
توجه کنید به ظرافت خاقانى که چگونه اعداد یک تا شش را در یک بیت جا داده است. واژهء «داو» در مصرع سوم یکی از اصطلاحات رایج تخته نرد است، یعنى اینكه یكى از دو حریف ادعا كند كه بازى را خواهد برد و از دیگری بخواهد كه تسلیم شود. «آخشیج» به معنای عنصر میباشد، چار آخشیج یعنی عناصر چهارگانه.
ستارهها یا خالهاى روى تاس (کعبه) نشانهء ستارههاى آسمان هستند كه گردش و وضعیت آنها سرنوشت انسانها را رقم میزنند و کاسهء کوچک چرمینی که در آن تاسها میغلتند و واژگونه روی تخته گذاشته میشود حکم ظرف آسمان را دارد که روی زمین (تخته) قرار گرفته است.
اگر عدد یک طرف تاس را با عدد طرف مقابل آن جمع كنیم عدد ۷ را به دست میآوریم كه نشانهء هفت روز هفته است. تختهء این بازى دو خانهء دوازدهگانه دارد، به نیت ۲۴ ساعت شبانهروز. ۳۰ مهره روزهای ماه را نشان میدهند، با پانزده مهرهء سفید به نشانهء پانزده شب مهتابى و پانزده مهره سیاه به نشانهء پانزده شب تاریک. تخته نرد به چهار قسمت تقسیم شده است كه نمایانگر چهار فصل سال یا چهار عنصر باد و آب و خاک و آتش است.
یکی از نخستین كتابهاى ایرانى دربارهء بازى تخته نرد «رسالهء قمارخانه» نوشتهء محمد امین میرزا قاجار پسر فتحعلى شاه میباشد. نویسنده در این كتاب به ۹ بازى رایج و مرسوم عصر خود پرداخته است، از جمله تخته نرد. محمدعلى جمالزاده در مقالهء «بازى نرد قبل از سامانیان» دربارهء گذشتهء تاریخی این بازی نوشته است. اخیراً نیز کتابی با عنوان تخته نرد تقدیر یا تدبیر نوشتهء ابوالقاسم تفضلی منتشر گشته که در آن به تاریخچهء تخته نرد و تأثیر آن بر ادبیات فارسى پرداخته شده است (آقای ابوالقاسم تفضلی برادر مرحوم محمود تفضلی است که آثار جواهر لعل نهرو را به فارسی برگردانده. جالب اینکه پسرِ آقای محمود تفضلی، دکتر شیوا تفضلی، نفر دوم مسابقات جهانی تخته نرد است و ریاست عالیهء مسابقات تخته نرد اروپای غربی را به عهده دارد! منبع) . كتاب شامل بسیاری از حكایات خواندنى و تاریخی، اشعار شاعران قدیمى و تعبیرها و اصطلاحات پیرامون تخته نرد میباشد.
همچنین میتوان به كتاب «تخته نرد از دیدگاه تاریخ و ادبیات» نوشتهء عزیز نقدیوند اشاره کرد كه توسط انتشارات كلیدر به چاپ رسیده است. این كتاب شامل اولین لغتنامهء تخته نرد میباشد و در عین حال پژوهشی است در مورد سابقهء تخته نرد. مطالب دیگر از جمله قوانین و حركات مهرهها، اصطلاحات رایج در این بازی، اشعار مربوط، كركریخوانی، انواع بازیهای از یاد رفتهء تخته نرد و مقالات تحقیقی جالب هستند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#58
Posted: 2 Aug 2012 15:55
فلسفه ی تخته نرد
میدانید چرا بازی تخته نرد 30 مهره دارد؟ ایا میدانید چرا تخته نرد از 24 خانه تشکیل شده ؟ایا میدانید چرا یک دور کامل بازی تخته نرد 5 دست است؟ و ایا میدانید . . .؟؟؟؟
قصد داریم شما رو با این دلایل بیشتر اشنا کنیم ومطمئن هستیم از این پس شیرینی انجام این بازی برای شما دو چندان خواهد شد
30 مهره : نشان گر 30 شبانه روز یک ماه
24 خانه : نشان گر 24 ساعت شبانه روز
4 قسمت زمین : 4 فصل سال
5 دست بازی : 5 وقت یک شبانه روز
2 رنگ سیاه و سپید : شب و روز
هر طرف زمین 12 خانه دارد : 12 ماه سال
[img] http://www.bgamers.com/images/LgWoodChekers.jpg[/img]
تخته نرد : کره زمین
زمین بازی : آسمان
تاس : ستاره بخت و اقبال
گردش تاس ها : گردش ایام
مهره ها: انسان ها
گردش مهره در زمین: حرکت انسان ها (زندگی )
برداشتن مهره در پایان هر بازی : مرگ انسان ها
[img] http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/6d/Sixsided_Dice_inJapan.jpg[/img]
1 : یکتایی و خداپرستی
2: اسمان و زمین
3 : پندار نیک ؛ گفتار نیک ، کردار نیک
4 : شمال ، جنوب، شرق، غرب
5: خورشید ؛ ماه ، ستاره ، اتش ، رعد
6 : شش روز افرینش
به این دلایل تخته رو به زندگی ادمها تشبیه کرده اند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#59
Posted: 2 Aug 2012 16:04
تخته نرد چیست؟
تخته نرد ،بازی دو نفره ای است که در ان هر بازیکن 15 مهره سفید یا 15 مهره سیاه روی زمین بازی که از 24 خانه تشکیل شده دارد و باید بر اساس عدد روی تاس و قوانین مخصوص این بازی انها را به حرکت در بیاورد و در پایان بازیکنی که بتواند زودتر مهره های خود را از زمین بازی بردارد ،برنده بازی است. زیبایی این بازی ، زدن یا کشتن مهره های حریف و بستن خانه ها در حین بازی است که جز تکنیک های تخته نرد برای برنده شدن هر بازیکن به حساب می اید خیلی از مردم فکر میکنند که چون بازی تخته بر اساس تاس انجام میشود یک بازی شانسی و تصادفی است اما تخته نرد ،بازی ای است که در ان هم شانس و هم محاسبات شما دخالت دارد و همچنین شما باید بتوانید یک تاکتیک کلی را برای انجام بازی ،در ذهنتان تصور کنید و بر اساس ان مهرهایتان را به حرکت دربیاورید. تیزهوشی ، مهارت و استفاده بهتر از تاس حرف اول را در این بازی میزند. تخته نرد یک بازی خیلی اسان و سریع است که شما با یادگیری ان میتوانید هم به صورت رو در رو و هم از طریق اینترنت با دوستان بازی کنید و لحظات خوشی را کنار انها بگذرانید
برای انجام بازی به چه چیزی نیاز دارید ؟
1- زمین بازی
2- 15 مهره سیاه و 15 مهره سفید
[img] http://www.bgamers.com/images/LgWoodChekers.jpg[/img]
3- تاس
[img]https://www.freefoto.com/images/11/12/11_12_64---Dice_web.jpg[img]
4- جام تاس یا تاس ریز
[img] http://www.thegamecorner.com/images/products/3343.jpg[/img]
5- تاس دو (داو) یا تاس دوبل
* از جام تاس و تاس دوبل در ایران استفاده کمتری میکنند اما در کشورهای دیگر بشتر رواج دارد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#60
Posted: 2 Aug 2012 16:05
تخته نرد چیست؟
تخته نرد ،بازی دو نفره ای است که در ان هر بازیکن 15 مهره سفید یا 15 مهره سیاه روی زمین بازی که از 24 خانه تشکیل شده دارد و باید بر اساس عدد روی تاس و قوانین مخصوص این بازی انها را به حرکت در بیاورد و در پایان بازیکنی که بتواند زودتر مهره های خود را از زمین بازی بردارد ،برنده بازی است. زیبایی این بازی ، زدن یا کشتن مهره های حریف و بستن خانه ها در حین بازی است که جز تکنیک های تخته نرد برای برنده شدن هر بازیکن به حساب می اید خیلی از مردم فکر میکنند که چون بازی تخته بر اساس تاس انجام میشود یک بازی شانسی و تصادفی است اما تخته نرد ،بازی ای است که در ان هم شانس و هم محاسبات شما دخالت دارد و همچنین شما باید بتوانید یک تاکتیک کلی را برای انجام بازی ،در ذهنتان تصور کنید و بر اساس ان مهرهایتان را به حرکت دربیاورید. تیزهوشی ، مهارت و استفاده بهتر از تاس حرف اول را در این بازی میزند. تخته نرد یک بازی خیلی اسان و سریع است که شما با یادگیری ان میتوانید هم به صورت رو در رو و هم از طریق اینترنت با دوستان بازی کنید و لحظات خوشی را کنار انها بگذرانید
برای انجام بازی به چه چیزی نیاز دارید ؟
1- زمین بازی
2- 15 مهره سیاه و 15 مهره سفید
[img] http://www.bgamers.com/images/LgWoodChekers.jpg[/img]
3- تاس
[img]https://www.freefoto.com/images/11/12/11_12_64---Dice_web.jpg[img]
4- جام تاس یا تاس ریز
[img] http://www.thegamecorner.com/images/products/3343.jpg[/img]
5- تاس دو (داو) یا تاس دوبل
* از جام تاس و تاس دوبل در ایران استفاده کمتری میکنند اما در کشورهای دیگر بشتر رواج دارد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن