انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی
  
صفحه  صفحه 3 از 20:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  17  18  19  20  پسین »

فضول نیوز اولین روزنامه خبری تفریحی ‏انجمن بزرگ لوتی


مرد

 


خبر جنایی



توطئه بر ضد مریم


طبق آخرین خبر به دست رسیده hassen با نقشه ای از پیش طراحی شده و با همکاری دست پشت پرده غیر ورزشی انجمن اقدام به طرح ریزی ترور دوباره مریم کرد.


در بدو ورود hassen یا همان آرتین ‏به ‏خونه ی سکس بوی به ‏ظاهر به مریم کم توجهی ‏کرد و شروع به گرم گرفتن با بقیه کرد. اما در ادامه کار کم کم خودشو به مریم نزدیک ‏کرد. در این زمان مریم حرف مبهمی رو زد (امان از دست زنا به زبون به زبونی می خواست پسره مردومو زن بده) که توجه آرتین ‏بیشتر به مریم جلب شد و زمان اجرای نقششو کم تر کرد.
بعد از این مریم به آرتین پیشنهاد زن گرفتن داد (پیشنهاد چه عرض کنم می خواست به زور پسره مردومو بدبخت کنه. ولی مگه آرتین زیر بار رفت) در این زمان آرتین خودشو بیشتر به مریم نزدیک کرد و با سوتی گرفتن و سر به سر‏(منظور شوخی کردنه. منحرفا فکر بد نکنین) مریم گذاشتن بیشتر خودشو به مریم نزدیک کرد و یه گام دیگه به انحام نقشش نزدیک شد.
تا دقایقی ( دقیقه چیه یه چند ساعتی به این پسره گیر داد. ‏ول کنم نبود.) وضع به همین منوال گذشت. تا اینکه( چقدر باحاله این کلمه خیلی دوسش دارم . یکهو حواس آدمو جمع میکنه)، تا اینکه چی هیچی! ادامشو مینویسم.
خوب کجا بودیم. آهان، تا اینجا بودیم که وضعیت تغییر زیادی ‏نکرد. ولی باید بگم که چند بار ‏فرصت کوبوندن سر مریم به دیوار به دست اومد ( پسره نمیتونه مماغشو بکشه بالا گذاشتنش مریمو بکشه. جاش بودم میدونستم چیکار کنم) اما نتونست استفاده کنه. خلاصه این پسره ‏(آرتین جانو میگم) که مال این حرفا نبود زود وظیفش یادش رفت، و شروع به کل کل با مریم کرد. از مریم اسرار که این زن بگیره از آرتین انکار.
خلاصه بگم این پسره مال این کار نبود. از جریان خبر دور نشیم؛ ادامشو میگم.
خلاصه این آرتین دست پیشو گرفت که پس نیوفته گفت الا بلا من آجیتو می خوام (فکرشو کن مریمو آرتین فامیل شن)؛ مریم قبول کرد (مگه این بشر کم میاره.) خلاصه کلام قرار شد مریم مادر زن ‏آرتین بشه(واه واه.)و این ماجرا هم به خوبی خوشی تمام شد.
فقط یه جاش موندم سکسی کجای قضیه بود این جریان کجاش ‏جنایی ‏بود
راستی استاد مریم تو سوتی دادن مشخص ‏شد. ‏حتما میپرسین کیه. میراندایه آره مدیر ‏داستان ادبی


ــــــــــــــــ

فــــضــــول نــــیوز

از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 


خبر ‏عشقولانه



در جست و جوی زن!


در طی فوضولی هایی که خبرنگاران فــــضــــول نــــیوز به ما رسوندن چندتا پسر بیکار دور هم جمع شدن و پس از فشار زیاد به مغز خودشون تصمیم گرفتن که برن دنبال زن گرفتن! ”اگه ‏به ‏جای اونا چند تا دختر بود .... لابد میگید الان میگم اتم میشکافتن. نه الان یا پلاستر میکردن خوشونو یا پشت اینو اون حرف میزدن. ‏”



مشروح خبر



طبق گفته های فضول کوچولو، آستون”عاقد قلابی” روهی و مرنگ به همراه چند نفر دیگه ‏به دنبال زن گرفتن رفتن؛ در حین اینکه عاقد ‏مشغول آماده کردن جو تاپیک برای حضور ‏خانومای مجرد انجمن بود،کینگ ملقب به " نخود هر آش" خودشو انداخت وسط و گفت که زن میخوام.
ولی همونطور که همتون میدونید بعد از چند بار تکرار ‏درخواستش به طرز مشکوکی ناپدید شد. که در این حین یکی از فضول های خبره ی ما به نام " فضول تپولو " رد نخود رو گرفت و متوجه شد که هیلدا از مقاصد شوم نخود باخبر شده و تصمیم به تنبیه جسمی و روحی نخود گرفته. که از جمله این تنبیهات که قبلا نیز مشاهده شده، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حبس در حمام بدون غذا بمدت یک هفته
شستن لباسها توسط دست
تمیز کردن تمام دیوارهای و پنچره های خونه
و مواردی از این قبیل.
.....


حالا نخودو ولش کلا همش در ‏حال خربکاری و شکنجه شدنه ‏بریم ‏سراغ فضولی خودمون.


تو این ‏گیرو داری روهی ‏زنبیل به دست بی کار و بی عار بدون پول اومد ایستاد تو صف برای زن گرفتن، عاقد ازش پول خواست اما چون روهی پولی نداشت زنبیلشو گذاشت تو صف که کسی جاشو نگیره خودش رفت دنبال پول. ‏(هر چی فکر کردم چرا زنبیل اورد نفهمیدم. ‏شاید فکر کردن دختر کلویی میدن خواست چند کیلو بخره!!.)؛

حالا تو این هیری ویری مهسا میخواست واسه پاریمدایی که هنوز کلاس اولم نرفته شوخر پیدا کنه! اما موضوع عجیب دیگری که توجه همگان رو به خودش جلب کرد این بود که پارمیدا تو پنج سالگی مجرد نبود!! ( نمونه بارز دیگری از عجایب خانواده کینگ که اثبات میکنه یه زمانی انسانهای اولیه با تمدن های عجیب و قریب وجود داشتند)
مهسا که از ‏پارمیدا نا امید شده بود و به هر شکلی می خواست یه پسرو بدبخت کنه هزینه های روهی رو تقبل کرد.(‏فضول ریز بین'مماغو' گفته: مهسا تو سازمان یه سازمان ناشناخته کار میکنه، الان دارم ته توی قضیه رو در میارم. فقط همین که این سازمان کلا ضد پسره.)
پس از جور شدن پول ‏برای روهی، عاقد اطلاعیه ای برای دخترای ترشیده بخت برگشته داد که ‏هر کی شرایطش با اطلاعیه میخوند می تونه زن روهی شه. حالا شرایط چه بودن.
1) ترجبحا مونث(‏رو این بند خیلی میشه بحث کرد. فضول توپولو که یادتونه. حقابق ‏زیادی رو در مورد خانواده کینگ فاش کرده یکیشم اینه ‏که کلا جنسبتشون معلوم نیست. مثل حلزون هم میتونن زن باشن هم مرد!!.)
مسلط به تایپ(تو عقل عاقد شک دارم. بچه های این دوره زمونه از شکم مادرشون با یه اسمارت فون بیرون میان ‏، حالا می خوای تایپ کردن بلد نباشن)
دائم الآنلاین(دو نوع برداشت میشه کرد از این. اولیش اینه که همش تو خصوصی و با روهی مشغول خاکبرسری باشه، دومیشم اینه که همش تو ‏کافه و با دخترا مشغول باشه. کلا ‏معنیش اینه که همش باید مشغول باشه)


پایان بخش اول
ــــــــــــــــ

فــــضــــول نــــیوز

ویراستار مریم
ممنون مریم جان
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 


ادامه خبر به دنبال زن!



تو این گیرودار زن پیدا کردن برای روهی پرنسس به کمک دخترای ناموجود تاپیک اومد و با پسرا یه کل کل کوچیکی کرد(پرنسس چندتا سازمان ضد پسر داره که یکیشونم مریم رئیسشه. اینم بگم که کل کل همچین کوچیکیم نبود چند تا کشته و زخمی به جاموند) بعد از رفتن پرنسس بدون هیچ گونه تلفات انسانی!! دوباره اوضاع کمی آروم شد!؟(چون پسرا بشر حساب نمی شن!)‏


ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند سال بعد!!


بعد از گذشت چند ‏سال ‏از دادن اعلامیه ‏ روهی ‏که مثل یه بچه چند ماهه که پستونکشو ازش گرفتنه گریه میکردو آماده ‏خودکشی ‏بود؛ مهسا یا همون ‏قاتل خبره بیکار ننشست و عضو جدید گروهشون یا نازی "نازنین سکسی" رو به روهی معرفی کرد.(هنوز ‏چیز زیادی راجب این مهره ی جدید نمیدونیم) و جالب تر از اون این بود ‏که مهسا گفت اینو نمیشناسم ‏و سر کوچه دیدمش اوردمش اینجا!!(چه ‏کلکی ها. کار ‏مریم درسته چه خوب توجیهشون کرده).
بعد از چند دقیقه روهی با سرو وضعی خون آلودو لباسهایی پاره پوره ،دوان دان و نفس نفس ‏زنان اومد. وقتی عاقد رفت بالای سرش و ازش پرسید چه شده روهی جریانو به صورت زبر تعریف کرد.



ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
این نوشته هارو با حال آدمی که یه گاو افتاده باشه روش و داره اون ‏زیر دستو پا میزنه بخونید.



با هزار امید و آرزو رفتم ‏که ‏دل دخترو به دست بیارم.
رسیدم دم درخونه. خونه چه عرض کنم مثل ‏کاخی بود که محل زندگیه اجنه و ارواحه. خب رفتم داخل و صدا زدم نازی جون هستی یک چند باری این حرفو زدم اما صدایی نیومد کم کم خوف برم داشت از محیطش که یکهو یه صدایی از پشت سرم اومد برگشتم دیدم کسی نیست. دوباره ‏یه صدا ‏از پشت سرم اومد چند بار ‏این اتفاق افتاد نزدیک بود از ترس 'یک و دو' رو با هم بکنم که یکی از بالا صدام زد سرمو برگردوندم و همونطور میخکوب ایستادم.(حتما دارین میگین جنی روحی ‏چیزی دبده. ‏نه بابا بدتر از جن دیده. آره همون دختره که با هزار ‏قلم آرایش و بزک کاری بازم نمیشد مستقیم بهش نگاه کرد. حالا چرا میخکوب شده بود جای بحث داره‏)
زشترین مخلوق خدا رو اون زمان دیدم اینقدر کریه شده بود صورتش که نگو(بگم من خودم این خانومو دیده خیلبم خوشکله شاید نقشه بوده که خودشو زشت کرده!. دوگانه گویی رو دارین)، من که ‏متحیر شده بودم از دیدن این بشر قبل ‏از این که به خودم بیام مثل بختک ‏افتاد روم و شروع به چنگول زدن و پاره پوره کردنم کرد، نمیدونم چیشد که تونستم از دستش فرار کنم.(روهی شانس اورد که تاره کار بوده اگه مهسا بود با نیم چنگول اول مرده بود).


روهی که پس از گفتن این ‏حرف ها بیهوش شده بود رو به تیمارستان. ببخشید بیمارستان منتقل کردن.
مثل همیشه این جریانم به خوبی و خوشی تمام شد بدون هیچگونه تلفاتی! تنها نکته مثبت این قضیه این بود که اعضای گروه مریم بیشتر شناخته شدن و همه پسرا یه درس گرفتن. اون اینکه آقا ‏زن نگیرید ول کنین زن گرفتنو خودتونو بدبخت نکنین.
.
نه همچین همچینم خوب تمام نشد. چون هنوزم پسرا دنبال زن گرفتنن .الان یه سر برین تاپیک ‏ببینین چند نفر صف کشیدنه منتظر دخترا. خوشم ‏میاد دخترا محل ..... بهشون نمیزارن ولی از روهم نمیرن. رو که رو نیست سنگن پای قزوینه!



فــــضــــول نــــیوز

ویراستار مریم
ممنون مریم جان
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 


خبر ‏جنایی



اختلاف بین باجناق‌ ها خون به پا کرد(مستر و علی)


علی كه به خاطر كينه قديمي از باجناقش مستر او را زخمي كرده و پسرجوانش را به قتل رسانده بود براي دفاع از اتهام قتل پاي ميز محاكمه رفت.



مشروح خبر



آستون نماينده دادستان انجمن كه براي دفاع از كيفرخواست در شعبه 74 دادگاه كيفري ‌انجمن حاضر شده‌ اولين كسي بود كه در جلسه محاكمه ديروز در جايگاه حاضر شد. او خطاب به قضات گفت: ماموران پليس انجمن بیست آوریل 2012 در جريان قتل جواني به نام شایان قرار گرفتند كه به دليل وارد آمدن ضربه چاقو به گردنش فوت شده بود.
زماني‌كه ماموران به محل رسيدند دوستان شایان كه او را به بيمارستان رسانده‌بودند گفتند اين جوان توسط شوهرخاله‌اش مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفته‌است. لحظاتي بعد در حالي‌كه هنوز ماموران در بيمارستان بودند مرد ديگر كه به شدت زخمي شده‌بود به آنجا مراجعه كرد و گفت باجناقش او را با چاقو زده و شایان هم پسر اوست.
به دليل وخامت حال اين مرد او بستري شد. در طول اين مدت ماموران تحقيقات خود را براي دستگيري علی - متهم اصلي پرونده - كه بعد از حادثه متواري شده بود آغاز و او را بعد از 11 روز، بازداشت كردند. علی در بازجويي‌ها به قتل شایان و مضروب كردن باجناقش اعتراف و صحنه قتل را هم بازسازي كرد و پرونده بعد از تكميل و با صدور كيفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
اكنون من به عنوان نماينده دادستان درخواست دارم تا با توجه به مدارك موجود در پرونده متهم را به مجازات قانوني برسانيد. در ادامه پدر و مادر مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند. پدر شایان كه خودش هم به طور جداگانه به دليل جراحتي كه بر او وارد شده‌بود درخواست ديه كرده است گفت: «روز حادثه به خانه رفتم و ديدم شایا با ناراحتي با علی كه شوهر مهسا است صحبت مي‌كند.
آنها باهم دعوا كردند و شایا تلفن را قطع كرد. علی چندبار ديگر تماس گرفت و شایا باز هم با او دعوا كرد. وقتي پرسيدم چه شده ‌است گفت علی مي‌خواهد خانه‌اش را عوض كند و مي‌گويد حالا كه شما وانت داريد ماشين را بياوريد و اثاثيه من را جابه‌جا كنيد. ما و علی مدت‌ها بود كه با هم اختلاف داشتيم و به همين دليل زنم راضي نمي‌شد به او كمك كند.»پدر مقتول ادامه داد: «علی دوباره زنگ زد. اين بار من گوشي را برداشتم.
گفتم ما به اندازه كافي با هم مشكل داريم بهتر است تو ديگر اصرار نكني اما علی گفت بهتر است كينه‌ها را فراموش كنيم. من هم قبول كردم و با وانتم به مقابل خانه علی رفتيم. وقتي رسيديم او در منزل نبود. مشغول بار زدن اثاثيه بوديم كه علی با برادرش سر رسيد و با چاقو به جانم افتاد. من اصلا نمي‌دانستم او پسرم را هم زده‌ است. در بيمارستان متوجه شدم شایان هم زخمي شده و بعد هم گفتند كشته شده ‌است.»
سپس همسر علی در جايگاه حاضر شد. او گفت: من و علی به خاطر اعتيادي كه او داشت از هم جدا شده ‌بوديم. وقتي جدا شدم علی اعتيادش را ترك كرد. من دو پسر داشتم و به همين دليل هم دوباره برگشتم امامتوجه شدم او باز هم به سمت مواد رفته است. شب حادثه خانواده خواهرم براي كمك به من براي بردن اثاثيه آمده ‌بودند كه اين اتفاق افتاد. البته من نديدم چه كسي شایان را زد و از مردم شنيدم چه اتفاقي افتاد.
در ادامه متهم در جايگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول كرد و گفت: 12 سال قبل راننده تاكسي بودم. خواهرزنم عامل ازدواج من بود و او خواهرش را به من معرفي كرد. اوايل، زندگي خوبي داشتيم اما من معتاد شدم با اينكه دو پسر داشتيم همسرم جدا شد. من باجناقم را عامل اين جدايي مي‌دانستم.
اگر او و همسرش در زندگي ما دخالت نمي‌كردند زنم با من مي‌ماند. باجناقم از همان روز اول به من حسادت مي‌كرد. من در خانه پدرزنم زندگي مي‌كردم و به جاي كرايه خانه خرجي او را مي‌دادم اما باجناقم ناراحت بود و مي‌گفت تو حق نداري از اين خانه استفاده كني بعد هم خانه پدرزنم را فروخت و من را آواره كرد. نمي‌دانم اين حسادت به چه دليل بود اما آنقدر حسود بود كه زير پاي زنم نشست و او از من طلاق گرفت. من اعتيادم را ترك كردم و زنم دوباره برگشت اما در اين مدت اختلافات ما شديدتر شد.
متهم ادامه داد: چند روز قبل از حادثه دوباره زنم قهر كرد و به خانه پدرش رفت. او فهميده بود اعتيادم شديد شده ‌است. روز حادثه با دوستانم بيرون بودم كه يك‌دفعه برادرم با موتور آمد و گفت باجناقت وسايل خانه‌ات را بار وانتي كرده و دارد مي‌برد. بلافاصله با موتور برادرم به خانه رفتيم و من ديدم باجناقم بدون اينكه من بفهمم وسايل خانه را جمع كرده است تا به خانه پدرزنم ببرد.
وقتي به باجناقم اعتراض كردم او ضربه‌اي زد. من گيج شدم و روي زمين افتادم در همان گيجي دستم را در جيبم كردم و چاقو را بيرون آوردم و در هوا چرخاندم. يك‌دفعه برادرم گفت شایان روي زمين افتاد. بيا فراركنيم و بعد هم ما فرار كرديم و من 11 روز مخفي بودم.
بعد از پايان دفاعيات متهم، هيات قضات شعبه 74 براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.



ــــــــــــــــ

فــــضــــول نــــیوز

ویراستار مریم
ممنون مریم جان
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 


خبر ‏جنجالی



دسیسه بر ضد هستی و سکس بوی


هوهو‏ بیکار ننشست! اینبار با کمک یک پسر! سعی در خریکاری و توطئه بر ضد ‏هستی و سکس بوی کرد.
هوهو سازمان ضد ‏زوج ها در اداره میکند.



مشروح خبر



این خبر همش از مشاهدات خودم یعنی فضول ‏نیوزه و از زبان خودم نقل میشه:
دیروز ‏که مشغول ‏ول گردی ‏پوزش تاپیک گردی بودم اتفاقی یه سری به ‏کلبه ی ‏سکس زدم و از شانس خوب تونستم یه دسیسه رو آشکار کنم.
قضیه از این قرار بود که ‏اعلامیه زیر رو دیدم.


₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪
توجه توجه
اين كلبه واگذار ميشود
دو زوج قبلى به دليل إستثمار كلبه,! مهمانى هاى بى وقت! و بچه دار نشدن در موعد مقرر! با سلام صلوات به آپارتمانى نقلى رهنمود و كيش شدند!
حق تقدم به زوجهاى مخالف تنظيم خانواده, مشتاق به يارانه و بيزار از وازكتومى و تاتوكتومى ميباشد!
هزينه نشر اين آگهى بر عهده برنده مناقصه ميباشد
پس هووووى! يادت باشه
باتشكر
₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪


همینطور که داشتم این اعلامیه رو میخوندم ‏حضور یک نفر توجهمو ‏جلب کرد و اونم کسی نبود جز مستر. مستر که پس از زد و خوردش با علی تقریبا زندگیش از بین رفته بود و شایا هم ‏اونو از خونه انداخته بود بیرون و بهش هم گفته بود تا وقتی که ‏یه ‏کلبه برام گیر نیاری حق ‏دیدن ‏منو نداری ‏بعد از خوندن این اعلامیه گل از گلش شکفت ولی زود لبخندش فرو نشست چون حتی پول اعلامیه رو هم ‏نداشت.
هوهو هم که شاهد این ماجرا ها بود و کلا ‏هدفش از این ‏اعلامیه، ‏آوردن مستر تو ‏گروه خودش بود وقتی دید تنور داغه نونو چسبوند.
هوهو رفت ‏پیش مستر و کمی با مستر گپ ‏زد من که نفهمیدم ‏چی گفت و لی هرچی بود باعث شد که دهن مستر مثل ......باز شه و قهقه ای از ته دل سر بده(دهنش خیلی بد بو بود مستر هنوز بوی بد دهنش تو مماغمه، هوهو رو نمیدونم چطور تحمل کرده این بوی بدو، فکر کنم شایا هم برا همین مسترو بیرون کرده!؟)
دقیقا از نقشه کشیده شده مطلع نیستم چون بعد از راضی کردن مستر هوهو به طرز مشکوکی ناپدید شد!‏(آخه یکی نیست بگه هوهو چرا به ‏مستر اعتماد کردی برفتی، به یه ...... این کارو بدادی ‏بهتر کا و انجام میداد تا مستر.)
مستر پس از رفتن هوهو دست به کار شده بود و شروع به بمب گذاری در اتاق خواب سکسی و هستی کرد بمبو طوری تنظیم کرد که ساعت دوازده شب منفجر بشه و کار سکس و هستی اما مستر پاشو از اتاق بیرون نزاشته بمب ترکید حتما میگین چطور؛ من پس از بازدید از اون قسمت فهمیدم که ساعت ‏تنظیم کننده بمب ‏آنالوگ بوده و چون سه دقیقه قبل از دوازده ظهر تنظیم شده پس تا ‏مستر رفت ‏بیرون بمب ترکید.(‏اینم یه دلیل دیگه که میگم مستر این کاره نیست تازه بعدش فهمیدم که مستر اون پولی که هوهو بهش داده رو صرف خرید مواد مخدر برای استفاده ی شایا و لوازم آرایشی برای استفاده ی خودش کرده).
به خاطر این انفجار خرگوش کوچولوی سکسی بوی از خواب بیدار شد و پس از مدتی طولانی به کلبه اومد.
چیزی که پس از این مدت طولانی نظرشو جلب کرد یه ‏آدم آدم چه عرض کنم یه موجود ‏زغال شده بود، که پس از کنکاش زیاد فهمید مستره و قتی به زور ازش اعتراف گرفت که چیشده و مستر ‏قضیه رو گفت خرگوش کوچولو
به دلیل مسائل اخلاقی از گفتن ادامه متن معظورم فقط همینو بدونین که چیزی ‏از مستر نموند.


پس از ....... مستر توسط خرگوش سکسی،همه چیز تو کلبه آروم شد انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشه!
این قضیه هم به خوبی و خوشی تمام ‏شد. و هوهو فهمید که برای تمام کردن کار سکسی به چیزی بیشتر از یک آدم ...... نیاز داره.


ــــــــــــــــ

فــــضــــول نــــیوز

ویراستار مریم
ممنون مریم جان
مریم گفت این دو خط بالا رو پاک کنم ‏ریا نشه الان منم پاکشون کردمه ها !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

خبر ورزشی


برگزاری اولین و دومین دوره لیگ قهرمانی بازی با اسم.


به گزارش خبر گزاری فضول نیوز اولین دوره لیگ ‏قهرمانی اسمی لوتی در ایـــنـــجـــا بر گزار شد


در این بازی که به داوری 'کینگ' و با بازی 'سینا ساها مریم محمد' انجام شد پس از تلاشی نفس گیر این مریم بود که برنده شد.



این بازی با گفتن کلمه ی رضا از سوی کینگ شروع شد. ‏و پس از آن سینا و ساها مریم محمد . شروع به رقابت کردن. هنوز چند مین از شروع بازی نگذشته بود که فربد ‏که بدها مشخص شده بود از سوی مریم اجیر شده با پرتاب یک شی باعث مسدومیت و از ‏دور خارج شدن ساها از مسابقه شد.
بعد از خارج کردن جسم نیمه جان ساها از زمین. بازی دوباره با سوت داور از سر گرفته شد.
بعد از اون یک رقابت سخت و کشنده بین سه بازیکن در افتاد که داشتن مثل
*****
ـــــــــــــــــ
اینجا ‏تاپیک عمومی ‏است ‏ادب را رعایت کنید
مریم


به مسابقه ادامه میدادن.
یکهو ‏کینگ سینا رو از مسابقه حذف کرد.
بعد از اون درگیری لفظی و دست به یقه شدن کینگ ‏و سینا، ‏کینگ با دوتا ضربه سر پشت سرهم سینارو راهی بیمارستان کرد. خلاصه کلام سیناهم از دور کنار رفت.
بعد از کنار رفتن سینا مریم و محمد که عرق از سر و روشون مثل
*****
ـــــــــــــــــ
در صورت ادامه به توهین نام کاربری شما به مدت یک هفته بن میشود
سکس بوی

داشت پایین میومد. بازی رو ‏با سوت کینگ ‏ادامه دادن.
هنوز چند مین ‏نگذشته بود که با سوت داور بازی متوقف شد.
و ‏کینگ اعلام خطای محمد و حذف شو کرد به این ترتیب اولین بازی لیگ اسمی ‏با برد ‏مریم به پایان رسید


دلایل به دست ‏اومدن نتیجه


بعد ‏از بازی و برسی های موشکافانه متوجه شدیم که دست پست ‏پرده نیز به اینجا وارد شده.
محمد لحضاتی قیل از مرگش با لکنت زبان حرف های زیر را زد که به سمع حظور شما میرسانیم


قضول دست پشت پرده پشت این ماجرا بود. مگرنه چطور میشه تو دور اول ‏همه بازیکنا بمبرن ولی مریم زنده باشه.
باخت من کار داور بود. داور خودشو فروخت به پول.
دست های پشت پردرو آشکار کن و حق مارو بگیر


محمد پس از گفتن جمله های بالا ریق رحمتو سر کشید و ‏جونه مرگ . ببخشید جوان مرگ شد(خدا رحمتش نکنه).



بعد از مرگ محمد ‏فضول ‏توپولو که کارش زیر نظر داشتن کینگه حقایق جالبی رو آشکار کرد

.
ادامه در پست بعد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

مصاحبه اختصاصی مهسا با کینگ
بخش اول



خب کینگ جان لطفا یک بیوگرافی ازز خودتون بگین؟



اولا از نه ازز
دوما من کینگ هستم. ‏فامیلیم ۰۵ بهم میگم فضول هرجا که دوست داشته باشم زندگی میکنم. سنم ‏به به شما ارتباطی نداره. کارمم فضولی تو کار اینو اونه. بقیشم نمیگم.



چطور شد تاپیک روزنامه لوتی رو دیدین و خواستین در اون فهالیت کنین؟



اولا فعالبت نه فهالیت
دوما هوینجوری دیدمش. بعدشم دلم خواست توش فعالیت کردم
بیشتر برا اینکه حال این مریمو ‏علی رو بگیرم.



اطلاعات روزنامه صحت داره یا شایعه س؟



پ ن پ. میام دروغ میدم دست مردم.
کی گفته شایعه ی
من خودم روزنامه نگارم. بگو از کجا خط میگیری. ‏لو ‏بده.



بجز خودتون چند تا خبر نگار دارین؟



عمم، زن داییم، شوهر عمم، خاله قزی، فضول زبله، فضول تپولو و ..... هم هستن. کلا دور همی زیادیم برا فضولی کردن.



چرا انقدر شایعه پست سر شما هست که ۳ زنه هستین؟



کی گفته تا برم دهنشو سرویس. کنم. ‏حتما مریم ‏گفته نه. یا علی. زود لو بده بدونم از کجا خط میگیری. اینا همه شایه هستن. شیرفهم شد.
من خودم ‏کارم شایعه درست کردنه بعد توی ژیگول برا من شایعه درست میکنی.


شما که گفتین خبراتون واقعیه الان میگین کارتون شایعه ی



این فضولیا به تو نیومده برو سراغ سوال بعد


چند فرزند و چند نوه دارین؟



پسرام. ‏که مستر. محمد روحی(دخترمم هست)،نوه هام پیراپیوس شایان. دخترم پارمیدا زن و شوهرام. هیلدا. رایز



کی ازدواج کردین؟



اون موقع هنوز تک سلولی بودم. یادمه با عزرائیل(احسان) افتادیم دنبال یه دو سلولی که خیلی ادعاش میشد.
خلاصه بعد از کلی مخ زنی و دعوا با عزرائیل دخره پا دادو با هم قرار مدار گذاشتی.
این دوارن ‏رو سانسور میکنم.
وفتی که تازه سه و چهار سلولی ها داشتن به وجود می اومدن منو اونم عروسی کردیم.
الان اون دیگه چیزی ازش نمونده منم یا از این مسجد میرم به مسجد دیگه برا منبر رفتن. یا تو لوتی فضولی میکنم.



درامد روزنامه خوبه؟



نه این پرنس و پرنسس ‏که ‏هفتاد درصدشو به عنوان مالیات و از این جور چیزا میبرن.
بقیشم خرج دوا درمون خبرنگارامه که از دست مهسا و ‏شایا در میرن.
یه پشیزیم که میمونه ته برا روکردن دست مریمو علی استفاده میشه.



تا به حال کسی از مطالب شما دلخور شده؟



مگه کسی جرات داره ناراحت بشه. ‏آههه.



سابقه کار دارین؟



آره اولین ‏روزنامه ‏نگار تاریخم.



میگن شما با مستر و علی لج هستین و همیشه خبرنگاراتونو دنبال اونا می فرستین؟آیا درسته یا شایعه س؟



دیگه معلوم شد از طرف علی اومدی!؟ چقدر بهت پول داده هان! چرا نگفتی مریم هان! شایدم از طرف مریم اومدی!؟ راستشو بگو!
تو چکاره ای که بدونی من با علی لج دارم یانه!؟ میخوای ته توی سوابق خودتو در بیارم



شنیدنیم رضا(هوهو) شما رو تهدید کرده و شما تا چندروز متواری بودین آیا حقیقت داره؟



این یک استراتیژی بود تا محل اختفای این قاتل رو پیدا کنم. ولی موفقیت آمیز نبود.
به جز اون کی گفته من فرار کرد‏مه! دلت کتک ‏میخواد مثل اینکه نه!؟



تحقیقات نشون دادن مستر بعد از مرگ پسرش و مجروحیت خودش متواری شده آیا این قضیه صحت داره؟



اسم این بو گندوی چرموجلوی من نیار!؟ حالم بد میشه اینقدر بد بو بود شایا از خونه پرتش کرد بیرون
شنیدمه مهسا هم میخواد بکشتش
در کل متواری شد! بهتر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

خبر ‏؟


خاکبرسری کینگ در کافه


در یکی از خبرهامون که در اینجامیتونید مشروحش رو بخونید. متوجه شدیم که کینگ به طرز وحشتناکی شکنجه شده. اکنون ماجرای بعد از اون رو دنبال میکنیم.


فضول زبله که کلا کارش زیر نظر داشتن کینگه و منتظر خبر سازیه، بعد از رفتن به دنبال کینگ اونو در بیشه زاری نزدیک کافه دید که مشغول خوردن یارو یاور تنهاییش مشروبه. کمی نزدیک تر که رفت صحنه ی جالبی رو دید.


از این قسمت به بعد خبرو از زباب فضول زبله می خونیم.

من دیدم کینگ با یکی از دستاش داره جاییش رو میماله و با اون یکی مشغول مشروب خوردنه؛ بعد مشاهده کردم که، کینگ در خلصه ی عجیبی فرو رفته و حرکات بدنش شدید تر شده و صداهای زوزه مانندی از خودش بروز میده، هر از گاهی هم همون دستشو میاره جلوی دهنش و .......اه اه دوباره میبره پایین(فضول زبله چهار ده سالشه چیزی ندیده تا حالا بچم)؛ به ناگه متوجه شدم که کینگ از حرکت ایستاده و داره غرغر میکنه، کمی بیشتر که گوش دادم متوجه شدم داره میگه: با دست خالی نمیشه حساب کرد؛ برم بگردم ببینم جونوری، انسانی،چیزی پیدا میشه یا نه. بلند شد و با یکی از دستاش یچیزی رو کمی جابه جا کرد که از دید من معلوم نبود که چیه و چه شکلیه.
با شلواری بالا اومده به سمت قسمتی از جنگل رفت. بعد از کمی گشت و گذار دیدم با صدای بلد داره به اینو اون فحش میده. با اخمای در هم راهشو به سمت کافه کج کرد. وقتی رسید دم در کافه با لگد درو باز کرد.(من دنبالش بودم و وقتی به کافه رسید رفتم کنار پنجره تا ببینم چیکار میکنه.) فرشاد اونجا ایستاده بود. وقتی کینگو با حال خرابش دید رفت به سمتش برای کمک کردن بهش اما کینگ با یه حرکت ناگهانی فرشادو گرفت و میخواست به زور لباشو بوس کنه، فرشاد وحشت زده پس از تقلای زیاد تونست از دست کینگ فرار کنه کینگ اومد که دوباره فرشادو بگیره که فرشاد با یه جسم سخت کوبید روی برآمدگی شلوار کینگ! که باعث شد کینگ جا به جا ولو بشه روی زمین. فرشاد فورا از اون محل دور شد. ناگفته نماد که چند تا لگدم به کینگ زد.
میخواستم برم تو و ببینم کینگ جیش شده که مرد همیشه مست کافه با دو بطری ودکا تو دستش وارد کافه شد.
تا کینگو دید اومد طرفش با لگد زد بهش گفت پاشو لوطی! یکم مشروب بخوریم اینحا جای خواب نیست.
وقتی دید کینگ تکون نمیخوره و داره گریه میکنه خم شد و نازش کردو بهش گفت چی شده عشقم که ناراحتی، که کینگ سر رایزو با دو دستش گرفتو شروع به خوردن لبای کینگ کرد بعد دیدم رایز دستشو اورد روی همون جایی از کینگ کن قبلا برآمده بود گذاشت و......... یهو متوجه شدم یه چیزی داره اونجا تکون تکون میخوره و لحظه به لحظه بزرگتر میشه. خوب که دقت کردم فهمیدم رایزم مثل کینگ شده. دیدم رایز داره پیرهن کینگو در میاره. با دیدن این صحنه ها متوجه ی تغییراتی هم تو خودم شدم احساس کردم یه عضو جدید داره توی بدنم رشد میکنه! وقتی شلوار خودمو نگاه کردمم دیدم منم............(آخی بار اولشه بچم تا حالا ندیده نخندین بهش)
.
باز زوم کردم روی حرکتای کینگ و رایز. یه صحنه هایی........! چند دقیقه ای بحال خودم نبودم که یهو به خودم اومدم و متوجه شدم خودمو خیس کردم. تا اومدم خودمو جمع و جور کنم و این لکه خیسی که رو شلوار بودو یه جوری محوش کنم که تابلو نشه، دیدم که رایز و کینگ هم بیحال کف کافه افتادن. همش داشتم با خودم فکر میکردم چی شد که اینجوری شد. اصلا چرا منم یهویی بیحال شدم؟ این شلوار چرا اینجوری خیس شده! یه جوری بودم. یه حس تازه داشتم. بعد از چند دقیقه رایز که کمی سرحال شده بود بلند شد و دو تا بطری ویسکی برداشت و یکیشو داد به کینگو و دوتایی با هم شرو کردن به مشروب خوردن. منم همش تو کف این شلواره بودم چه خاکی روش بریزم زودتر خشک بشه که یهو اسمارت فون رایز زنگ خورد و آهنگ " تو عزیز دلمی از منصور" پخش شد و رایز سراسیمه جواب داد وبعدش فوری از کافه زد بیرون. کینگم که این وضعو دید با نیشی باز، از کافه بیرون رفت که ناگهان ........
ادامه دارد.


فضول نیوز.
مریم جان ممنون از کمکات
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

مصاحبه اختصاصی مهسا با کینگ
بخش ‏دو



مهسا



کینگ



در مورد جریان خاک برسریت
چرا فکر می کنی انقدر متقاضی داره و همه دوست دارن هر چه زودتر این مطلب آپ بشه در صورتی که نسبت به بقیه تیتر ها انقدر علاقه نشون نمیدادن؟
جریان بین شما و کی بوده؟




خودتون بخونید میفهمید.



آیا واقعا رایز همسر شما بوده بعد با عمل تغییر جنسیت داد؟



بله. منون ‏اون یه چند وقتی با هم ‏زن و شوهر بودیم.
اما یعدش این مستر مارموز باعث طلاقمون شد.



بعد از خانم هیلدا به کی فکر کردی تو سایت؟



هیشکی




آیا رابطه پنهانی شما با خانوم parmis0097 حقیقت داره؟



اصلا اول تو به من بگو به تو ‏چه، که منو این دختر رابطه داریم یا نه.
دومش نه نداریم. رفیب مشاعره ایم.



چی شد به سمت روزنامه نگاری گرایش پیدا کردی؟



فضولی کردن جاذبه ی زیادی داره. آدمو به سمت خودش میکشونه



اگر کسی راضی نبود بازم ادامه میدادی ؟



مگه کسی میتونه ناراضی باشه. مگه دست خودشونه. اههه.
معلومه ادامه میدادم.



نظرت راجب لیگ چیه؟



خوبه. حاشیه زیاد داره.



چرا همه ترسیدن و دیگه بازی نمی کنن؟



دست های پشت پرده.
مافیای فوتبال.
دوپینگ.
حضور کینگ.



دیگه مبدانم



نه بیا بدون. پدرمو در اوردی اونوقت میگی دیگه نمیدانم. چچچچچچچ آبروی هرچی خبر نگاره رو بردیه.
زود پاشو برو.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
عاشقی در کافه
امروز صبح که مثل همیشه مشغول خوندن کافه بودم اتفاق عجیبی نظرمو جلب کرد...
محمد داشت به مهدی حرف های عاشقانه میزد
اولش مهدی تعجب کرد! (به صورت کامل هنگید)
اما بلاخره محمد با زبون چرب و نرمش خرش کرد (ببخشید عاشقش کرد)
طوری که مهدی پرید بغل محمد شروع به لب گرفتن کرد
همون لحظه نازی و پارمیدا (کی این بچه هارو راه داد تو)
شروع به لب گرفتن کردن...

فعلا تا همینجا خوندم.

ــــــــــــــــ

فــــضــــول نــــیوز

Mr142
بــه کــوتــاهــی آن لحــظــه شــادی کــه گذشــت،

غصــه هــم خــواهــد رفــت
     
  ویرایش شده توسط: Mr142   
صفحه  صفحه 3 از 20:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  17  18  19  20  پسین » 
شوخی و سرگرمی

فضول نیوز اولین روزنامه خبری تفریحی ‏انجمن بزرگ لوتی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA