ارسالها: 7673
#31
Posted: 13 May 2012 04:26
Mr142: undefined
تو دهنت. مستر.
.
.
خبری که در اینجا گفته شد دلیل دیگری بر جالب بودن خانواده ی کینگه.
اما پس از مصاحبه با کینگ. متوجه شدیم این خبر از شایعه ای بیش نیست و روبوسی خانوادگی ساده ای بیش نبوده. که پس از جریانات خاک برسری کینگ به وجود آمده.
در ادامه این شایعات جبرایی مبنی بر رابطه ی پنهان کینگ و مستر نیز وجود دارد. وقتی این موضوع رو از کینگ پرسیدیم با یک لبخند معنی دار از کنار ما گذشت.
.
ادامه دارد.
فـــــضــــــول نیوز
سردبیر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#32
Posted: 20 May 2012 15:02
خبر ؟
خاکبرسری کینگ در کافه
قسمت دوم
ببینیم ایندفعه کینگ به کی گیر داده
خلاصه
در قسمت قبل داستان خاکبرسری کینگ در کافه، ماجرا به اینجا رسید که پس از رفتن رایز از کافه کینگ هم از کافه بیرون میرود که ناگهان ...........
حال ادامه ی ماجرا را میخونیم.
از این قسمت به بعد خبرو از زباب فضول زبله می خونیم.
ناگهان دیدم که کینگ در جای خود میخکوب شده و وقتی که رد نگاهشو دنبال کردم دیدم داره به یک موجودی نگاه میکنه که یه برآمدگی پشتش داره. خیلی باحال بود چون اون برآمدگی به طرز عجیبی بزرگ و گوشتی بود!
.
اون موجود که در حال فکر کردن بود، متوجه حضور کینگ نشد
کینگ هم که حواسش نبود که در یک مکان عمومیه، دستشو کرد تو یکی از سوراخای دماغش و بعد مالید به دیوار بیرون کافه، اون یکی سوراخم یکم دستمالی کرد و بعدش یه چیزی رو شوت کرد رو زمین!
من که هنوز تو کف این کار عجیب و غریب کینگ بودم یهو دیدم داره با سرعت میدوه سمت اون موجود...
موجود عجیبی بود. خیلی تیز و بز بود. چون تا صدای دویدن کینگ رو شنید تکون خورد، و این تکون باعث شد که کینگ در جای خودش میخکوب بشه. وقتی دوباره خوب به اون موجود نگاه کردم فهمیدم امین ماهواره ی خودمونه، و این نگاه من به امین باعث شد دوباره وجودِ سرشار از انرژیِ اون عضو جدیدم رو حس کنم!
کینگ که همینطور مبهوت سیمای دل انگیز امین شده بود ناگهان به خودش اومد و دوباره راه افتاد سمت امین. منتهی ایندفه دیگه حمله ور شده بود . من یک چیزی میگم شما یک چیزی میشنوید. باید بودید و می دیدید!
اینقدر هول بود که قبل از رسیدن به ماهواره به زمین برخورد کرد که باعث شد صدایی مهیبی در فضای اطراف بپیچه.
سکوت عجیبی محیط رو فرا گرفت..
هنوز تو کف اون صدا بودم که یه چیزی نگاهمو به خودش جلب کرد. برگای روبروی من همینجور الکی داشت تکون میخورد.بعد شنیدم که یه صدای خرناس عجیبی مثل صدای نفس کشیدن خرسه میومد. دیگه داشتم قالب تهی میکردم که یهو دیدم مانی با کلی ریش و پشم از پشت برگا دراومد!
امین که از دیدن صحنه شکه شده بود، بکل کینگ رو فراموش کرده بود و سر جاش خشکش زده بود.
در یک حرکت خیلی عجیب دیدم که مانی داره دستشو روی شلوارش میکشه و با شلوارش بازی میکنه.. فک کنم اونم مثل من از این عضوای جدید توی بدنش داشت! همینجور که مانی داشت به کارش ادامه میداد یه ت...ف انداخت روی زمین و با سرعت به سمت ماهواره دوید کینگ که با دیدن این صحنه شکار خودش رو در خطر میدید، از جایش بلند شد و به سمت مانی حمله ور شد
امین هم که خیلی ترسیده بود شروع به فرار کرد. کینگ و مانی سخت دست به یقه شده بودند که ناگهان متوجه فرار امین شدند و دونفری به سمتش دویدند.
منم که خیلی ترسیده بودم دنبال یه جایی میگشتم که اونجا قابم بشم تا از خطری که ممکن بود جونمو تهدید کنه در مان باشم. خلاصه که تا جامو پیدا کردم و به خودم اومدم دیدم مانی از خودش حرکت های هماهنگی انجام میده کینگم که زیرش بود همینجور
هر سه تاشون از خودشون صدا های عجیبی در می اوردن که بعد از چند دقیقه مانی با صدای نعره ای خودشو به گوشه ای پرت کرد اما کینگ هنوز داشت همون کارها رو میکرد که با صدایی همانند صدای مانی بر روی امین افتاد
مانی که بعد از چند دقیقه حالش جا امده بود کینگ رو هل داد کنار و امین رو باخودش برد به سمت دیگری و دوباره شروع کرد به انجام دادن همان کارها! امین که معلوم بود خیلی درد میکشه صداش در امدو گفت: " اخ نمیتونم" مانی هم که انگار کلا کر شده بود همینطور به کارش ادامه داد، سرتونو درد نیارم، چند دقیقه ای داشتن از همون حرکات موزون میکردن که کم کم متوجه شدم مانی حرکت هاش تند تر شده. عجیب اینجا بود که امینم هر لحظه صدای داد و فریادش بلندتر میشد! خلاصه که چند دقیقه ای گذشت و دیدم که مانی بعد از چند تا حرکت سریع و یک نعره وحشتناک بی حرکت شد...
در این زمان کینگ، امینو که داشت به خودش میپیچید رو بلند کرد. امین به التماس و خواهش افتاده بود که ولش کنه اما کینگ میخواست که دوباره اون حرکاتشو شروع کنه که ناگهان مستی بوی ببخشید سکسی بود لخت و عریان با یه بطری مشروب در دست راست و جارو در دست چپش در حال رفتن به سمت کافه برای تمیز کردنش بود که تا این صحنه رو دید به سمت هر سه حمله ور شد. و .......
فضول نیوز.
مریم جان ممنون از کمکات
ویراستار مریم
نویسنده مستر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#34
Posted: 25 May 2012 05:48
خبر
باز هم کینگ!؟
پس از جریانات خاکبسری کینگ، فضول زبله به علت مشکلات روحی روانی و جسمی راهی تیمارستان-بیمارستان شهر فضولستان شد(آخی بچم تیکه ی بیستی بود حیف شد) تا تحت مداوا قرار بگیرد. از این رو فضول، خبرنگار تازه واردی به اسم گـلابـی و نام کاری فضول درجه رو مسئول زی نظر داشتن این موجود ناموجود یعنی کینگ کرد.(بعد کمی زیر نظر داشتن فهمیدم اینم بیسته. روفرمه) گلابی در دشت اول خبری خود از این عجیب الخلقه به زوایای تازه ای از شخصیت مجهولش پی برد که در ادامه به آن می پردازیم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بقیه ی ماجرا به قلم مشترک درجه و فضول
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این اولین فضولیه من راجب کینگه. تو این فضولی متوجه ی هیز بودن بیش از حد این مخلوق و عشق زن بودنش مثل عشق گ.ی بودنش شدم. به طور کلی متوجه شدم که این شخص وضعیتش بدخور خرابه و تیمارستان همدان هم یراش کمه!. خب ور زدن کافیه بریم جریانو براتون بگم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتي بچه هاي كافه يكي پس از ديگري بعد طلاق بانو از داشينگ ازدواج ميكردن،خبر از همبستري كينگ با آيت الله عظمي و باباشاه اومد اما اين پايان كار نبود كينگ بعد ديدن مليسا و فعاليت زيادش تو كافه عاشق مليسا شد.(نچ نچ نچ)
و پس از نبرد طاقت فرسایی که با تنی چند از بروبچ کافه داشت موفق به تصاحب ملیسا شد.
دوران دوستي مليسا و كينگ هميشه با اسم هاي فيلم عشق ممنوع توام بود هر چند كه پاياني خوش تر از اون هم نداشت.
طولي نكشيد كه مليسا بازي مسخره و خنده داره مانيرو شروع كرد بعد شايعه مليسا بودن پيراپيوس تو كافه و مرخصي بدون حقوق پيچيد در اين ميان كينگ فقط سكوت ميكرد هرچند كه شايان مي دونست سكوت گرگ بي طمع نيست.
پس از این ماجرا کینگلو پس از طرح ریزی و پیاده سازی نقشه های زیاد برای به دام انداختن زن های دیگر که همگی ناموفق بودن، نا امیدانه و پست از گشت گذار زیاد عشق جاوید خود یعنی رایز پیدا کرد(از اون دوجنسه های نابه این خودش ماجرا ها داره که بعد به طور مشروح گفته میشه)
اما کینگ به یکی قانع نبود پس دوباره شروع به گشتن کرد و این بار هیلدارو پیدا کرد. بله کینگ، هيلدا رو انتخاب كرده بود بعد از كار كردن رو مخ هيلدا اون رو به كافه اورد در همون لحظات اول نواي زدن مخ هيلدا توسط سون و ايزد بگوش رسيد هيلدا از خوش دفاع كرد و تمام شايعات رو تكذيب كرد و سون در ميان سكوت و كلي سوال بي پاسخ كافه رو ترك كرد.(مرتیکه داشت از اون سمت مخ هیلدارو میزد از این ور از مهسا سراغ یه زن دیگه رو میرگرفت) فعاليت هيلدا زياد شد تا موقع امتحانات كه از كينگ براي امتحانات خداحافظي كرد در نبودهيلدا كينگ بي كار ننشست و مشغول جمع كردن خانواده شد در اين مدت نواي پيام هاي خصوصي كينگ به دوشيزه هاي تازه وارد شنيده مي شد.
در این بین شایعاتی بر اینکه کینگ عاشق رقیب مشاعره ی خودش شده و مشغول لب و لوچه خوردن از وی در بین مشاعره شده به گوش رسید. که پس از تحقیقاتی که مهسا به عمل اورد معلوم شد که چنین جریانی وجود داشته اما پس از پرسیدن سوال از کینگ وی گفت: در عالم مستی و خلصه ی شعر و شاعری بوده و پیش میاد(آره جون عمت کم مونده بود با لب خوری دختر مردومو .... کنه).
این بی آبرویی ها ادامه داشت تا اين كه صحبت از اومدن كينگ با اكانت king17 و اعترافش به اسليو بودن(برده روابط جنسي) اومد...
اما این پایان ماجرا نبود. این شخص اکنون یه دنبال یک مجهول الهویه به اسم ففره که در زن بودش شک هایی وحود داره اما برای کینگ زن و مرد که فرقی نداه.
در پایان هنوز در حال چست و جو برای پیدا کردن زن و مرد هایی که در زندگی این شخصیت هیز نفشی داشته امد می گردم.
گفتنیست شایعاتی مبنی بر سروسر داشتن با سکسی بود نیز وجود دارد
و این ماجرا همچنان ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
نیایش روز
خدایا مارا از شر این موجود ناموجود ایمن نگاه دار. آمین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــ
فـــضــول نـــیــــوز
ـــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده اول : شایان
نویسنده دوم و ویراستار : کینگ
.
خیلی خیلی مهم
دوستان مسئولت تمام نوشته های این تاپیک بر عهده ی منه نه نویسنده از این رو اگه خبری می خواهید بگزارید با پیام خوصوصی به من اطلاع بدهید یا با قبول مسئولیت آن را چاپ کنید.
قوانین رو هم به شدت رعات کنید. در غیر این صورت پست شما پاک می شود.
سپاس King05
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#37
Posted: 11 Jun 2012 09:02
shahin68 در حال اقدام به همحنسبازی توسط مامورین ما دسگیر شد.
.
البته تیتر خبر جعلیه خبر واقعی چیز دیگه ایه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 4603
#40
Posted: 25 Jun 2012 17:03
مشروح خبر امروز
در پی خبر مبنی بر معتاد شدن کینگ و درخواست طلاق هیلدا از کینگ ژیگول فضول که نامش برای همیشه مخفی
میمونه خبر های تازه ای به دست مارساند
کینگ که در پی چند روز گذشته به اعتیاد روی اورده به صورت جدی منکر این عمل شده
ولی ازخاک بر سری او همه باخبر شدند
طبق اخرین مدارکی که از ما به جا مانده(بقیه رو همشو نابود کرده)
این خبر رو منتشر میکنم:
مدارک:
King05: شلام
King05: دردشو فهمیدم. کمی ..... بهش تزریق کردم تا اومد سرحال
این
نشون میده که کینگ خودش مواد داشته و به ژیگول داده
و مدارکی دیگر:
King05: من الان ۶ ماهه که میکشم مواد هم مواد قدیم
ژیگول
فضول ما هم گفته من الان ۲ماهه از کینک مواد میگیرم تازه خیلی هم گرون میده
ولـــــــــــــــــــــــــی ما همه دست به دست هم کینگ رو ترکش میدیم
در بخشی از خبر که هیلدا از کینگ ناراحت شده فکر میکنید کینگ چه واکنشی نشون داده:
King05: نمیدونم شما شطوری به من میگید مواد میکشم هیـــــــــــــــلدا ترکم میکنی؟
در
صدد هستیم از خود کینگ گزارشی تهیه کنیم که به دستتون میرسه
فــــــــــــــــــضول نــــــیور
نویسنده:انا
ویرایش شده توسط: anna_nemati