ارسالها: 3593
#63
Posted: 19 Feb 2017 02:47
من میگم سرم شیره مالید و تنهام گذاشت .. تو میگی نون بمال رو سرت و تنهایی با شیره بخور
من میگم سرم درد نمی کنه و دردسر ندارم تو میگی زودباش سرت دستمال ببند
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3080
#64
Posted: 18 Mar 2017 01:48
من میگم انقدر ناله نکن و نفوذ بد نزن تو میگی اگه اینارو نگم چیز نمیتونم بگم که میشم جغد
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3593
#65
Posted: 19 Mar 2017 22:30
من میگم نمی تونم از شهرم تکون بخورم تازه به زور روزی چند ساعت می تونم توی خونه ام باشم اونم بیشترش واسه خوابیدن تو میگی عید برم مسافرت دلم واشه
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3593
#67
Posted: 11 Jul 2017 01:34
من میگم یارو نامردی کرد ... تو میگی صداشو در نیار حتما زن بود
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 402
#68
Posted: 11 Jul 2017 10:35
من میگم نره ............. تو میگی بدوش
جملۀ « نگران نباش ، درستاش میکنیم . » ، از مقدسترین عباراتِ دنیاست .
فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند ، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند . « نگران نباش ، درستاش میکنیم . »
ارسالها: 3593
#69
Posted: 11 Jul 2017 11:03
من میگم پول ناهارمو ندارم تو میگی برو ۲ تا زن بگیر ؟
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود