Streetwalker:
یه چیزهایی تو همین چند سال خیلی آروم و بی صدا از زندگیمون خارج شدند و ما حتی متوجه نشدیم.
پول سکه ای!
تلفن عمومی!
کارت تلفن!
بلیط اتوبوس!
تراش رو میزی!
خیلی وقته دیگه ندیدمشون....
رادیو!
رادیو ترانزیستوری، استریو ها و اینها که دو تا کاست میخورد و اونها که یک کاست میخورد که خیلی قدیمی تر بود. اون استریوهای قدیمی که دو تا بلندگوی کنده داشت رو کسی یادشه؟
دستگاه های ویدئو کاست! یادمه فیلم کوچیک و بزرگ داشتند. یه برند برند به اسم AIWA
خود نوار کاست و نوار ویدئو!
خودنویس!
یه سری بازیها مثل یویو و ایروپولی! کسی یویو یادشه؟
پلوپز! یه وقتی جزو جهیزیه هر دختری بود ولی الان دخترها حتی اسمش رو هم نشنیدند....
یه سری بلورهای رنگی سبز و آبی و صورتی مادرم داشت که شاید مال صد سال پیش بود و از مادرش بش رسیده بود. یادمه تنگ دوغ و شراب داشت...
همه اینها رو تو خونه پدریم داشتیم.خونه پدریم مثل یه موزه بود. پدرم اهل کلکسیون داری بود. از رادیو لامپی تا یخچال نفتی. یه شرولت کامارو هم داشت که تو اصفهان تک بود. هنوزم اون ماشین رودست نداره.تازه دنبال ماشین پلنگ صورتی بود که نمیدونم چی بود...
وای یادشون بخیر انگار همین دیروز بود...