ارسالها: 9253
#31
Posted: 1 Dec 2013 00:19
داستان ضرب المثل گوش خواباندن
screenshot on pc
عبارت بالا مجازاً به معنی و مفهوم منتهز و مترصد فرصت بودن است تا افراد دوراندیش و مال اندیش با استفاده از موقع و فرصت به منظور دست یابند و مقصد و مقصود حاصل آید.
آنچه نگارنده را به تأمل واداشت که عبارت بالا باید ریشه تاریخی داشته باشد واژه گوش و خوابانیدن گوش است که ظاهراً هیچ گونه مناسبت و ارتباطی با منتهز و مترصد فرصت بودن و استفاده از موقع ندارد.
سرانجام پس از بررسی و پی جویی به این نتیجه رسید که این ضرب المثل هم چون سایر امثال و حکم معمول و مصطلح ریشه تاریخی دارد و نقش اصلی را در این عبارت همان گوش بازی می کند تا فرصت مغتنم از دست نرود و علاج واقعه قبل از وقوع بشود.
در قرون و اعصار قدیمه که وسایل موتوری و سلاح گرم و آتشین هنوز اختراع نشده بود سپاهیان بر اسبان تیز تک و راهوار سوار می شدند و با سلاح های سرد از قبیل نیزه و شمشیر و تیر و کمان و دشنه و خنجر و کارد و کمند و فلاخن و جز اینها در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده به جنگ و ستیز می پرداخته اند و غالب و مغلوب وقتی معلوم می شده مغلوبین پشت به دشمن کرده راه هزیمت و فرار گیرند و سپاه غالب تا مسافتی آنان را تعقیب کرده آنچه از سپاه منهزم بر جای مانده باشد و غنیمت ببرند.
در عهد باستان چه در ایران و چه در سایر ممالک جهان شبیخون زدن و اتخاذ تدابیر امنیتی و حیله های جنگی که امروزه به صور و اشکال دیگر منطبق و متناسب با سلاحهای آتشین خودنمایی می کند وجودداشت و طرفین متخاصمین هر کدام که مغزهای متفکر و فرماندهی لایق و کارآزموده داشته اند با استفاده از آن تدابیر و حیله ها بر سپاه دشمن غلبه می کردند.
تدبیر امنیتی دیگر موضوع گوش خواباندن عنوان این مقالت است که ریشه تاریخی آن فی الجمله شرح داده می شود: در محاربات قدیم وقتی که فرمانده یکی از سپاهیان متخاصم لازم می دید از محل و موضع دشمن آگاهی حاصل کند و مخصوصاً هنگام شب که اردو زده و سربازان و دواب همه در خواب خوش غنوده بودند کاملاً هوشیار باشد که دشمن از تاریکی شب استفاده نکند و با سواران خویش بر او و اردوی بی سلاحش شبیخون نزند از افراد تیزهوش و تیزگوشی که در اردو داشت استفاده می کرد.
به این ترتیب که افراد مزبور در مسیر جاده دشمن روی زمین دراز می کشیدند و گوش راست یا چپشان را بر روی زمین می چسباندند و دقیقاً گوش می کردند. قوه سامعه و شنوایی این افراد به قدری تیز بود که اگر سواران دشمن از چند کیلومتری در حال حرکت به سوی آنان بودند صدای سم اسبان را می شنیدند و از کیفیت و چگونگی زیر و بم صداها تعداد تخمینی سواران دشمن را که در چه مسافتی فرمانده سپاه می رسانیدند.
این عمل تنها درمیدانهای جنگ انجام نمی گرفت بلکه سربازان قلاع نظامی نیز از این گونه افراد تیزگوش در قلعه ها داشتند که عنداللزوم خارج از چهار دیوار قلعه در مسیر جاده های مورد نظر که احتمال یورش دشمن می رفت به نوبت گوش می خوابانیدند و اعمال و اطوار دشمنان و هر جمعیت و کاروانی را که به سوی قلعه می آمد مراقبت می کردند تا غافلگیر نشوند و مورد تعرض ومحاصره دشمن قرار نگیرند.
همچنین سابقاً مقنیانی بودند که با گوش خواباندن جاری بودن صدای آب را در اعماق زمین می شنیدند و نخستین کلنگ مادر چاه را همان جا می زدند. در واقع همان عملی را که امروزه رادار در مورد هواپیماهای دشمن از لحاظ تعداد و مسیر و سرعت حرکت هواپیماها انجام می دهد افراد تیزگوش قدیم تعرض و شبیخون دشمن از راه دور را به وسیله گوش خوابانیدن و گوش فرا دادن تشخیص می دادند و به حالت آماده باش در می آمدند.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 1101
#32
Posted: 2 Sep 2018 23:53
زگهواره تا گور قسط بده
نابرده رنج گنج میسر نمیشود ولی ز اختلاس میشود
کوه به کوه نمیرسه ولی پراید به زانتیا میرسه
میازار موری که دانه کش است. بترس از عمویش که هفتیر کش است
hati: كبوتر با كبوتر باز ماماست
ولی لاشی کند با هردو پرواز
ویرایش شده توسط: Priestess
ارسالها: 7009
#33
Posted: 13 Jul 2022 20:36
اینو امروز یه کاربر در جواب یه آدم با تربیت و مودب و متشخص فرستاده بود.
البته که تایید و منتشرش نکردم،چون از صدر تا ذیلم رو طرف قبلا ۱۸+ کرده بود و من بدحال اصلا حوصلش رو نداشتم.
اما اینجا میزارم.اولین بار بود که میشنیدم.
این تایپک زیرخاکی هم بیاد بالا خوبه...
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 2134
#35
Posted: 6 Mar 2023 06:14
Keyvanm1975:
شب درازه و قلندر هنوز نشاشیده
ای ول، روزمو ساختی. کلی خندیدم
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
ارسالها: 2134
#36
Posted: 6 Mar 2023 06:55
فلانی بغدادش خراب است
اگر دانی که نان دادن ثواب است
تو خود مِی خور که بغدادت خراب است
بغداد در زمان خلفای عباسی، رونق زیادی پیدا کرد و قصرهای باشکوهی در آن بنا شد و در قصه های هزار و یکشب شکوه و عظمت آن به رخ کشیده شده است.
در بغداد، مساجد و مدارس بزرگ و عظیمی چون نظامیه پدید آمد و مدرسه مستنصریهها در آن قد علم کرد. این وضع ادامه داشت تا هلاکوخان مغول با حملهای برقآسا بساط دولت و خلافت 525 ساله عباسیان را برچید و قریب هشت هزار نفر از مردم بغداد را قتل عام و همه آثار علمی و فرهنگی و مذهبی را خراب کرد.
اوضاع چنان شد که قحطی و گرسنگی، چهره کریه خود را به مردم سایه پرور و خوشگذران بغداد نشان داد و یکباره بغداد زیبا و باشکوه و عظیم و مرکز سیاستگذاریها و عیش و نوشها به ویرانهای بدل شد.
بعدها مردم به علت شدت فقر و مسکنت و گرسنگی، تا سالهای متمادی، شکمهای سیر را به بغداد آباد و پر رونق تشبیه میکردند و شکمهای خالی و گرسنه را به بغداد خراب و ویران.
و اگر میخواستند به کنایه کسی را خیلی گرسنه و درمانده معرفی کنند میگفتند:
«به دادش برسید که بغدادش خرابه» یا در حال خرابی است.
این شهر سالها دست به دست گشت. زمانی در تصرف ایران و گاهی در اشغال امپراتور عثمانی بود. در عصر صفوی، بر اثر مصالحهای که میان شاه صفی و سلطان مراد صورت گرفت، ارمنستان به تصرف ایران، و بغداد به اشغال عثمانی درآمد.
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!