ارسالها: 350
#93
Posted: 23 Jun 2014 18:28
واقعن نمیدونم..اما گاهی دیده شده از محبت زیاد شوهر و توجه زیاد خوشی زیر دلشون زده
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ارسالها: 389
#98
Posted: 1 Aug 2014 14:01
به نظرم چون ۹۰ درصد خانوما حالاحالاها ازضا نمیشن و خیلی سخت ارضا میشن اینو ضعف شوهراشون میدونن و
میندازن گردن شوهراشون تا حدودی شوهر موثر هست ولی بیشتر به نوع سکس بستگی داره و همچنین شرایط زندگی
هم تو این کار نقش مهمی داره مردای زیادی هستن به خاطره مشغله کاری و کارای زوزانه و مخصوصا اونایی که ماموریت
کاری میرن و یا راننه کامیونایی که هفته ها دور از خونه کار میکنن و به زنا و خونه زندگیشون کم میرسن و چند درصدم به
خود زنا برمیگرده که به قول دوستان هم مد شده هم محیط جامعه هم که داره به این سو میره
برای ارتباط از طریق ایدی تل یا پیام خصوصی در خدمتم
wscvhi@
ارسالها: 268
#99
Posted: 1 Aug 2014 22:03
احساس پوچی، یکنواختی، و عدم ارضای روحی موضوعی است که به کل زندگی شخص وارد می شود و خودش را در سکس هم به خوبی نشان می دهد. شاید به خاطر اینکه بویژه در زمان ما گرایش جنسی یکی از محرکهای بزرگ می تواند باشد یکنواختی و عدم ارضای روحی در آن بیشتر معلوم می شود. برای حل اساسی مشکل باید کل زندگی از پوچی و یکنواختی و بی هدفی دربیاید و وارد بستری شویم که در آن احساس آرامش کنیم وگرنه هر کاری بکنیم شاید بهتر شود ولی دست آخر دیر یا زود به ته خط می رسیم. آدمی آدم است و در آدمیت و جایگاه خاصش آرامش می گیرد. انسان وقتی خودش را گم کرد برای دلخوشی هر جا که قدم بگذارد شاید تا مدتی حواسش از خودش پرت شود ولی در نهایت باز هم گمشده ای دارد که این گمشده را در محیط و شرایط نباید جست. امیدوارم وقتی گم شدیم با احتیاط قدم برداریم تا مبادا راه برگشت برایمان سخت شود. اشتباه بزرگ دوستان این است که همه ی عدم رضایت جنسی رو مستقیما ربطش می دهند به جریان سکس در صورتی که مخصوصا برای خانمها اصل جریان ارضای جنسی در قبل از سکس و رفتارهایی خارج از موضوع سکس اتفاق افتاده است وبازی های سکسی در زمانی که بستر زندگی آرام نباشد هیچگاه خلأ روانی را پر نمی کنند و احساس آرامش و لذت های پایدار را نمی دهند. دور بودن راه بزرگ شدن و خارج شدن از فضای اتفاقی و بی مسئولیت دوران کودکی برای آقایان باعث شده مردان نتوانند جایگاه مردانه ی خود را پیدا کنند و ما بیشتر شاهد کودکانی هستیم که به دنبال بازی های کودکانه ی خود هستند با این تفاوت که بازی های کودکانه پاک بود.اگر مرد مردانگی خود را پیدا نکند نه زن از واگذاری خودش به او ارضای کامل می شود نه مرد می تواند بر احساس همسر و زندگیش مسلط شود که این سهم بزرگی بر عدم رضایت بانوان دارد. بنظرم اگر زن دلش به مردی خوش باشد که مردانه به او محبت می کند غیرت و انسانیت داشته باشد به زور هم جای دیگر نمی رود. لذت یک ارتباط جنسی که روح زن در آن آرام گیرد برای یک زن اینقدر زیاد است که حتی آنهایی که به قول خودشان به تنوع طلبی عادت کرده اند اگر در آغوش مردی با غیرت باشند که وقتی سرشان را روی سینه ی مردشان می گذارند بوی آدمیت و مردانگی مستشان کند و وقتی به چشمش نگاه می کنند مهربانی سرشار باشد و وقتی صدایش به گوششان می رسد صداقت را با تمام وجود درک کنند دیگر تفاوت های جسمی به چشم نمی آیند. البته اینها به معنای بی تقصیری زنان نیست و در هیچ جامعه ای یک جنس به تنهایی به خطا نمی رود گرچه ممکن است یک جنس بیشتر مقصر باشد
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 128
#100
Posted: 6 Aug 2014 16:38
به نظر من یک تنوع طلبی زن و دو خوب ارضا نشدن زن هست از جانب شوهرش که دلیل دوم تو جامعه ما بیشتر هست.
ما چند نمونه عشق داريم:
1- عشق مقطعي كه ناشي ازجاذبه هاي جنسي وارزشهاي ظاهري واحتياجه كه براي دختر و پسراتفاق ميوفته ومشخصش اينه كه شدت اين عشق تابع ارزشهاي اوليه است .زنها ومردها ميتونن بارها اين نمونه عشق رو تجربه كنن.
2-عشق به افكار يا هنر يكنفر بدون احساس جنسيه ،در اين حالت صحبتها يا مشاهده هنراين فرد موجب آرامش و خوشنودي ما ميشه كه همون عشق افلاطونيه.
3-عشق بدون قيد و شرط يا عشق واقعي كه بروزاون براي زنها ومردها متفاوته.اين نمونه عشق براي زنها فقط يكباردر اولين رابطه احساسي وسكسي اتفاق ميوفته ودر كنترولشون هم نيست.و اگه اين رابطه با شوهرشون باشه.تا آخر عمر به شوهر وزندگي مشتركشون وفادارن.وهمچنين عوامل و ارزشهائي كه معيار انتخاب همسر براي دخترتا قبل ازازدواج بوده، مثل ظاهر ، سن وسال، شخصیت وثروت مرد پس از ازدواج براي دختر بي اهميت شده وچنانچه براي شوهرش مشكلي پيدا بشه مثل بيكاري ، مريضي و معلوليت،اعتياد و ورشكستگي،زن با دلسوزي جهت رفع مشكلات برميآيد و تا آخرعمر پايبند زندگي مشترك با شوهرشه. و هیچ عاملی باعث از بین رقتن این وابستگي نميشه. اما دخترائی كه قبل از ازدواج روابط دوستانه و پنهاني با پسرها دارن و با اطمینان به اینکه بسادگی دل به کسی نمی بندن،حتي با زرنگي مواظب پرده بكارت خودشونن كه از بين نره یه وقت اين غريزه دراونا بيدار میشه ولی متوجه تفاوتش با عشق مقطعی نمی شن.بعد ازآن دوستي هايشان كوتاه مدت ميشه و بودن با كسي خوشحالشون نميكنه بهمین خاطر همیشه کلاف سردر گمن و از این شاخه به اون شاخه میپرن .اين دخترا قادر به ازدواج نيستن و فكر ميكنن كسي كه با آنان تفاهم داشته باشه رو پيدا نميكنن. در ايران اين چنين دخترا بخاطراحتیاج يا فشار خونواده و اجتماع ازدواج مي كنن و شوهرشون هراندازه که مزایا و معیارهای بالائی برای زندگی مشترك داشته باشن باعث تعلق خاطرشون نميشه و با گذشت زمان نيز نميتونن پايبند به اين زندگي بشن چون قبلا عشقشون رو بدون اونكه بفهمن تقديم يكي ديگه كردن به همين خاطربسادگي با ديگران سكس ميكنن تا گمشدشونو پيدا كنند وهر زمان که نياز وموانع برطرف بشه ،يا پسري رو كه قبل از ازدواج باهاش رابطه داشتن، پيدا بشه با کوچکترین بهانه حتي با داشتن بچه، برای شوهرش مشکل ساز شده واونو رها می کنن.تا به نيمه گمشدشون ملحق بشن اما برابر آمار فقط مورد سوء استفاده اون پسر قرار ميگيرن.
اگر زن شوهر داري دنبال سكس با افراد ديگس،بخاطر اينه كه عاشق شوهرش نيست!..
ما چند نمونه عشق داريم:
1- عشق مقطعي كه ناشي ازجاذبه هاي جنسي وارزشهاي ظاهري واحتياجه كه براي دختر و پسراتفاق ميوفته ومشخصش اينه كه شدت اين عشق تابع ارزشهاي اوليه است .زنها ومردها ميتونن بارها اين نمونه عشق رو تجربه كنن.
2-عشق به افكار يا هنر يكنفر بدون احساس جنسيه ،در اين حالت صحبتها يا مشاهده هنراين فرد موجب آرامش و خوشنودي ما ميشه كه همون عشق افلاطونيه.
3-عشق بدون قيد و شرط يا عشق واقعي كه بروزاون براي زنها ومردها متفاوته
.اين نمونه عشق براي زنها فقط يكباردر اولين رابطه احساسي وسكسي اتفاق ميوفته ودر كنترولشون هم نيست.
و اگه اين رابطه با شوهرشون باشه.تا آخر عمر به شوهر وزندگي مشتركشون وفادارن.وهمچنين عوامل و ارزشهائي كه معيار انتخاب همسر براي دخترتا قبل ازازدواج بوده، مثل ظاهر ، سن وسال، شخصیت وثروت مرد پس از ازدواج براي دختر بي اهميت شده وچنانچه براي شوهرش مشكلي پيدا بشه مثل بيكاري ، مريضي و معلوليت،اعتياد و ورشكستگي،زن با دلسوزي جهت رفع مشكلات برميآيد و تا آخرعمر پايبند زندگي مشترك با شوهرشه. و هیچ عاملی باعث از بین رقتن این وابستگي نميشه. اما دخترائی كه قبل از ازدواج روابط دوستانه و پنهاني با پسرها دارن و با اطمینان به اینکه بسادگی دل به کسی نمی بندن،حتي با زرنگي مواظب پرده بكارت خودشونن كه از بين نره یه وقت اين غريزه دراونا بيدار میشه ولی متوجه تفاوتش با عشق مقطعی نمی شن.بعد ازآن دوستي هايشان كوتاه مدت ميشه و بودن با كسي خوشحالشون نميكنه بهمین خاطر همیشه کلاف سردر گمن و از این شاخه به اون شاخه میپرن .اين دخترا قادر به ازدواج نيستن و فكر ميكنن كسي كه با آنان تفاهم داشته باشه رو پيدا نميكنن. در ايران اين چنين دخترا بخاطراحتیاج يا فشار خونواده و اجتماع ازدواج مي كنن و شوهرشون هراندازه که مزایا و معیارهای بالائی برای زندگی مشترك داشته باشن باعث تعلق خاطرشون نميشه و با گذشت زمان نيز نميتونن پايبند به اين زندگي بشن چون قبلا عشقشون رو بدون اونكه بفهمن تقديم يكي ديگه كردن به همين خاطربسادگي با ديگران سكس ميكنن تا گمشدشونو پيدا كنند وهر زمان که نياز وموانع برطرف بشه ،يا پسري رو كه قبل از ازدواج باهاش رابطه داشتن، پيدا بشه با کوچکترین بهانه حتي با داشتن بچه، برای شوهرش مشکل ساز شده واونو رها می کنن.تا به نيمه گمشدشون ملحق بشن اما برابر آمار فقط مورد سوء استفاده اون پسر قرار ميگيرن.
چو ایران نباشد تن من مباد
ویرایش شده توسط: aria2059