ارسالها: 517
#931
Posted: 25 Apr 2022 18:08
والا یه اموزشگاه زبانی درس میدادم، خیلی سال پیش.. یه منشی داشت که واقعا نمیدونم چرا میومد سر کار.. این دختر همه چی تموم بود. از نظر ظاهری منظورمه. صورت فوق العاده زیبا و اروپایی؛ چشمای سبز.. بدن و سینه های خوش فرم.. باسن خیلی عالی و سفت و خلاصه نگم...!
اما آدم سفتی بود..! بعد از چندین هفته که میشناختم ش سلام علیک داشتیم و اینا، چند بار کلامی باهاش صحبت کردم و بگو بخند و شوخی.. خودش هم بدش نمیومد، اما من اهل ش نبودم.. ولی واقعا بعضی وقتا داغی و هات بودن ش رو به رخم میکشید..
خلاصه این چند وقت نمیدونم چرا، ولی بعضی وقتا بهش فکر میکنم
The Search for Freedom
درک کردن سخته، درک نشدن سخت تر
ارسالها: 14
#935
Posted: 27 Apr 2022 16:19
تو فکرم با یه خانوم محترم به ظاهر محترم بودم. لب تو لب . دست تو شورت
کودک درونم نیاز به آغوش گرم دارد