ارسالها: 142
#192
Posted: 12 Sep 2019 01:10
هم فانتیزیش خوبه و هم واقعیش. وقتی یه ضربدری میکنید تا مدتها به یاد اون روز حشری میشید و از سکستون لذت میبرید
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد، از شوق
اگر نبارد، از دلتنگی
ارسالها: 7147
#197
Posted: 28 Nov 2019 00:33
هیچوقت این نوع سکس رو دوست نداشتم و ندارم.چند وقت پیش پیشنهادش رو از طرف یکی از دوستان و همکاران صمیمیم داشتیم که رد کردم.البته رابطه دوستیمون رو همچنان حفظ کردیم.
یکی از دوستای هم دوره ایم شوهرش بازاریه.اینا تو بازار فرش اصفهان تابلو فرش میفروشند.ویلایی نزدیک سد شاه عباس دارند که تو منطقه زیبا و خوش آب و هوایی هست بنام چادگان و ماهی یکی دو بار ما رو دعوت میکردند به ویلای شیکشون
.شوهرش اسمش محمد هست و ما اسمش رو گذاشتیم ممد کبابی.
ممد کبابی متخصص انواع کباب بود و نرسیده به ویلا بساط منقل و کباب و جوجه کباب رو راه مینداخت ولی همیشه شوهرم و ممدکبابی قبل از مراسم کباب پزون غیبشون میزد.یکبار فوضولیم گل کرد و رفتم سراغشون که ببینم چکار میکنند.
خلاصه اون پشت و پسل ها و زیر درختها موکت انداحته بودند و مراسم عرق خورون داشتند.از اینجا بود که منم پای ثابت مراسمشون شدم.البته ممد کبابی عرق درجه یک تو بازار جور میکرد و یک و نیم لیتر رو یکتنه میخورد.شوهرم ده دوازدت تا پیک و من نهایت پنج شش تا پیک میتونستم بخورم و بعد داغ میشدم و تلو تلو میخوردم.اما دوستم هیچوقت نمیخورد چون کمی مذهبی بود و من که لباس باز و راحت مبپوشیدم ولی این همیشه یه پارچه نیم وجبی رو سرش بود.
طولانی شد باقیش باشه برا بعد.
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 7147
#198
Posted: 2 Dec 2019 20:21
خلاصه این رابطه دو سه سالی به همین شکل ادامه داشت تا سال پیش که دوستم دچار افسردگی شدیدی شد بطوری که داروهای ضد افسردگی قوی مصرف میکرد.
بعد افسردگی از شوهر و خانوادش فاصله گرفت و به طرز شدیدی به من نزدیک شد بطوری که بیشتر وقتش رو با من میگذروند و با من صحبت میکرد.یکروز یک فیلم سکس ضربدری ایرانی از تو موبایلش نشونم داد و گفت بیا دوست و آشناهای مشترکمون رو تو سکس ضربدری تصور کنیم منم که بیخبر از همه جا دم دادم به دمش! خلاصه هر چی دوست و همکار و خویش و قوم بود که میشناختیم رو به فیض رسوندیم.مثلا میگفتیم فلانی و شوهرش رو تصور کن که با فلانی و شوهرش ضربدری میرن.حالا زنش چی میگه؟ حالا شوهره چکار میکنه؟ بعد هم صدای قهقهه مون بود که بلند میشد.خلاصه خیلی خندیدیم...
بعد یکدفعه گفت حالا من و ممد رو تصور کن با تو و شوهرت!
خیلی جا خوردما،اصلا تو فکرش هم نبودم.
اما هر جور بود خودم رو جمع و جور کردم.بش گفتم نگو زشته! پشت سر مردم هم غیبت کردیم! یعد هم حرف رو عوض کردم...
بعد این رابطه مون کمتر شد اما قطع نشد.دوستیمون قوی تر از این حرفها بود.هنوزم ماهی یکبار به ویلاشون میریم.هنوزم ممد کبابی بساط عرق و کباب راه میندازه...
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ارسالها: 7147
#200
Posted: 27 Dec 2019 21:21
farhan8: قسمت سوم کی مینویسید؟
قسمت سومش امروز بود که وقتی با هم تنها بودیم صحبت روابط جنسی خودش با شوهرش رو پیش کشید و درباره روابط من و عاغامون و...پرس و جو کرد.
کم کم دارم ازش میترسم که نکنه یک دفعه همجنس بازیش گل کنه و بپره به لب و سینه ام.چون هر چیزی رو قبول میکنم غیر این رو که به هیچ وجه قبول نمیکنم و ازش بیزارم.برا همین سعی میکنم باش تنها نشم.
اما شوهرش مرد خیلی محترم و آبرومندیه و اصلا فکر نکنم تو این فازها باشه.هر چند از بازاری جماعت خیلی بعید نیست.
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker