ارسالها: 350
#42
Posted: 8 Jul 2014 16:52
راستش من شبیه این پیش اومد عاشق بودم بخشیدم !!!!!!!
اما بازم پیش اومد
بعدش یهو دیدم دوباره پیش اومد
دیگه نبخشیدم و الانم در استانه طلاقیم
ماه هاست دیگه دست بهش نمیزنم برام چندش اور شده
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
ارسالها: 104
#45
Posted: 30 Aug 2014 08:07
اگه قبلش بهم میگفت زیاد ناراحت نیمشدم
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ارسالها: 104
#46
Posted: 30 Aug 2014 15:33
دلم میخواد برم جلو و کلشونو بکنم....ولی ترجیح میدم یه گوشه وایسمو تماشا کنم
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ارسالها: 104
#48
Posted: 10 Sep 2014 07:49
اگه منم با دوست دخترم باشم میریم بهشون ملحق میشیم
بخاطر بارش باران مـادر دربهای خانه را بســت ،
امشب دلم عجیـــــب هوای تورا کرده است . . .
ارسالها: 146
#50
Posted: 16 Dec 2014 18:42
زن كه ندارم اما فكرش هم منو به جنون ميكشه..هرگز ..حتي توهم هم باشه منو ميكشه....اينجا من از مرداي قديمم..الان كه فكرش رو ميكنم چشمام سياهي ميره
فکر کن ..ازادمرد باش ..دروغ نگو..سکس.فقط..خشن..البته نه با هر کس