انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سکس ضربدری و محارم
  
صفحه  صفحه 11 از 62:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  61  62  پسین »

تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟


مرد

 
درود از دوستان کسی از محارمش چیزی ندیده بیاد تعریف کنه
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
     
  
مرد

 
ارسالی از دوستان

من قرار بود روزی که مامانم میرن خونه مادربزرگم ساعت ۲ ظهر برم منتهی زودترساعت ۱۱ رفتم
رفتم طبقه پاین خالم ۸ ماه حامله است
گفت مامانت طبقه بالاست داره خونه رو تمیز میکنه یه ۴۵ دقیقه،ایی گذشت دیدم خبری نیست ازش
میخواستم برم بالا دیدم خالم هی کارا بیخودی بهم میگه
منم حس و حال کار نداشتم گفتم میرم بیرون رفتم در حیاط و زدم بهم رفتم طبقه بالا دیدم یه صدایی میاد شکل صدا شوهرخاله ولی کفشی جلو در نبود رفتم ازپنجره کنار حال دیدم شوهرخالم و مامانم لخت مامانم نشسته شوهرخالم داره تو دهن مامانم کیرشو فشار میده
یه چند دقیقه فشار داد بعدم ابش و خالی کرد تو دهن و روصورت مامانم
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
     
  
مرد

 
بله من از چنتا از فامیلامون شنیدم کارای مامانمو
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
كى كير كلفت ٢٣سانتى ميخواد بياد تلSh_1992o
     
  
مرد

 
سلام به دوستان ...با توجه به اینکه وقت نمیکنم مداوم بیام به سایت معذرت میخوام و امیدوارم از این به بعد با دوستان فعال باشیم و تاپیک رونق پیدا کنه .
همونجوری که گفتم من صحنه های زیادی از مامان بابام تو ذهنم مونده و بچگی متوجه نمیشدم ، خیلی وقتها بیخیال و خیلی وقتها هم میترسیدم .اتاق خواب من بغل آشپزخونه است و یه دیوار دومتری میاد جلو و میچسبه به اوپن یه بار اومدم بیرون از اتاق دیدم دارن بحث میکنن گوش دادم دیدم گفت باشه هفته دیگه بهش میگم تا برامون بفرسته ...فکر کنم برنج بود ..همین تیکه اخر شنیدم ...بعد بابام گفت زن جون امشب مطیعه ...مامانم گفت چه خبره الان چن روزه هرشب ولم نمیکنی ...بابام گفت خب میخوام ... مامانم گفت خدا پیغمبر گفتن شب جمعه تو یه روزم اضافه کن ...دیگه هرروز هروز زن نباید پاباز کنه که ...بابام گفت ...امشب ببین میزارم یا نه ... مامانم گفت خدارو خوش میاد هرشب چنان میکنی که رعشه به بدنم میوفته ...چند روزه ضعف دارم راه میرم سرگیجه دارم ...بابام گفت خرما و عسل گرفتم بخور ...مامانم گفت از اول بد عادت شدی ...هر موقع کس خواستی هر موقع کون خواستی من خوابیدم ...کجا زنای مردم اینقدر میخوابن زیر شوهراشون ...میگم اروم بزار از قصد چنان میزاری نفسم بند میاد ...ابت میاد از قصد نگه میداری دوباره میوفتی به جونم ...حموم میرم به زور میای میزاری ... هرموقع میخوای هرجوری شده میای سراغم و میزاری ...منم ادمم خب ...بزار استراحت کنم ...یهو بغض کرد و گفت به خدا میرم پیش داداشم...بعد بابام گفت باشه دیگه امشب اماده کن خودتو اروم میزارم ...مامانم اداشو دراورد گفت اروم میزارم اروم میزارم ... از این حرفا زیاد گفتی ...هردفعه داغونم میکنی
شاید باورتون نشه این حرفا ها رو شنیدم نفسم بند اومده بود وخیلی هم ترسیدم چون پشت دیوار قایم شده بودم ...اروم رفتم تو اتاقم واون لحظه که مامانم اسم کس و کون اورد کیرم پرید بالا...انقدر اینحرفا تحریکم کرد که نگو ...شب هم پشت در اتاق وایسادم گوش دادم مامانم گفت فقط زود تمومش کن و بابام تلمبه میزد مامانم میگفت اوووییی ارومتر ارومتر مگه نگفتی یواش میزاری ، خلاصه تموم شد و منم رفتم از توی اتاقم و از لای در دیدم مامانم لخت اومد بیرون موهای پریشون و رنگ سفید دست گذاشته بود زیر کسش که دستمال بود رفت آشپزخونه اب خورد (صدای یخچال و پارچ شیشه ای اومد) بعد رفت حموم . مرسی از همه ....دوستانی که سکس مامان باباشونو دیدن یا صحبت های بینشون رو شنیدن بیام تعریف کنن ...بوس
کفتر کاکل بسر های های
     
  
مرد

 
info_alireza: سلام به دوستان ...با توجه به اینکه وقت نمیکنم مداوم بیام به سایت معذرت میخوام و امیدوارم از این به بعد با دوستان فعال باشیم و تاپیک رونق پیدا کنه .
همونجوری که گفتم من صحنه های زیادی از مامان بابام تو ذهنم مونده و بچگی متوجه نمیشدم ، خیلی وقتها بیخیال و خیلی وقتها هم میترسیدم .اتاق خواب من بغل آشپزخونه است و یه دیوار دومتری میاد جلو و میچسبه به اوپن یه بار اومدم بیرون از اتاق دیدم دارن بحث میکنن گوش دادم دیدم گفت باشه هفته دیگه بهش میگم تا برامون بفرسته ...فکر کنم برنج بود ..همین تیکه اخر شنیدم ...بعد بابام گفت زن جون امشب مطیعه ...مامانم گفت چه خبره الان چن روزه هرشب ولم نمیکنی ...بابام گفت خب میخوام ... مامانم گفت خدا پیغمبر گفتن شب جمعه تو یه روزم اضافه کن ...دیگه هرروز هروز زن نباید پاباز کنه که ...بابام گفت ...امشب ببین میزارم یا نه ... مامانم گفت خدارو خوش میاد هرشب چنان میکنی که رعشه به بدنم میوفته ...چند روزه ضعف دارم راه میرم سرگیجه دارم ...بابام گفت خرما و عسل گرفتم بخور ...مامانم گفت از اول بد عادت شدی ...هر موقع کس خواستی هر موقع کون خواستی من خوابیدم ...کجا زنای مردم اینقدر میخوابن زیر شوهراشون ...میگم اروم بزار از قصد چنان میزاری نفسم بند میاد ...ابت میاد از قصد نگه میداری دوباره میوفتی به جونم ...حموم میرم به زور میای میزاری ... هرموقع میخوای هرجوری شده میای سراغم و میزاری ...منم ادمم خب ...بزار استراحت کنم ...یهو بغض کرد و گفت به خدا میرم پیش داداشم...بعد بابام گفت باشه دیگه امشب اماده کن خودتو اروم میزارم ...مامانم اداشو دراورد گفت اروم میزارم اروم میزارم ... از این حرفا زیاد گفتی ...هردفعه داغونم میکنی
شاید باورتون نشه این حرفا ها رو شنیدم نفسم بند اومده بود وخیلی هم ترسیدم چون پشت دیوار قایم شده بودم ...اروم رفتم تو اتاقم واون لحظه که مامانم اسم کس و کون اورد کیرم پرید بالا...انقدر اینحرفا تحریکم کرد که نگو ...شب هم پشت در اتاق وایسادم گوش دادم مامانم گفت فقط زود تمومش کن و بابام تلمبه میزد مامانم میگفت اوووییی ارومتر ارومتر مگه نگفتی یواش میزاری ، خلاصه تموم شد و منم رفتم از توی اتاقم و از لای در دیدم مامانم لخت اومد بیرون موهای پریشون و رنگ سفید دست گذاشته بود زیر کسش که دستمال بود رفت آشپزخونه اب خورد (صدای یخچال و پارچ شیشه ای اومد) بعد رفت حموم . مرسی از همه ....دوستانی که سکس مامان باباشونو دیدن یا صحبت های بینشون رو شنیدن بیام تعریف کنن ...بوس
سلام دوست عزیز کم پیدایی بازم ممنون وقت گذاشتی و از خاطراتت گفتی امید واریم زود زود ببینیم شمارو
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
     
  ویرایش شده توسط: eliyar2000   

 
منم دیدم و خیلی حال داده بهم و از اونموقع موضوع سکس خانوادگی فانتزیم شده ، خیلی دوست دارم با کسی که هم نظر هستش باهام بچتیم اگر هست خصوصی پیغام بده
     
  
مرد

 
سال‌ 86/85 بود اونموقع ها خیانت زن شوهردار مثل الان نبود که بعضیا حتی پنهونم نمیکنن و داشتن دوست پسر بغیر از شوهر یجوریایی الان برا خانوما باکلاس بودن محسوب میشه ،بگذریم..
متنی که الان داری میخونی مربوط به مامانمه
اول از همه بگم،شاید پنج سال پیش بهم میگفتن که یه روز کارای مادرت یادت میفته و لذت میبری میزدم دهنش،ولی باگذر زمان نمیدونم بخاطر یاداوری همون دوران بود یا چیز دیگه من نه تنها به خیانت مامانم واکنش نشون دادم بلکه رفته رفته این موضوع منو تحریکم کرد..
اونموقع مامانم ۳۴ سالش بود(تقریبا)
و پسره هم ۲۶میشد
بابام با مامانم ۱۶ سال اختلاف سنی داره و تاجایی که یادمع هیچموقع زندگی عاشقونه ای نداشتن اون موقع به وضوح شبا موقع خابشون میشنیدم که مامانم از زود ارضا شدن بابام همیشه شاکی بود..
نمیدونم مامانم کی و کجا با اون پسره آشنا شده بود،من اولین باری که متوجه این قضیه شدم تو خیابون بود،منو مامانم کنار هم راه داشتیم تو بازار میگشتیم یه پسره جوون هم از همون سرخیابون محلمون تا موقعی که ما برگشتیم خونه تا دم محل به فاصله تقریبا ۱۰۰ متری پشت سرمون میومد(اما نه اینکه بع دنبال مخ زنی باشه،قبلا باهم اشنا شده بودن به این سبک قرار گذاشته بودن)خلاصع دم محلع که رسیدیم مامانم برگشت به پسره یه خنده‌ ای کرد و اونم رفت..
دیگه بعد اون جریان من پسره رو تقریبا تا یه ماه ندیدم(دوران‌ مدرسه بود و‌ من شیفت صب همیشه صب زود میرفتم ظهر برمیگشتم،بابامم کارمند بود ساعت ۴ ظهر برمیگشت خونه)
یه‌‌ روز دقیقا‌ اینجاشو‌ یادم نیست که‌ تعطیل شده بودیم یا من به یه دلیلی نرفته بودم‌ مدرسه،خلاصه صب هول ساعت ۹ بود من از خاب بیدار شدم دیدم مامانم حمومه
بعد چند دقیقع زنگ خونمون خورد من رفتم باز کردم دیدم همون پسرع هستش بعد یکم سوال پرسش پسره گفت از دوستای مامانتم اومدم حالشو بپرسم منم که تو عالم بچگی هیچی حالیم‌ نبود،پسره اومد خونه رفت نشست اتاق(خونمون یه اتاق داشت کلا که حمومم تو اتاق بود)
پسره منو صدا زد اسمم میدونست یکم باهام شوخی کرد و اینا دیگه من احساس‌ غریبی نکردم بعد چنددقیقه مامانم از حموم اومد بیرون یه حوله فقط دورش پیچیده بود اولش جا خورد مارو کنار هم دید ولی بعدِ احوال پرسی اینا،رسمی احوال پرسی میکردن مامانم‌ بی توجه بع من رفت سراغ کمد پسرع هم بیرون نرفته بود اصلا،دولا شد لباس ورداره قشنگ حوله از تنش افتاد تو اون حالت جلو پسره لباس پوشید اومدیم حال مامانم صبونه حاظر کرد خوردیم،بعدش به من یخورده پول داد گفت برو کوچه بازی کنم منم دوچرخه رو برداشتم رفتم بیرون
تو خونه هم که خودتون شاید بهتر بدونید چه اتفاقی افتاده(:
(بعدها مامانم یادم نیست چجوری منو قانع کرده بود به‌کسی‌ چیزی نگم،از اون ماجرا سالها میگذره‌ نمیدونم بعدش چه‌اتفاقایی افتاده فقط از یه چیز مطمعنم که مامانم اون روز جز بابام با کسیم تو خونه خودمون بود.)

قضاوت ممنوع
توهین ممنوع
     
  
مرد

 
Hadired2000
عالی بود عزیزم ...ممنون که خاطرت رو گفتی
اگه بازم خاطره داری بگو تا همه بیان و تجربیاتشون رو بگن. بازم مرسی
کفتر کاکل بسر های های
     
  ویرایش شده توسط: info_alireza   
مرد

 
yasaman_moradi
میشه کمی بیشتر از سکستون پدرتون بگید،
Masoud
     
  
صفحه  صفحه 11 از 62:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  61  62  پسین » 
سکس ضربدری و محارم

تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA