تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟

بهترین حس دیدم یواشکی کص مامانه. من وقتیمامانم دامن میپوشه، توی خواب دامنش بالا میره و طاق باز میخوابه، زیر دامنشو دید میزنم

خیلی سال پیشا رفته بودیم مسافرت سمت شمال بعد میخواستیم بساط چیزایی که پهن بود رو جمع کنیم مامانم گفت من دستشویی دارم آفتابه رو پر از آب کردیم بابام گفت من صندوق رو جمع میکنم اینجا دستشویی نداره باید بگردین یه جایی پشت مشتا پیدا کنید خلاصه گشتیم و یه درخت پهن پیدا کردیم ولی ممکن بود مثلا کسی رد بشه مامانمم چادرش رو گفت بگیر بالا من بشینم اینجا منم مثلا رومو اون طرف کردم گفتمش من دور و اطراف رو چک میکنم کسی نیاد منتای از بالای چادر داشتم راحت دید میزدم پشتش به من بود پیراهنشو زد بالا شلوارشو کشید پایین یه کون سفید و تپل جلوم بود شروع کرد شماره ۱ بعد خودشم یه نیم نگاه مینداخت منم سریع الکی گفتم فعلا کسی نیومده خلاصه خودشو شست بازم وقتی بلند شد کون تپل و سفیدشو دیدم.
خیلی حال کردم.

این خاطره برای دوران نوکیا ۵۷۰۰ بود حالا آخرش میگم گوشیه چه کاربردی داشت فقط منو مامانم خونه بودیم
گفتمش میخوام برم تو کوچه گفت نه نرو میخوام برم حمام خالت گفته ممکنه نذری بیاره نرو بیرون بمون تا بیاد تا گفت یهو قلبم از هیجان تند تند زد الکی غرغر کردم بعد گفتم باشه نمیرم تا رفت درو بست ۲دقیقه بعد رفتم از همون سوراخی که گوشه در درست کرده بودم رفتم دید زدن از لخت شدن و دراوردن شورت و سوتینش داشتم دید میزدم همون درجا کیرم بلند شد کوصش تپلو سفید بود موهای کوصش تازه نوک زده بودن سینه هاش مدل تقریبا ۸ بودن خلاصه شروع کرد به حمام کردن شامپو که میریخت پایین کف از بالای کمرش میومد از لای کونش رد میشد بعد دولا که میشد کوصش قلمبه کامل میزد بیرون با خودم چند تا دستمال کاغذی اورده بودم چون میدونستم کسی نمیاد شورتمم دراورده بودم نیم تنه لخت بودم ریلکس اصلا نمیتونستم به کیرم دست بزنم داشتم پخش زنده کوص و کون میدیدم تا دست میزدم میخواست آبم بیاد گذاشته بودم ببینم صحنه ای توپ تر میشه که اون موقع آبم بیاد بعد شروع کرد لیف کشیدن از پستونای گندش کشید تا وقتی یکی از پاهاشو گذاشت روی چهارپایه لای پاها و کصشو لیف کشید خیلی صحنه خوبی بود گردی شکم و قلمبگی کوصش حتی سوراخ نافش همه تحریک کننده بود برگشت پایین پاهاشو لیف بکشه کوصش دوباره قلمبه افتاد بیرون دستشو از بین پاهاش برد لیفو به کوصش کشید همون موقع منم زدم همه آبم با فشار ریخت تو دستمال حتی از دستمالم بیرون ریخت
یه ۲دقیقه دیگه نگاه کردم باز گفتم کمه رفتم موبایلم که اون موقع نوکیا ۵۷۰۰ بود رو زیر مبل قایم کردم رو فیلمبرداری گذاشتم.
خلاصه مامانم اومد بیرون گفت خالت نیومد گفتمش نه رفتم تو اتاق خودم موبایل رو درست جاسازی نکرده بودم فقط کونش افتاده بود برنگشته بود که کوصشم بیوفته دیگه وقتی کسی خونه نبود میدونستم حالا حالاها نمیان میذاشتمش یه جق اساسی باهاش میزدم.

خاطرات که خیلی زیاده منتهی دوستان اگه خاطره میذارن فقط نگن بابام داشت مامانمو میکرد با جزییاتش اگه بگن خیلی بهتره
داداشی فرصت کنم میام تعریف میکنم