eliyar2000:
من کارمند بیمه بودم و زیاد ماموریت میرفتم و رفت و آمدمم مشخص بود میرفتم ماموریت دو روز بعد می اومدم 3-4 سالی از ازدواج مون گذشته بود و مشگلی نداشتیم خانومم دبیر زبان بود و تو آموزشگاه کار میکرد مثل همیشه قرار بود برم ماموریت صبحش خدافظی کردم و رفتم و یهو زنگ زدن که برگرد و کنسل شده میمونه برا چند روز دیگه خسته راه بودم و برگشتم خونه و وارد شدم معمولا خانومم اون ساعت آموزشگاه هست دیدم تو خونه صدا میاد و نزدیک اتاق میرفتم ضربان قلبم تند تر میزد باورم نمیشد در نمیه باز بود و دیدم یه مرده خوابیده و خانومم روش بالا پایین میشه و صدای اخ و اوخ شون خونه رو برداشه بود سرم گیج میرفت و پاهام شل شده بود مونده بودم چیکار کنم زدم بیرون و شب اومدم و قضیه رو رو کردم اولش خانومم انکار کرد و بعدش رفتم سراغ مرده که همکارش بود تو اموزشگاه دست به یقه شدیم و گفت اره من زنت رو کردم تو ماشین کردم تو خونت کردم تو آموزشگاه کردم این حرفا رو شنیدم دیوونه شده بودم نتونستم تحمل کنم و کارمون کشید به طلاق
داستان تلخی بود...هیچوقت نمیتونم با خیانت کردن کنار بیام