انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سکس ضربدری و محارم
  
صفحه  صفحه 59 از 62:  « پیشین  1  ...  58  59  60  61  62  پسین »

تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟


مرد

 
mehrdad15669:
کلاس سوم راهنمایی بودم

سلام میشه کمی تعریف کنید
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
     
  
مرد

 
چقدر خلوت شده این تایپیک انگار از یاد رفته دوستان اگه کسی خاطره ای داره اینجا تعریف کنه مرسی
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
     
  
مرد

 
eliyar2000
همه مون دیگه اینجا بزرگ شدیم
منتظریم بچه هامون بیان و‌از خاطرات دیدن یواشکی سکس ما پست بزارن
in search of way to escape
     
  ویرایش شده توسط: AmirSalman   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
بچه بودم درس نمیخوندم تقریبا ۵ یا ۶ سال اگه اشتباه نکنم اونموقع ها بابام برای کار قطر میرفت تقریبا یک سال اونجا بود دو ماه میومد دوباره یکسال می‌رفت، اونموقع ها یه چندتا مرد خیلی خونه ما می اومدن یکی به اسم ستار همش میومد خونمون من هم ب اسم دوست بابام می‌شناختمش همش هم با مامانم گرم بود همس مامانمو میمالید قشنگ جلو من دستمالیش میکرد بعد که مامانم دستمالی میشد سریع میخواست منو بخوابونه و منو می‌خوابوند همیشه هم مامانم میگفت که به کسی نگو دوستای بابات اومدن برات فلان چیز رو میخرم همش میومد و می‌رفتن تو اتاق یه بار من نصف شب از خواب بیدار شدم رفتم دم اتاق مامان دیدم ستار کنارش خوابه هر دو هم لخت مادرزاد رفتم نزدیکتر دیدم وسط پاهای مامانم سیاهه وسط سیاهی یه چند قطره مایع سفید مانند داره از سوراخ سیاهیش می‌ریزه اونموقع نمی‌دونستم چیه بعد فهمیدم که ترتیب حاج خانوم رو داده آبش هم ریخته توش بعضی مواقع ما می‌رفتیم بیرون بعضی مواقع می‌رفتیم رودخونه پیک نیک داستان خیلی دارم از مامانم از بچگی کم کم همه رو اینجا میگم
     
  ویرایش شده توسط: Binamooss11   
مرد

 
خلاصه میگم : تقریبا 7 یا 8 ساله بودم که مامانم بهم گفت آماده باش فردا میریم پیک نیک منم از خوشحالی نفهمیدم چطور خوابم برد صبح که بیدار شدم دیدم منو مامانم با دو نفر آقای دیگه که اونموقع نمی‌شناختم فقط یکیشون رو چندبار تو خونمون دیده بودم تو ماشین تو مسیریم. موقعی که رسیدیم بعد از جمع و جور کردن وسایل و آماده کردن همه چیز و قبل از نهار طرف ظهر بود که مامانم با لباس زیر رفت تو آب دیدم اون دو تا آقا (که بعد فهمیدم یکی اسمش اکبر اون یکی دیگه علی بودن هر دوشون هم افغانی بودن) با شرت پرسیدن تو آب منم رفتم یه گوشه آب برای خودم بازی کردم مامان اینا وسط آب بودن که برای من عمیق بود نمی تونستم برم غقط سروصداشون میشنیدم که داشتن بازی میکردن و میخندیدن بعضی موقع ها یکی یکی میرفتن زیر آب آن یکی که بالا بود دستش به سینه های مامان بود منم گرم بازی خودم بودم که بعد از مدتی متوجه شدم سروصدا نیست نگا کردم دیدم هیچکدومشون نیستن ترسیدم صدا کردم مامان مامان دیدم از پشت سنگ بزرگی که وسط آب بود مامان جواب داد که عزیزم ما اینجاییم نترس الان میایم بعد از نیم ساعت اکبر اومد نیم ساعت دیگه هم مامانم و علی اومدن دیدم شورت و سوتین تپ دست علیه مامانم لخت اومد لبه آب یه چادر نازک انداخت رو خودش اومد بیرون از آب دراز کشید قشنگ از وسط چادرش کوسش معلوم بود اندازه یه ته استکان باز بود خلاصه اون روز اکبر علی خیلی با مامانم بازی کردن .......
     
  
مرد

 
مهد کودک بودم ، با مامانی رفتم دکتر ،هیچکی بجز پیرمرد منشی نبود ، رفت تو اتاق دکتر و با دکتر برگشت که مامانمو بغل کرد و بوسید و‌منم بوسید دستشو گرفت و رفتن تو اتاق دکتر منم تو سالن انتظار ، پیرمرده با صدای بلند از دکتر خدا حافظی کرد رفت و در واحد رو بست ،بعد کمی کنار در اتاق دکتر رو تخت معاینه دیدم مامانی لخت نشسته لنگاش رو بازو دکتره و دکتر داره چیزی توش کذاشته و عقب جلو میکنه ، اون‌موقع نمیدونستم چکار کردن بعدا فهمیدم که مامان کس داده و دکتر تک پرش بوده البته بعدا هم ازش شنیدم که داده
زندگی زیباست
     
  
مرد

 
Binamooss11
وقتی از کس دادن مامان میشنوم یاد کس دادنای مامانم میفته وقتی میفهمیدم رفته کس داده و با شورت خیس از آب کیر برگشته خونه ،از دادنش لذت میبردم
زندگی زیباست
     
  
مرد

 
eliyar2000
چه لذتی داره وقتی میدونی مامانتو میکنن اووفف اوج لذت بود واسه من
زندگی زیباست
     
  
مرد

 
حدودا ۵ ساله بودم اونموقع بابام قطر بود اونموقع ها هر هفته دو یا سه نفر میومدن پیش مامانم یه شب یکی به اسم عزیز اومده بود که از فامیلای دورمون بود بعد از شام مامانم رفت تو اتاق لباس عوض کرد و با لباس زیر ولی یه چادر انداخت روش که من نفهمم مثلا چی پوشیده اومد منو برد تو اتاقم که بخوابونتم خلاصه من نفهمیدم کی خواب رفتم که با صدای جیغ مامانم بیدار شدم سریع پریدم دویدم طرف اتاق مامان دیدم مامانم و عزیز لخت و مامانم هم دولا شده عزیز از پشت داره خودشو به مامانم میزنه ( نمیدونم از کون میکرد یا کوس،) بعد فهمیدم داشته ترتیبشو میداده صدا کردم گفتم مامان مامان سریع مثل فنر از زیر عزیز بلند شد چادرشو سریع انداخت رو خودش اومد بیرون از اتاق منو بغل کرد گفت چی شده عزیزم گفتم مامان چرا شما لباس نپوشیدین گفت من که لباس دارم گفتم اونجا نداشتی عمو عزیز هم لباس نداشت داشتبن چکار میکردین گفت هیچی داشتیم کشتی میگرفتیم داشت توجیه میکرد موقعی که منو بغل کرده بود رو دوتا پاش نشسته بود که کوسش باز مونده بود دیدم دارم خیس میشم اومدم عقب که بیشتر خیس نشم دیدم یه چیز سفید و غلیظ از کوس مامان آویزون گفتم مامان اینا چیه گفت هیچی مامان اینا هیچی نیست عزیزم بریم ببرمت اتاقت خلاصه منو دوباره خوابوند اونشب دیگه نفهمیدم چی شد ......
     
  
مرد

 
تاحالا خاطرات و مشاهدات نوشته شده تو این تاپیک بیشتر واقعی و دلپذیر بود
ولی جدیدا همش خیال پردازی و داستان شده
کنجکاو و پایه تحقیق در همه جور روابط سکسی
     
  
صفحه  صفحه 59 از 62:  « پیشین  1  ...  58  59  60  61  62  پسین » 
سکس ضربدری و محارم

تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA