ارسالها: 1436
#51
Posted: 18 Jun 2020 17:56
بازم ارسالی از دوستان که این بار سکس مامانش با دوستاش بوده
خاطره بر میگرده برا زمان دانشجویم اون موقع 4 تا رفیق بودن از کردستان خونه دانشچویی گرفته بودن و زن و دختر گیرشون میومد میبردن منم که باهاشون دوست بودم و گاهی به شوخی میگفتن مامانتو میاری منم بدم میومد میگفتن مامانت که جندست غریبه میکنه خوب چه اشکالی داره ما هم بکنیم راستشو بخوای به مامانم شک داشتم چون وضعش گاهی خیلی بدتر میشد میرفت بیرون ولی نمیتونستم قبول کنمو باهاشون جر و بحث میکردم ولی میگفتن یه روز میاریم خونه اون موقع باورت میشه یه مدتی گذشت و زنگ زدن بهم گفتن میخوای بیای با چشم خودت ببینی گفتم چی رو گفت مامانت قراره بیاد خونمون باورت نمیشه بیا ببین یه جایی قایم شو تماشا کن راستشو بخوای خودمم یه حس بی بودن داشتم ولی به روشون نمیاوردم تا پر رو نشم بلاخره رفتم و قبلش چند جایی رو چک کردیم اخرش قرار شد برم تو کمد و جای جای کلید و در بیارن تا بتونم ببنم صدای زنگ که اومد پریدم تو کمد و درشم بستم استرش داشتم با یکیشون اومد بالا و یکی یکی دست داد و به کردی چیزایی به هم میگفتن و فهمیدم دارن فشش میدن و داشت لباس عوض میکرد و
تو مشما یه دامن کوتاه اورده بود با تاپ سیاه و کفش پاشنه بلند رفت پیششون نشست و خوش و بش کردن اونا هم دروشو گرفته بودنو دست مالیش میکردن بعد بلندش کردن تا براشون برقصه کمی عشوه اومد و اونا هم لخت شده بودن و داشتن جق میزدن بعد نشست براشون ساک زد و انا هم حشری تر شده بودن خوابوندن و نوبتی میکردنش یکی از کس میکرد یکی از کون و مدام بهش فش میدادن بعد سگی شده و یکی از کس و یکی از کون و بقیه هم تو دهنش میزد مامانم انگار حشری شده بود و کیف میکرد اخ و اوخش خونه رو برداشته بود بعد کم کم ابشون رو اوردن رو صورت و رونش و شکمش بلند شدنو تمیز کردن خودشونو منم توی کمد بی اختیار ابم اومده بود بعد اماده شد مامان بره و یکیشون باهاش رفت تا برسونتش و حسابشم بده بعد رفتنش اومدم بیرون و گفتن دیدی مامانت جندست میگفتیم باورت نمیشد
دوستان ارسالی بود قضاوت با شما
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#52
Posted: 19 Jun 2020 18:15
این خاطره ای که میگم مربوط به چند سال پیشه رفته بودیم مسافرت و تو یه مکانی مجبور شدیم شب و بمونم و اونجا یه امام زاده بود و تو نزدیکشم اتاق های زیاد کنار هم برای اجاره شب که شد میخواستیم بخوابم من زیاد خسته بودم و شام و خوردم و رفتم تو اتاق گرفتم خوابیدم وکلیدم دادم بهشون اومدن بیدار نشم نمیدونم کی بود چشم باز کردم تو خواب و بیداری بود یه صداهایی شنیدم که مامانم بود میگفت یواش یواش اروم از این حرفا فهمیدم که بله و ادامه ماجرا برام عادی بود این صداشون تو خونه هم زیاد شنیده بودم چشامو بسته نگه داشتم میخواستم بخوابم ولی صداشون بد جوری حشریم کرده بود و سیخ کرده بودم صدای کردنش که شلپ شلپ صدا میداد نمیدونم چه پوزیشنی داشتن گاهی سرتشو بیشتر میکرد و تند تند میزد و ناله های مامانم در میومد گاهی میگفتن نکنه بیدار بشه و بعدش میگفتن نه خوابیده بعدش اروم نفس نفس میزدن که مامان گفت میخوای بخوابی بشینم روش خسته شدی خودم بالا پایین کنم فهمیدم که شاید داگی بوده پوزیشنو عوض کردن و بله نشست روش و صدای کردنشونم عوضش شد این بار تالاپ تلاپ میکرد مامان مینشست و بلند میشد صدای ماچ و موچشونم میومد گاهی ناله های شهوتی میکرد و بابا میگفت جووون حال میده ها بابا هم ای ایییی میکرد که مامان گفت میخواد بیاد بابا گفت اره کم کم گفت بخواب از رو بزنم و مامان ولو شد رو زمین اینارو احساس میکردم پشتم بهشون بود و جرات نداشتم تکون بخورم اینبار مامان خوبیده بود و بابا داشت از کس میکرد و تاپ تاپ صدا میداد که یهووی چند تا آه کشید و ابش اومد رو کوسش خالی کرد و داشت دنبال کاغذ دستمالی میگشت ومامان گفت نمیخواد با شورتش پاک کرد گفت میزارم رفتیم میشورم و بعد هم رفتن دستشویی و حموم که یکی بود و من دیگه خوابیدم این ها توی 10 دیقه اینا اتفاق افتاد
دوستان من زیاد دیدم اگه تایپیک رونق بگیره و شما هم بگین من باز میام میگم فقط چند نفریم که داریم تعریف میکنیم مطمئنم شما ها هم دیدین ولیچرا نمیایین بگین خدا میدونه بازم ممنون میشم لطف کنین بیایین بگین
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#55
Posted: 22 Jun 2020 14:14
دو سال پیش مستاجر بودیم یه جایی خونه دو طبقه بود پایین ما بودیم و بالا صاحب خونه یه روز تو خونه بودم دیدم مامانم یه کمی ارایش کرد چادر سرش کرد گفت برم پیش همسایه بالایی رفت منم چند دیقه بعد رفتنش داشتم اماده میشدم برم بیرون که دیدم اومد تو یخورده هول شده بود انگار گفتم چرا زود اومدی چون هر وقت میرفت سکس دو ساعتی میموند گفت شوهرش اومد منم اومدم تو کوچه که میرفتم دیدم زن همسایه بالایی که میگفت رفته بودم پیشش داشت از بیرون می اومد شک کردم یخورده ایستادم سر کوچه منتظر رفیقم بوده که دیدم بله شوهر همسایه بالایی داشت میرفت بیرون بهش شک داشتم چون سابقه داشته او اون کارا بکنه
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#56
Posted: 23 Jun 2020 16:03
تا حالا سکس و کارای یواشکی مامان باباتون یا محارمتون چیزی دیدن و شنیدین؟
اگه چیزی فهمیدین بیایین بگین
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#57
Posted: 24 Jun 2020 18:45
دوستان اگه از محارمتون چیزی دیدین یا فهمیدن میتونین یا خودتون بزارین یا از طریق تلگرام بفرستین به عنوان بی نامو ارسالی بزارم ممنون
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#58
Posted: 25 Jun 2020 10:39
چند سال پیش برای برادرم یه جریانی پیش اومد و کارش به دادگاه و زندان کشیده شد و مامانم دنبال کارای دادگاهش بود و یکی دو روز و میرفت میومد و دنبال کاراش بود ظهر تا اخر وقت تو دادگاه بود که منم بیرون بودم که دیدم از دور یه ماشین شاسی بلند هیوندا وایستاد و مامانم پیاده شد خیلی دور تر از محل ما منم رفته بودم نهار بخورم چرا دروغ بگم مامانم گاهی بهش شک کرده بودم و زیر آبی میرفت خوب بگذریم پیاده شد و و اومد خونه و اونم برگشت رفت از دور دیدم یه مرد میانسال بود اومدم خونه و خسته بود و پرسیدم ازش چی شد گفت اونجا یکی بود خانومه باهاش صحبت کرده به من گفت خانومه گفت قول داده قاضی آشناشه کم کنه جریمه و زندانشو پس فرداش بود تا اونجا که یادم میاد کمی به خودش رسید ساعت 10 اینا میشد گفت یه آژانس بگیر برام منم زنگ زدم گرفتم و اومد رفت یه ساعت دیگش بود شک کردم زنگ زدم آزانش و پرسیدم ماشین که فرستاده بودین به دادگاه رسید یا نه گفت از راه تغیر مسیر دادن رفتن به ادرس دیگه فهمیدم بله میخواد رشوه بده حالا کی خدا میدونه تو اون ماه دو سه باری رفت همونجور گذشت .انگار سپرده بودهم براش کم بریدن در حد یکی دو ماهی و جریمشم که بالای دو سه میلیون بود زیر 500 تومن شد انگار طرف قاضی آشنا داشته کم کرده براش و اینم جور دیگه جبران کرده
دوستان شما هم اگه از محارمتون چیزی فهمیدین یا دیدین و شنیدین میتونین اینجا به اشتراک بزارین یا بفرستین به ایدی تلگرامم تا بی نام بزارم ممنون
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#59
Posted: 25 Jun 2020 17:56
ارسالی از طرف دوستان شما هم اگه خواستین بی نام پخش بشه یا به ایدی تلگرام یا پیام خصوصب بزارید ممنون
عروسی یکی از آشناها، بابام همه ش تو حیاط داشت سیگار می کشید. پسر عموی مامانم (میرزا) که یه مرد چاق پشمالوی سیبیل کلفته که از مامانم (الی) که اون موقع سی و خرده ای سالش بود هفت هشت سالی بزرگتر بود. مامانم روسری رنگی داشت با پیرن کرمی و شلوار جذب کرمی که لای باسنش بود. من اون موقع بچه بودم. چیزایی که یادمه به هم گفتن این بود (البته هیچ مفهومی برام نداشت): میرزا: عمو جان با مادرت خیلی خاطره داریما. الهام بیا به یاد گذشته های دور امشب بریم باغ. الی: خفه شو نکبت. میرزا: گفتم باغ نگفتم تویله که. بعدم فقط خودم ... راستی ما فقط از پشت تو رو دیدیما (باور کنین اینجمله اینجوری یادمه) بعد شوهر کردی راحت شدی پیش ما نیومدی الی: گفت خفه میشی یا شوهرمو صدا کنم؟ بعد هر دو سه دقیقه مامانم می گفت نکن. بعدم گفت برو جای دیگه وایسا. اونم نرفت ما رفتیم. بابامم چون قهره با خوانواده مامانم تو حیاط بود همه ش. بعد من یهو دیدم مامانم سر یکی از میز ها خم شده بود یهو از پشت انگشتشو کرد تو کون مامانم موقع رد شدن مامانم پرید هوا برگشت ببینه کی بوده. منم خیلی کنجکاو شدم ولی تو موقع خداحافظی که تو تاریکی دو دستی کون مامانمو گرفته بود فشار می داد مامانمم سعی می کرد اونو از خودش جدا کنه که به من گفت بابامو صدا کنم بعد پسر عموش رفت. یه بار دیگه دختر عمو ها پسر عمو ها جمع بودن، همون مرده دست مامانمو پیچونده بود مامانم گفت آاااااااای اونم گفت جوووون. بعد خاله م اخمش کرد یهو مامانمو ول کرد. یه بارم خونه خاله م قرار بود بریم خرید مامانم خونه بمونه، همه تو کوچه بودن من پریدم تو خونه خدافظی کنم دیدم از تو آشپزخونه سر و صدا میاد. میرزا دست مامانمو از پشت گرفته بود دولاش کرده بود. تعجب کردم روسری مامانم افتاده، شلوارشم پایینه. الی: میرزا تو رو جدت قسم من شوهر دارم. میرزا زد در کون مامانم گفت شل کن. منم فک کردم مامانمو زده پریدم زدم میرزا رو میرزا در رفت. مامانمم گفت داشته با عمو بازی می کرده، و من نباید به هیشکی چیزی بگم چون همه فک می کنن مامانم بچه ست. یه سال بعد دیدم میرزا و یکی از دوستاش مامانمو دارن می برن زیر زمین خونه پدربزرگم. دو نفری می کشیدنش، منم فک کردم حتما زو یا یه چیز دیگه بازی می کنن پیگیر نشدم. ولی دیگه از اون موقع ها با اونا قهریم
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ویرایش شده توسط: eliyar2000
ارسالها: 21
#60
Posted: 25 Jun 2020 18:20
من سکس خواهرم و با نامزدش دیدم و بعدم با زن داداشم هماهنگ شدیم من خودمو به خواب زدم بعد زن داداشم به داداشم کوس داد و صداشون که میشنیدم داشتم میمردم از حشری بودن
علاقه به سکس گی و محارم و گروهی