ارسالها: 1436
#61
Posted: 25 Jun 2020 18:32
Dagohashari: من سکس خواهرم و با نامزدش دیدم و بعدم با زن داداشم هماهنگ شدیم من خودمو به خواب زدم بعد زن داداشم به داداشم کوس داد و صداشون که میشنیدم داشتم میمردم از حشری بودن
ممنون دوست عزیز اگه میتونی بیشتر بگو خیلی جالبه بازم ممنون از پستت
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#62
Posted: 26 Jun 2020 14:56
ارسالی از دوستان
منم چند بار دوستام اومده بودن خونمون مامانم لخت مادرزاد دیدن یه دفعه دوستم ناهار اومده بود خونمون ناهار بعد ناهار مامانم از اتاقش اومد بیرون یه حوله دور خودش پیچیده بود میخواست بر حموم وقتی رسید دمه حموم حولشو باز کرد اوزیون کرد دمه حموم یهو برگشت گفت من یه دوش بگیر بیام دوستم قشنگ مامانمو دید
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#63
Posted: 26 Jun 2020 15:05
ارسالی از دوستان
من بچه بودم مامانمو زیر دوست بابام دیدم ، قشنگ خوابیده بود رو مامانم داشت تلمبه میزد و ممه میمالید خیلی حال کردم به بابام گفتم انقد دعوام کرد ، گفت به چه حقی تو مسائل خصوصی مامانت دخالت میکنی؟!!! کلی کتکم زد ولی به مامنم هیچی نگفت ، هنوزم باهمون دوستش صمیمیه و انگار نه انگار زنشو گاییده ولی هنوز میبینمش باورم نمیشه اونطوری رو مامانم خوابیده بود و تلمبه میزد
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#64
Posted: 26 Jun 2020 15:07
ارسالی از دوستان
یه روز من رفته بودم استخر وقتی برگشتم مامانم حموم بود منم خسته اومدم روی مبل نشستم بعد مامانم از حموم اومد بیرون نمیدونست من برگشتم و منم کاملا اتفاقی از روبروی اتاق رد شدم ی لحظه دیدم مامانم پشتش به در هست و کاملا لخت آخخخخ چه کونی دیدم گنده و محشر ولی سریع رد شدم رفتم تو آشپزخونه الکی یه خورده سر و صدا کردم بعد مامانم گفت کیه منم گفتم منم بعد گفت کی اومدی منم گفتم چند دقیقه چیش بعد مامانم در اتاق رو بست ولی نمیدونست کونشو پسرش دید زده . چه کونی جاتون خالی
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#65
Posted: 26 Jun 2020 15:08
ارسالی از دوستان
يه بار رفتيم دكتر چشم پزشك مامانم دكتر داشت معاينه ميكرد هى دستشو ميزد به دستش به بهونه هاى مختلف اخرم برا برگشت گفت ماشين دارى برا برگشت؟ كه مامانم گفت اره و با چشم به اشاره اى به دكتر كرد كه يعنى من اينجام...بعدا كه يبار دفترچشو ميديدم ديدم دكتر شمارشو نوشته بود موقع نسخه نوشتن.
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#66
Posted: 26 Jun 2020 15:10
ارسالی از دوستان
منم سکس پسر داییم با خواهرم رو دیدم.خواهرم از کون بهش میداد.پسر داییم بکن منم بود
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#67
Posted: 26 Jun 2020 15:38
ارسالی از دوستان
من یه رفیق داشتم که میدونست بیغیرتم.خیلی وقتا براش ساک میزدم درحالی که عکسای مامان یا ابجیمو نگاه میکردم. یبار 3 4 سال پیش طی یه سری برنامه ها که ریخته بودیم تونست مخ ابجیمو بزنه.هیچوقت یادم نمیره اون روزو...با هم پارک قرار گذاشتن و منم تعقیب کردمشون تا از یجا یواشکی نگاشون کنم.همینکه دست تو دست هم دیدمشون کیرم سیخ شد دیگه...بعدشم رو چمن کنار هم نشسته بودن و دوستم دستش دور کمر ابجیم بود و هر از گاهی میمالیدشو با هم حرف میزدن... بعد از اون قرار رفیقم ابجیمو رسوند و منو سوار کرد...از ابجیمو سیخ شدنه کیرش از اول تا اخر تعریف میکرد و منم براش ساک زدم تا ابش اومد... البته به یه هفته نکشید که کات کردن اما هیچوقت لذت بیغیرتیم تو اون یه هفته رو فراموش نمیکنم!با اینکه کارشون حتی به لب گرفتنم نرسید...چه برسه به سکس
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#68
Posted: 26 Jun 2020 15:40
ارسالی از دوستان
دیشب که بابام خونه نیومده بود هنوز مامانم داشت آشپزی میکرد دم گاز وایستاده بود یه دامن کوتاه نازکم تنش بود کون گنده ی تاقچه ایه گوشتیش حسابی خودنمایی میکرد طبق درخواست دوستان تاپیک رفتم از پشت کیر شقمو از رو شلوارک ۴ ثانیه چسبوندم در کونش گفتم مامان جووووون غذا چی داریم؟ (جووونشو که کشیدم یه لحظه کوتاه آه کشید) بعد خندید گفت عزیزم زرشک پلو.منم همینجوری که کیرمو چسبونده بودم لای چاک کون گندش به روی خودمم نمیاوردم یه هل کوچولو دادم با کیرم به کونشو گفتم خیلیم عالی!بعدشم رفتم.عالی بود.میدونستم مامانم که اونهمه به مردای غریبه داده یواشکی به منم حال میده
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#69
Posted: 26 Jun 2020 15:41
ارسالی از دوستان
یه بار با همسرم رفتیم مهمونی و حسابی به یه نفر نخ میداد و پیشم ازش تعریف میکرد وقتی یکم مست شدیم گفتم برو باهاش برقص اونم حسابی خودشو بهش میچسبوند منم دیدم داره ضایع میشه شمارمو دادم به مرده و گفتم بعدا باهم در تماس باشیم واسه تولد خانمم اوردمش خونه و تنهاشون گذاشتم
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم
ارسالها: 1436
#70
Posted: 26 Jun 2020 15:43
ارسالی از دوستان
فکر میکردم فقط من اینطوریم زن من اسمش زهراست یه بار با جناقم تنها اومده بود خونه وزهرام مثل همیشه دامن کوتاه داشت طوری مینشست که بالای رون و شورتش پیدا بود و باجناق منم حالش خراب شده بود من به بهانه اینکه باید به پدرمادرم سربزنم دوسه ساعتی رفتم بیرون وقتی برگشتم قیافه هردوشون داد میزد که حسابی همو ارضا کردن
فـصــــــــل ســـرمـســـــــــــتی رســــــــید و مــــا همــــــان ســـــــرگشــــته ایـــم