صفحه 1 از 16
Alijigartala
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ 💎شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی... »»
Erfan1993
معرفی کتاب مسیحای تلماسه اثر فرانک هربرت کتاب دوم در مجموعه با شکوه تلماسه:... »»
mahsadvm
Raheil | راحیلمثلث عشقDriver Service | راننده سرویسMy nurse | پرستار منبوی خونالهه شرقیآبی... »»
درود بر دوستان گرامی و عزیز کاربران گرامی پیش از هرگونه فعالیت در تالار خاطرات و داستان های...
aliazad77
پـــــادشــــــــــاه! تـــــو تنهـــــا نیستـــــی روزتولد توست ای امید ایران و ایرانی !انگار که میلیونها ایرانی در این روز... »»
Kiing
(قسمت 104) حامی(جگوار) آخرین بوسه رو به لب هاش کوبیدم و بالاخره کمرش رو رها کردم. دلربا خندید و... »»
sepanta7_7
جدیدا در ایران دو ترجمه از کتاب حماسه نرت (یک چیزی مانند شاهنامه برای مردم ایرانی تبار اوستیا در... »»
aryankaqaz
داستان های ترسناک سه کلمه‌ای! – آزمایشم مثبت بود – باهات حرف دارم – سیگارم تموم... »»
aliazad77
pornhubist9696: خیلی لذت بردم ، عالی بود سپاسگزارم ازلطف و همراهی شما ..پاینده باشید ..ایرانی ... »»
aliazad77
messi45: عالي منتظر ادامشيم سلام بر مسی نازنین ..وای که چه فاصله ای افتاده !..دوسال ..خیلی... »»
shaya1368
آسانسور منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش... »»
sepanta_7
چشم بست و ندید، تیری که به سوی او نشانه رفته بود هنوز در جای خود باقی است. ندید... »»
Evil_Dead
آقای کیمپال و تونیا درحالی که چشم در چشم یکدیگر دوخته بودند با هم صحبت می کردند. آقای کیمپال... »»
shahrzadc
moohammadyaqoob: درود فراوان وخسته نباشید خدمته دوست وبرادره عزیزم جناب آقای ایرانی خیلی ممنونم از داستان بسیار... »»
shahrzadc
mahsabax: سلام شروع میکنم هروقت رفتم بنویسم جلو رفتم خوشم نیومد پاک کردم قول قول تا هفته... »»
mahsabax
ﺗﺨﺖ ﺭﺳﻮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﻴﻦ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻱ ﮔﺮﻣﻲ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﺭﻭ ﭘﻴﺸﻮﻧﻴﻢ ... ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭ ﻟﺒﻢ ﺍﻭﻣﺪ... »»
mahsabax
ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺑﻮﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ... »»
