ارسالها: 3080
#548
Posted: 17 Oct 2012 15:03
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟
ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم .
کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم؟
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: مطمئناً، پسرم. مطمئناً.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#549
Posted: 17 Oct 2012 15:10
ایالات متحده:
در یک مجلس میهمانی هستی. وقتی میگویی پیشتر یک ماه در فلوجه عراق بودی، سکوت برقرار میشود و حضار با کنجکاوی دور تو جمع میشوند تا بدانند در آنجا چه چیزهایی دیدی.
کرهجنوبی:
در یک جمع میگویی که یکی از دوستانت دوستی دارد که
یکی از دوستانش شنیده که یکی از دوستهایش چهار سال قبل به کرهشمالی سفر کرده است. همه دورت جمع میشوند و درباره آنجا سوال میپرسند.
ایران:
در میهمانی میگویی که صبح از خیابان فردوسی تهران رد شدی. همه با کنجکاوی دورت جمع میشوند تا بپرسند قیمت دلار و سکه چند بوده.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#550
Posted: 17 Oct 2012 15:12
ارزش ما چقدر است!؟
یک سخنران مشهور، سمینارش را با در دست گرفتن یک اسکناس 20 دلاری شروع کرد.
او پرسید: چه کسی این 20 دلار را می خواهد؟
همه دست ها بالا رفت.
او گفت: من این 20 دلار را به یکی از شما می دهم اما اول اجازه دهید کاری را انجام دهم.
او اسکناس را مچاله کرد و بعد پرسید: حالا چه کسی هنوز این را می خواهد؟
باز هم دست ها بالا بودند!
او گفت: بسیار خوب، حالا اگر اینکار را کنم چه؟
سپس او پول را روی زمین انداخت و با کفشهایش آن را لگد مال کرد!
بعد آن را برداشت و گفت: مچاله و کثیف شده، حالا چه کسی آن را می خواهد؟
باز هم دستها بالا بودند!
سپس گفت: هیچ اهمیتی ندارد که من با این پول چه کردم اما شما هنوز هم آن را می خواهید!
چون ارزشش کم نشده و هنوز هم 20 دلار می ارزد.
بسیاری از اوقات، ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و یا به حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم، در این مواقع ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم!
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد چون شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید (کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار) چون شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما تنها در کاری که انجام می دهیم و یا کسی را که می شناسیم نیست بلکه ارزش واقعی ما در این جمله است:
"ما کی هستیم!؟"
فراموش نکنید که بعد از هر احساس شكستي
باز هم براي خود و "دوستان واقعیت" بهترين خواهي ماند.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000