ارسالها: 3080
#609
Posted: 28 Oct 2012 00:05
معامله شوخی بردار نیست
خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره در دستش بود گفت: به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم.
یک پسر خردسال ایتالیایی گفت: منظورتان میکل آنژ نیست؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، میکل آنژ یک هنرمند برجسته به حساب می آید، لکن بزرگترین مردی که دنیا به خود دیده نیست.
یک دختر خردسال یونانی گفت: آیا ارسطو بود؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، ارسطو یک متفکر بزرگ و پدر علم منطق بود اما بزرگترین مردی که در دنیا زندگی می کرده، محسوب نمی شود.
بالاخره یک پسر خردسال یهودی گفت: می دانم چه کسی است، او عیسی مسیح است.
خواهر روحانی جواب داد صحیح است و یک دلاری را به او داد.
خواهر روحانی که از جواب پسربچه یهودی قدری شگفت زده شده بود، در زنگ تفریح او را در زمین ورزش یافت و از او پرسید: آیا واقعا اعتقاد داری که عیسی مسیح بزرگترین مردی است که دنیا به خود دیده ؟
پسربچه جواب داد: البته نه، هر کسی می داند که بزرگترین مرد موسی بود. اما معامله شوخی بردار نیست!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#610
Posted: 28 Oct 2012 00:31
آخوند تازه کار
طلبه اي تازه، ليسانس آخوندي گرفته بود و براي اولين بار بايستي توي مسجدي روضه مي خواند.
ولي از آنجايي كه خيلي ترسيده بود و عصبي شده بود، زبانش بند آمد و نتوانست حتي يك كلمه بيان كند.
يك آخوند كهنه كار كه آن صحنه را ديد، سعي كرد كه همكار جديدش را راهنمايي كند.
به او گفت : دفعه بعد، قبل از روضه خواني، چند قطره ويسكي توي يك ليوان آب بريز... و بنوش تا ترست از بين برود.
طلبه هم جمعه بعدي همين كار را كرد و روضه خيلي گرم شد. روز بعد نامه اي از طرف همان آخوندي كه نصيحت كرده بود به دست طلبه رسيد. توي آن نوشته شده بود:
برادر جمعه بعدي چند قطره ويسكي توي يك ليوان آب بريز، نه چند قطره آب توي يك بطري ويسكي.
ضمناً مايلم بهت بگويم كه لازم نيست عمامه ات را دور كمرت ببندي، اينجوري عكس امام را جلوي مردم ماچ نكن، برات حرف در مي آرند،
ده فرمان موسي واقعاً ۱۰ تا بودند، نه ۱۲ تا. ۱۲ تعداد امامان است، نه ۱۱ تا. ۱۱ نفر تعداد بازيكنان تيم فوتبال است و نفر دوازدهم داور ناميده مي شود، نه امام زمان،
وقتي راجع به پيغمبر صحبت مي كني، بگو محمد (ص) و دوازده امام، نگو محمد و تيمش، اسم يزيد، واقعاً يزيد بوده است،
نگو «اون مادر قحبه» جلوي خواهران، وقتي راجع به نايب امام زمان صحبت مي كني، بگو امام، نگو پدر خوانده. پدر خوانده مافيايي بوده است.
بن لادن اصلاً ربطي به ضربت خوردن حضرت علي نداشت و جورج بوش اصلاً در جنگ كربلا شركت نكرده بود،
عيسي تيرباران نشد، به صليب كشيده شد، پايتخت عراق، بغداد است، نه نيويورك.
گلاب براي خوش بو كردن است، نه براي خنك كردن عرقهاي گردنت.
خرماهايي كه آنجا بود مزۀ ويسكي نبود.
گناهكاران به جهنم مي روند، نه به قزوين.
اون پيرمردي كه با انگشت بهش اشاره كردي و گفتي اون بچه باز كوني است، من بودم.
امام علي در هيچ مسابقات جهاني شمشيربازي شركت نكرد و هيچوقت قهرمان المپيك نبود. براي مردم خالي نبند.
عايشه زن پيغمبر بود، نه نوه اش.
حضرت محمد بيسواد بود.
نه شطرنج بازي مي كرد و نه اينترنت داشت. آيه هاي قرآن توسط ياهو مسنجر به او وحي نمي شد.
روضه خواني بصورت نشسته اجرا مي شود. چرا روي قالي دراز كشيده بودي؟
در پايان روضه خواني، مردم را وادار كن كه صلوات بفرستند. به آنها نگو گور پدر همتون
خلاصه برادر ریدی والسلام !!!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000