انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 12 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین »

اندر پیچ و خم بد شانسی های من


مرد

 
يادش بخير
سوم راهنمايي يه همستر داشتم بردم سر كلاس
ولش كردم معلم اومد بعد چند دقيقه ديد گفت بهزادي اين موش خونگي رو از كلاس بنداز بيرون
بهزادي: اق اق اقا ما از اينا ميترسم
معلم: اكبري پاشو بندازش بيرون
اكبري:اقا ماهم ميترسيم
معلم: كي نمي ترسه؟
من مثلا در نقش دهقان فداكار: اقا ما!
معلم: زود دفتر كتابت رو جمع كن لشت و ببر با اوليا بيا!
سر اين قضيه خشت از من دريدند چوب ها خوردم زجه ها زدم!
هنوزم نفهميدم چطوري لو رفتم بهزادي فروخت؟ اكبري فروخت؟!!
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  

 
بابام شطرنج گذاشته بود جلوش داشت به بچه خواهرام یاد میداد مثلا...
مثلا این سربازا شما دوتایید
این شاهه منم و وزیر مامان بزرگتونه
این دوتا گوشه ای ها اسمشون رخه , یکیش باباتونه یکیشم مامانتون
این دوتا فیلا عموهاتونن , حرف حالیشون نیست همینجوری سرشونو میندازن پایین اینور اونور میرن :|
این دوتا اسبا هم دایی هاتونن فقط میپرن و مث خر جفتک میندازن !!! :|
     
  

 
رفتم خونه عموم دیدم پسر عموم داره با یه دختره چت میکنه انقدر محو شده بود متوجه نشد من دارم نوشته هاشو میخونم بعد دیدم نوشته
"این شماره ی منه فقط یه تک بزن "دختره هم هی ناز میکرد
شماره جدید منو نداشت تا قبل از این که دختره زنگ بزنه یه تک بهش زدم بعد یه اس دادم گفتم اینم شمارم
به خدا تا یه هفته پیش برام شارژ میفرستاد باهام حرفای عاشقانه میزد
تا اینکه خواهرش قضیه رو لو داد
الان باهام قهر کرده فک کنم منو میبینه یاد حرفای عاشقانش میفته
ولی خیییییییییییلی حال داد حیف که زود تمومشد
     
  

 
یکی از دوست هام تعریف میکرد :

سوار تاکسی بودم ، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته
پیاده شد ، دست کرد تو کیفش ،
گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله

دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت :

" این قبض و بگیر، بابا , وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر "

ریدم به خودم ، هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم :
" دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "
راننده گفت " بیخود شیرین زبونی نکن ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم...
     
  
مرد

 
از بیـــرون اومدم رفتم تو اتــاقم میبینمبعـــــــــــــله بــابــام رفته تو حمـــومٍ من!!!!!
مـــن: بـــــــــــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــــا!!!! با اجازه کی رفتــــی تو حمومٍ من؟!!!!!( اوجٍ عصبــانیت)
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: مگه نگفتم کســی حق نداره بره حمومٍ مــــن؟!!
»»سکـــــــــــــوت««
مـــن: بابا به قرآن سرمو میزنم تو دیوار کم منو عذاب بده!!! چرا رفتــــــــــــــــــی؟!
»»سکــــــــــوت««
مـــن: بابایی؟! باباجونم؟!! بهرام فدات چرا جواب نمیدی؟!!(اوجٍ تشویشُ نگـــرانی)
رفتم پایین میگم مــامــان بابا رفته توحموم جواب نمیده!!!!!
مــامــانم: یــــــــــاخدااااااااااااااااااااا!!!!
آقا رفتیم هی صدا هی در بزن!! دریغ از جواب قلبم داش میومد تو حلقـــم میخواستم دیگه درُ بشکونم!
بــابــام با یه لبخندٍ ژکوند درحالیکه حوله ی منم تنشه اومده بیرون میگه:
" دیــدی بهرام؟ میتونستی منُ از دس بدی, گاهی وقتا خیلی زود دیــر میشـــه... دیگـــه هیــچ وقت این رفتارو با مـــننکــــن.. آوریـــن پســـر خوشگلـــم"
اخماتو باز کن...
     
  
مرد

 
بعد عمری رفتم خونه خالم اصفهان
هر چند دقیقه 1 بار میاد و میره و میگه اینقد با دخترا حرف نزن
میگم خاله به خدا خوابیدم کجا حرف میزنم ؟
گوشیم هم که خاموشه تازه کدوم دختر ؟
میگه غلط کردی اگه حرف نمیزنی چراگوشی خریدی ؟
اصلا چرا این وقت روز خوابیدی ؟ چرا این شکلی هستی ؟
من هنوز شبیه علامت سوالم چطوری از این مطالب رو به هم چسبوند و این نتیجه روگرفت ؟
مثل اینه که بگی: چهار شنبه بعلاوه خیارشور میشه4
اخماتو باز کن...
     
  
مرد

 
اومدم يه سلامي بگم محرمه و عزا داري و ...!
خونه مامان بزرگم روضه بود! زنا هم که دیدید چه جوی میدن!!!! عاغا! منم کرمم گرفت رفتم گلاب ریختم تو کولر، فکر کردن امام زمان امده!! خونه رفت روهوا ...!!!
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
دوستم ي يكسالي بود عاشق ي دختره شده بود هم ديگرو خيلي دوس داشتن
بعد برا دختر خواستگار امد دختر پريد رفت
دوستم امده بود پيشم گريه ميكرد ميگفت:
همه عشقا دروغه ميخوام مثل تو بشم عاشق نشم وابسته نشم مث تو هرزه باشم پست باشم نامرد باشم اشغال
من
بازم من
من
و هنوز من
من
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
اين رو بچه ها تعريف كردن مردم از خنده!
چند سال پیش خونه بابا بزرگم افطاری رفته بودیم بزرگ فامیل هم هست همه اومده بودن حدود 100نفر میشدیم سر سفره من پیشش نشسته بودم چون نوه بزرگترم
وسط غذا خوردن غذا پرید تو گلوماومدم سرفه کنم همزمان عطسه ام گرفت جفتشو با هم زدم فشار اومدگوزیدم همه ساکت شدن بابا بزرگم گفت چجوری هر سه کار رو با هم کردی همه ترکیدن از خنده
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
يك سال و نيم پيش....با یه دختره همینجوری تفننی دوست شده بودم از قضا هم مدرسه ای جی افمم بود!!!
بم گفت میخواد بره بش بگه من این کارو کردم تا رابطمون بهم بخوره منم که خیلی ناراحت شدم تو دلم همینجوری بش فحش م-ا-د-ر میدادم بعد گفتم یه اس ام اس بدم اینکارو نکنه!!!
همینجوری كه داشتم فحشش میدادم پیامم مینوشتم گفتم فاطی جونم عزیزم عشقم عمرم جون

مادر ج-ن-دت نگو!!!
نه تنها به اون گفت بلکه به کل مدرسه و هرکی میشناخت گفتو الان به عنوان خیانتکارترین مرد دنيا در خدمتيم
.
.
اينم برا همون رفيقم بود
شخصيت كارتوني داره كلا
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  ویرایش شده توسط: slash00   
صفحه  صفحه 12 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

اندر پیچ و خم بد شانسی های من

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA