ارسالها: 1329
#111
Posted: 4 Nov 2012 20:31
يادش بخير
سوم راهنمايي يه همستر داشتم بردم سر كلاس
ولش كردم معلم اومد بعد چند دقيقه ديد گفت بهزادي اين موش خونگي رو از كلاس بنداز بيرون
بهزادي: اق اق اقا ما از اينا ميترسم
معلم: اكبري پاشو بندازش بيرون
اكبري:اقا ماهم ميترسيم
معلم: كي نمي ترسه؟
من مثلا در نقش دهقان فداكار: اقا ما!
معلم: زود دفتر كتابت رو جمع كن لشت و ببر با اوليا بيا!
سر اين قضيه خشت از من دريدند چوب ها خوردم زجه ها زدم!
هنوزم نفهميدم چطوري لو رفتم بهزادي فروخت؟ اكبري فروخت؟!!
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#117
Posted: 19 Nov 2012 19:53
اومدم يه سلامي بگم محرمه و عزا داري و ...!
خونه مامان بزرگم روضه بود! زنا هم که دیدید چه جوی میدن!!!! عاغا! منم کرمم گرفت رفتم گلاب ریختم تو کولر، فکر کردن امام زمان امده!! خونه رفت روهوا ...!!!
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#118
Posted: 20 Nov 2012 16:39
دوستم ي يكسالي بود عاشق ي دختره شده بود هم ديگرو خيلي دوس داشتن
بعد برا دختر خواستگار امد دختر پريد رفت
دوستم امده بود پيشم گريه ميكرد ميگفت:
همه عشقا دروغه ميخوام مثل تو بشم عاشق نشم وابسته نشم مث تو هرزه باشم پست باشم نامرد باشم اشغال
من
بازم من
من
و هنوز من
من
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#119
Posted: 22 Nov 2012 18:49
اين رو بچه ها تعريف كردن مردم از خنده!
چند سال پیش خونه بابا بزرگم افطاری رفته بودیم بزرگ فامیل هم هست همه اومده بودن حدود 100نفر میشدیم سر سفره من پیشش نشسته بودم چون نوه بزرگترم
وسط غذا خوردن غذا پرید تو گلوماومدم سرفه کنم همزمان عطسه ام گرفت جفتشو با هم زدم فشار اومدگوزیدم همه ساکت شدن بابا بزرگم گفت چجوری هر سه کار رو با هم کردی همه ترکیدن از خنده
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#120
Posted: 27 Nov 2012 22:27
يك سال و نيم پيش....با یه دختره همینجوری تفننی دوست شده بودم از قضا هم مدرسه ای جی افمم بود!!!
بم گفت میخواد بره بش بگه من این کارو کردم تا رابطمون بهم بخوره منم که خیلی ناراحت شدم تو دلم همینجوری بش فحش م-ا-د-ر میدادم بعد گفتم یه اس ام اس بدم اینکارو نکنه!!!
همینجوری كه داشتم فحشش میدادم پیامم مینوشتم گفتم فاطی جونم عزیزم عشقم عمرم جون
مادر ج-ن-دت نگو!!!
نه تنها به اون گفت بلکه به کل مدرسه و هرکی میشناخت گفتو الان به عنوان خیانتکارترین مرد دنيا در خدمتيم
.
.
اينم برا همون رفيقم بود
شخصيت كارتوني داره كلا
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...