صفحه 14 از 14: « پیشین 1 2 3 ... 12 13 14

اندر پیچ و خم بد شانسی های من

EarthQuake_PN

کاربر

ارسالها: 281

#131 Posted: 21 Jul 2013 13:14

شانس ازین گند تر
سه ساعت تو گرما رفته بودم بیرون و کولر خونه روشن مونده بود ، وقتی رسیدم خونه داشتم از گرما میپختم ، تا میخواستم برم زیر باد کولر یهو کولر سوخت !!
بد بختیه خدا وکیلی !

EarthQuake_PN

کاربر

ارسالها: 281

#132 Posted: 11 Aug 2013 22:59

شانس ازین گند تر

یه روز دامادمون یه کله آورد که شب کله پاچه بزنیم به بدن ، شب که جاتون خالی کله رو بار گذاشتیم دامادمون جمجمه رو گرفت به هوای درآوردن مغز ؛ باچاقو جمجمه رو نیمه باز کرد و تا لاشو دید یهو نمیدونم چرا قیافش عین بز پژمرده شد !
همون کله رو با اون سینی گذاشت اون ور سفره ، بهش گفتم در بیار دیگه چرا گذاشتی اونور گفت هیچی بابا نمک دونو بده من ، در واقع داشت بحثو میپیچوند !
کله رو زدیم به بدن و جمجمه رو گذاشتن رو ظرف شویی ، من رفتم مغزشو دربیارم ، یه دونه با گوشت کوب زدم روش یهو به جای مغز کرم های سفید بزرگ دیدم ، ده تایی میشدن ، هر کدومش طولش شاید هفت سانت و کلفتیش سه چهار سانت بود ، یهو یه داد زدم پریدم عقب ، به خاطر اینکه وقتی جمجمه تکون خورد کرما لرزیدن ، من فک کردم زندن !

هیچی دیگه سر همین قضیه تا عمر دارم لب به کله پاچه نمیزنم

ویرایش شده توسط: EarthQuake_PN

EarthQuake_PN

کاربر

ارسالها: 281

#133 Posted: 11 Aug 2013 23:23

این بد شانسی واسه امروزه و داغه داغه ، فک کنم بد بختیه ما تمومی نداره

ماجرای سرویس شدن دهان بنده در حمام ...!

امروز تو حموم بودم و با صدای زاقارتم داشتم آواز میخوندمو و حموم میکردم ، وقتی شستن تموم شد و وقت آب کشیدن رسید ، به خودم گفتم مردم که همه رفتن مسافرت و فشار آب عالیه ، بزار آبو تا آخر زیاد کنم و حالشو ببرم!
آبو تا آخر زیاد کردم هم گرمو و هم سردو ، یهو صدای جیر جیر اومد ، گفتم بیخیال حتما صدای لولس ، زدم زیر آواز و رفتم زیر دوش ، یهو سر دوش که آهنی هم بود کمپلت کنده شد و محکم خورد تو کلم و چشام سیاهی رفت و گوشام سوت کشید ، شانس آوردم کلم نشکست .....!

بد بختی بخواد بباره ، یا نمیباره یا تگری میباره !

shadok

کاربر

ارسالها: 511

#134 Posted: 12 Aug 2013 22:13

اواخر اسفند ماه 3 یا 4سال پیش بود و خیابونها طبق معمول شب های آخر سال به شدت شلوغ.
دوست دخترم قرار بود بیاد پیشم و من هم رفته بودم برای خونه خرید کنم.
تو ترافیک گیر کرده بودم و گلاب به روتون به شدت هم نیاز به توالت رفتن داشتم و حسابی کلافه شده بودم.
دوستم هم که منتظر بود من برسم خونه که بیاد اونجا هی اس ام اس میداد و میپرسید که کجایی؟ چرا اینقدر دیر کردی؟ مگه خرید چقدر طول میکشه؟ و ...
جواب دادم من به خدا ترافیک خیلی سنگینه. من خودم دارم میترکم و اگر دیر برسم خونه خدا میدونه چه اتفاقی میافته.
تو راه هم واسه اینکه هی همون سوالها رو نپرسه خودم پشت سر هم اس ام اس میدادم و از فشار ناشی از توالت نرفتن شکایت میکردم.
بالاخره رسیدم خونه و سریع بهش خبر دادم ولی طبق معمول از روی عجله زیاد فقط یک"s" ناقابل جا افتاد و به این شکل درومد
Belakhare reidam azizam, faghat be eshghe didane to.
هنوز یک دقیقه هم نگذشته بود که جواب داد.
برو به عشق دیدن عمت برین عوضی.

هم بهم برخورده بود شدیییید و هم اینکه تعجب کرده بودم چی داره میگه.
وقتی اس ام اس ارسالیم رو چک کردم فهمیدم چه دست گلی به آب دادم.

خلاصه کلی توجیهش کردم و قضیه ختم به خیر شد وگرنه کم مونده بود کل برنامم به باد بره.

الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره

ویرایش شده توسط: shadok

shadok

کاربر

ارسالها: 511

#135 Posted: 3 Oct 2013 17:40

دارم راه میرم...

یهو یه صدایی میاد...
_ داداش یه عکس از مامیگیری؟
_ منم میگم چرا که نه؟
دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو...کاره دنیارو ببین،من باید از تو وو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم...
سعی میکنم به روی خودم نیارم
اما،جالب اینجاست،تو حتی منو نمیشناسی...

من همونم، فقط موهامو بلند تر شده مثل روز های تلخم ، چهره ای که شکسته شد جوانیش بر باد رفت ...
پیرش کردی ...
مثل قدیما لبخند رو لبام نیست...
صورت همیشه صافم حالا پر از ریش شده ...
شایدم کلا یادت رفته من کیم...
چه توقعی دارم...
ولی تو هنوز مثل گذشته زیبایی ...
یادش بخیر میگفتی نمیتونی کسی رو جز من به اغوش بکشی
امروز خودم عکسش را گرفتم

_ داداش اون دکمه هستش
_ بله بله ( چیک چیک)
چه لب خند زیبایی زدی
مثل همون روز که زدی تو سینه ام گفتی تو یه دیونه ای دیونه !!
_ داداش ممنون خیلی حال دادی
_ خواهش میکنم قابلی نداشت
راستی عشقم قابل نداشت ؟؟
یا ثبت خاطره شما هااا؟؟
یا تنها بودن هایم
اره قابلی نداشت

الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره

ویرایش شده توسط: shadok

صفحه 14 از 14: « پیشین 1 2 3 ... 12 13 14

خاطرات و داستان های ادبی /

اندر پیچ و خم بد شانسی های من

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا