انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 3 از 14:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  11  12  13  14  پسین »

اندر پیچ و خم بد شانسی های من


مرد

 
يكي از دوستمام تعريف مي كرد:
دبیرستان که بودیم یه معلم خصوصی فیزیک گرفته بودیم با چنتا از بچه ها. طرف یه پیر مردی بود طرفهای 70 سال اینجورا! خیلی آدم تریپ شخصیت و مودبیبود. کلاس تو خونه یکی از بچه ها بود که یه آپارتمان کوچیکبود. همیشه وقتی که کلاس داشتیم در آپارتمان رو میذاشتیم رو هم که دیگه کسی نخواد بره در رو باز کنه. طرف هر وقت می اومد با اینکه میدید در باز هست ولی باز چند بار در میزد و میگفت دهقان هستمو بعداز چند... بار که اینو میگفت وارد میشد. یه رفیق شوت هم داشتیم که خوراکش دراوردن ادای بقیه بود. یکی دو بار دیر تر اومد و ادای این طرف رو درآورد و مارو که تو خونه بودیم سر کار گذشت. جلسه بعدش دیدیم باز در میزنن. گفت دهقان هستم. ما هم خواستیم رو دست بزنیم شروع کردیم گفتیم: بیا تو گوساله...باز برا ما مودب شدی...گم شو بیا تو دیگه آشغال!...دیدیم خبری نشد..یکی ازبچه ها گفت اگه نیای میام....میذارما ..یالا بیا تو! دیدیم در باز شد معلمه اومد تو! تاا وارد شد گفت: فقط بگم خیییلی بی شعورین!.....انص افا خیلی سووتی بود!
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
امروز وقتی مثل بقیه روزها داشتم آماده میشدم که برم سره کار میخواستم شلوارمو بپوشم دیدم شلوارم نیست هر چی گشتم اینور اونور دیدم که نیست خلاصه دیگه داشت دیر میشد منم یکی دیگه روپیدا کردم که خیلی هم نو بود وتازه خریده بودم وچاره ای نبود واونو پوشیدم واماده شدم ورفتم به سرکار

درراه که داشتم میرفتم یه دفعه ای دیدم ماشینم داغ کرده وداره یه دود سفید وبخار آب ازش بلند میشه وگرفتم کنار وپیاده شدم و من که هواسم نبود پامو کجا میذاشتم از شانس بد من یه چاله آب زیر پام سبز شد وپامو گذاشتم تا زانو رفتم توی اون گند وکسافتا وای شلوار نو که تازه خریده بودم اونم برای عید گهی شده بود(انگار که اصلا شانس لباس نو به ما نیومده)خلاصه کاپوت زدم بالا بخار داغم زد توصورتم ودماغمم سوخت.

با یه بد بختی رفتم به سر کار همکارام منودیدن میگن این چه وضعیتیه میگم ایییییییییییی خداااااااا من که دیگه هیچ حرفی ندارم همونی داستانی که خودتون راجع به من میدونین هیچی نگین
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
خاطرات گواهی نامه گرفتن

یادم میاد موقعی که میخواستم گواهی نامه بگیرم سال ۸۱ بود میرفتیم کلاس وچند جلسه وبعد امتحان میگرفتن یادم میاد روز امتحان بودبعد از آیین نامه وبعد شهری سرهنگ امد که امتحان بگیره هر کسی به یه نحوی قبول یا رد میشدن
نوبت من شد من اومدم نشستم من که از قبول شدن خودم اطمینان داشتم نشستم وهر کاری که گفت انجام دادم آخرش گفت برو پاین ردی من که مونده بودم گفتم آخه واسه چی؟ گفت وقتی نشستی آینه وصندلیتو تنظیم نکردی گفتم بابا نمیخواست خودش تنظیم بود من که شاکی شده بودم گفتم خیلی شما باحالین ایرادای بنی ازرائیلی میگیرین وپیاده شدم ودر ماشینو محکم بستم
حالا جالب اینجا بود که با ماشین بابام که تو خونه افتاده بود اومده بودم اونجا وخلاصه بعداز صحبت با بچه ها رفتم سوار ماشین شدم که برم خونه از شانس بدم توخیابون برخوردم به همون سرهنگه نمیدونم چرا پیاده بود ومنم حواسم نبود ۳,۴ تا بوغ مشتی زدم که یدفعه دیدم ای دل غافل همون سرهنگس منم خودم قایم کردم که منو نشناسه که گفت آقا چه خبرت ؟گفتم ببخشید که یدفعه منو شناخت وشروع کرد به دری وری که منم سریع در رفتم وزود اومدم خونه
هی به خودم میگفتم لعنت به این شانس حالا چکار کنم نکنه برام بد بشه
خلاصه چن روز بعد شد ومن شانس آوردم که اون سرهنگه نبود ویکی دیگه بود ومنم امتحان دادم وقبول شدم.

ولی این پایان کار نبود وقتی گواهی نامم اومد به خودم گفتم ای لعنت ,حدس بزنید چی شده بود عکس یکی دیگه جای عکس من چسبونده بودن وبعضی از مشخصاتمم اشتباه بود نام پدر ,ش ش,


خلاصه کلی دوندگی کردم تا بتونم گنده کاریای آقایون درست کنم ...راستی کارت پایان خدمتمم همین مشکل روداره که براتون تو داستان خودش براتون میگم
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
مرد

 
حال که سیزده بدر نزدیکه یه خاطره یادم میاد از این روز در چن سال پیش

یه روز ۱۳ که ما با خانواده آماده شده بودیم که بریم بیرون وهمه چی هم آماده کرده بودیم وزدیم به دل کوه وکمر که با این ترافیکها واز این چیزا که بگذریم
یادم میاد روز قبلش بارونی بود
وقتی که یه جای باحال پیدا کردیم که یدفعه ای ماشین جلویی تویه باتلاق مانند موند وهر چی تقلا میکرد بیشتر لاستیکش فرو میرفت من پیاده شدم که هول بدم شاید ماشین یه تکونی بخوره واز اون گل ها دربیاد ماشین تکافی کرد وهر چی گل بود پاشیده شد به من ومن هم کلی گل وشلی شدموگند خورد به لباسام خلاصه حل دادم تا ماشین در اومد چششششتون روز بد نبینه کفشه من بدبخت موند تو اون گل وشل ها وپای من از تو کفش در اومد با دیدن این صحنه اونای که تو اون ماشین جلویی بودن زدن زیر خنده ومنم هی حرص میخوردم میگفتم زهررررره مار وبعد وقتی قیافه خودمو تو آینه دیدم خودمم از خودم وبخت بدم خندم گرفت ولی به هر زحمتی که بود دستم کردم تو اون گل وشلها وکفشمو تونستم از اونجا در بیارم.

عجب سیزده بدری شد اون روز چون وقتی یه خورده خودم تمیز کردم ویه دمپایی پوشیدم تا توی اون زمینی که پیدا کرده بودیم یزره والیبال بازی کنیم یزره از بازیمون گذشته بود که یه دفعه ای بی تحرک موندم بچه ها گفتن چیه چرا تکون نمیخوری گفتم هیچی
بله شلوارم چاک شلوارم پاره شده بود
بچه ها که موضوع رو فهمیدن شروع کردن به خندیدن به من حال نخند کی بخند خلاصه اونروز با یه بد بختی تموم شد
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
مرد

 
امروز وقتی سرکار بودم ,طبق معمول مثل بقیه مردم دستشوییم گرفت ورفتم دستشوئی وقتی کارم تموم شد داشتم زیپ شلوارمو میکشیدم بالاکه یکدفعه ای زیپ شلوارم در رفت واز پایین تا بالا باز شد
باز به خودم شروع کردم غر غر کردن وگفتم ای بابا امروز باز از اون روزاست ها که چاره ای نبود پیرهنمو انداختم روی شلوارم ورفتم سره کارم که توی این فکر وحال وهوا بودم که نمیدونم چه کسی یه شیع تیز مانندی رو گذاشته بود سره راه که یکدفعه پام گرفت بهش وبقیعه شلوارم پاره شد گفتم کی این شیع رو اینجا گذاشته آخه جاش اینجاست؟؟؟ببینید چی شد که دیدم ای شیع ماله یه مشتری که اونو آورده بود اینوروکلی سرش غر زدم ورفت وبیچاره از خجالت رفت
حالا از بچه ها بگم که وقتی حال منو دیدن زدن زیر خنده حالا نخند کی بخند
شانس آورده بودم که پام سالم موند ونبرید
حالا از خودم بگم که رفتم تا خیاطی واونجا طرف آشنا بود شلوارم در آوردم دادم بهش دوخت وهمونجا هم پام کردم وآسته آسته اومدم سر کار که نکنه باز خدای نکرده باز به یه جای گیر نکنه وپاره بشه
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
مرد

 
دیروز مثل همیشه که رفتم سره کار که جای برام کاری پیش اومده بود و مرخصی ساعتی گرفتم ورفتم سره اون کاره تا اونو انجامش بدم
وقتی که رسیدم اونجا طبق معمول جای پارک نبود وکلی گشتم ویه جای خوب براش پیدا کردم وبه هر زحمتی بود پارک کردم ورفتم اون کار رو انجام دادم خدارو شکر کردم که چه عجب مشکلی برای من پیش نیومد وسریع کارم انجام شد ورو روال بود وکسی به ما گیر نداد وخیلی هم خلوت بود وکارم تموم شد

اومدم که سوار ماشین بشم چشششششتون روز بد نبینه ماشینم ماشینم نبود
بله ماشینم برده بودن شکه شده بودم واقعا نمیدونستم چکار کنم برگشتم به خودم گفتم بیا دیدی گفتم من واین همه خوشبختی محاله !!!
گفتم باید پشت این خوش شانسی عجیب یه بدشانسی بد ایستاده گفتم به ما این چیزا نیومده تو این احوالات وبدشانسی بودم که یه بنده خدا اومد جلو وبهم گفت آقا این ماشینی که اینجا بود ماله شما بود ؟؟؟
من گفتم بله آقا شما دیدین کی برد نیست گفت:جرثقیل اومد وچون جاش ناجور بود اومد وبا خودش برددر صورتی که تایمی هم طول نکشی کارم انجام شد
راهنمای رانندگی وشهرداری عجب توی این کارا فرضن...
انگار که قایم شده بودن که من برم سریع بیان ماشین من بدشانس بردارن برن
اونجا همه ماشیناشون بدتر ازمن پارک کرده بودن وفقط قرعه بنام من بیچاره افتاده بود وماشین منو برده بودن
اون بنده خدا هم گفت آره شانس شما بوده چون سالی یکبار هم به اینجا نمیان حالا نوبت شما بوده وماشین شما را بردن اینو که گفت با عصبانیت بهش گفتم نمیخواد ادامه بدین خودم عادت کردم البته به این بدشانسی ها....
واینو بگم که بخاطرش مجبور شدم امروز مرخصی بگیرم ودنبال کاراش برم تا آزادش کنم
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
خواستگاری دوستم
اینی که می خوام براتون تعریف کنم از دوستم هستش که برای من تعریف کرده ومنم براتون بازگو میکنم
یکی از رفیقام میگفت که یه روز قرار بوده بره خواستگاری تشریفات میچینن ومیرن اونجا وقتی داخل خانه میشن وکمی با هم صحبت میکنن وآشنا میشن

عروس خانوم وقتی چای میاره شروع میکنه پذیرایی وقتی به آقای داماد میرسه از بد روزگار پای عروس خانوم گیر میکنه به لبه فرش ومتوجه هم نبوده که چشششششتون روز بد نبینه عروس خانوم تعادلش از دست میده وسینی چای روی هوا یه چرخی میزنه ودو تا از چاییهای دبش میریزه روی پاها ودم ودستگاه آقای داماد وبیچاره میسوزه یخوردش هم میریزه روی مادر ایشان

واو بیچاره عروس خانوم از خجالت سرخ سرخ میشه وسرش رو هم بلند نمیکنه وخانوادش هم شروع میکنن به سرزنش دخترشون وعذر خواهی ودلجوی از
داماد ومادرش
خلاصه یه جدلی صورت میگیره و در آخر هم اون خواستگاری وادامه کار سر نمیگیره اینم یه خاطره بدشانسی از رفیق ما
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  
مرد

 
هفته پیش رفتم سرکلاس بعد استاد داشت یه فرمولی رو اثبات میکرد که توش دوتا میو داشت(یه حرف یونانی) استاد گفت میو میو(بالحن گربه) منم گفتم هاپ هاپ,پس ازان دانشجوها خشتکها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی و استاد انچنان یورشی به من کرد که مغول به ایران نکرد و دیگر هیچ...
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
آبگرمکن خراب شده بود ز زدیم نمایندگی بیاد درستش کنه !! اومدو همینجور که داشت درست میکرد بابام گفت دفعه قبل که خراب شده بود ز زدیم ی آدمی که هیچی بلد نبودو فرستادن اومد فولون فولون شده ی کیف گرفته دستش فکر کرده مهندس هوا فضاست !! تعمیرکاره پرسید اسمشون چی بود ؟؟ بابام : علی ... !! تعمیرکاره : پدرم هستن !!!!!
بابام
من
همون موقع آیفون خونرو زدن !! ببخشید پراید مال شماست زدین دم در ؟؟ من : نهههه !! اینجا 8تا واحده!! فقط زنگ مارو میزنین ؟؟ نمیدونم پراید مال کدوم خریه !!!
تعمیرکاره : اگه مدادیه مال منه !!
من : آقا مال تعمیرکار ماست الان میاد جابه جا میکنه !!!!!
تعمیرکاره
من
بابام
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  ویرایش شده توسط: slash00   
مرد

 
آرایشگاه
توی این هفته جاتون خالی رفتم به یه آرایشگاه که موهام کوتاه کنم وقتی آقای آرایشگر کارش تموم شد

شروع به کار روی سرم کرد وموهام کوتاه کرد وقتی کارش تموم شدگفتمآقا اگه میشه سرم بشورید
(منم جای کار داشتم واصلا هم وقت اضافی نداشتم)
آقای آرایشگر گفت حتما وشروع کرد به کار باورتون نمیشه تا اومد شامپوی دوم رو بزنه به سرم شیر آب یه صدای داد وآب یکدفعه ای قطع شد
دیگه باید چکار میکردم با اون کف ها؟
که یه نفر اومد تو آرایشگاه وگفت داشتن کانال آب میکندن که زدن لوله آب ترکوندن اعصابم خورد شده بود گفتم ای خدااااااا!!!
آخرش رفت از یه جای مقداریآب قرض کرد واومد وکارش تموم کرد بیچاره کلی ازم عذرخواهی کرد ومنم گفتم نمیخواد نیازی به عذرخواهی نیست مرسی من عادت دارم غیر این بود تعجب میکردم
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره
     
  ویرایش شده توسط: shadok   
صفحه  صفحه 3 از 14:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  11  12  13  14  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

اندر پیچ و خم بد شانسی های من

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA