ارسالها: 7673
#11
Posted: 29 May 2012 04:46
بــــوی نــا
قـــســـمـــت ده
چند سالی که اینطوري کار کردن،وضع شون خوب شد و ابولفضل که تا اون موقع امشب می خورد به امید فردا،رنگ پول و پله به خودش دید و هوس تشکیل خونواده به سرش زد!
از طرفی م دختر حاجی رو دیده بود و عاشق ش شده بود و دنبال فرصت می گشت که از عباس خواهرش رو خواستگاري کنه!
یه روز جریان رو به عباس می گه و عباس م ترش می کنه و یقه ي ابولفضل رو می گیره که تو چی فکر کردي؟تو کجا
و خواهر من کجا؟!حاجی اسم تو بیاد و خون به پا می کنه!چشمت به صنار سه شاهی پول افتاده ،یادت رفته کی هستی و از این حرفا!
ابولفضل م دیگه حرفی نمی زنه تا یه روز که یه نقشه ي نون و آب دار کشیده بودن،ابولفضل آجان آ رو خبر می کنه و خودش فلنگ رو می بنده و فرار می کنه!
بچه ها که براي دزدي رفته بودن،درست سر بزنگاه گیر می افتن و بعد از کتک خوردن تو کلانتري،همه چی رو بروز می دن!
ابولفضل که زده بود به چاك!می مونه عباس که همون شبونه می ریزن تو خونه شون!عباس م که بچه ي تیزي بوده،تا از تو اتاق چشمش به آجان آ می افته،می فهمه جریان چیه و می زنه به پشت بوم و فرار می کنه اما وقتی از این پشت بوم به اون پشت بوم می کرده و یه جا زیر پاش خالی می شه و از دو سه متر جا می افته پایین و آجانام که دنبالش بودن می ریزن سرش و کت بسته بت خودشون می برنش کلانتري!
تو کلانتري با شهادت بقیه ي بچه ها،جرم عباس محرز می شه و بعد از دادگاه و این چیزا،چون دفعه ي اولش بوده و پدرش مرد خوشنامی تو محل بوده خودشم دست به چرب کردن سبیلش بد نبوده،براش یه سال حبس می برن!
حالا بشنوین از حاجی!
همون شب بعد از فرار عباس،حاجی قلبش می گیره و می رسونن ش بیمارستان و بعد از معاینه و رسیدگی،می گن یه سکته زده و باید چند وقتی اونجا بمونه تا خوب بشه اما دریغ و افسوس که حاجی مرد آبرو و شرف و حیثیت بوده و تا صبح نمی کشه و صبح نفس آخر رو می ده و راهی دیار باقی می شه و ننگ و عار این دنیا رو براي این دنیایی ا می ذاره!
بالاخره اهل محل که خودشون باورشون نمی شده که از این پدر یه همچین پسري عمل اومده و یه همچین کارایی کرده و هنوز دو به شک بودن که آیا ماجرا حقیقت داره یا نه،جمع می شن و با سلام و صلوات جنازه ي حاجی رو بلند می کنن و مراسم کفن و دفن آبرو مندي براش می گیرن و سوم و هفت و چله و بقیه ي چیزا!تا اون وقت م هیچکس هیچ حرفی در مورد پول ساخت تکیه که پیش حاجی بوده نمی زنه و می ذارن که خونواده ي حاجی یه مقدار آروم بشن،بعد! !
ادامه دارد
تقدیم به ستاره
نظر یادتون نره
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن