ارسالها: 24568
#991
Posted: 8 Sep 2015 14:20
باغ سرخ
نويسنده: بيژن بيجاری
مروري بر كتاب
آيا به غير از دوده هايي در كناره ي دريچه هاي گرد جابخاري؛ ديواره هايي كه آناهيتا خط خطي شان كرده بود، آن دو-سه « كيهان بچه ها» پاره پوره ي آتوسا پراكنده در اتاقها و راهرو؛ يك قوطي خالي كنسرو؛ و چهار گلدان سفالي در ايوان؛ يا آن بته گل مرواريد در باغچه، چي را در آن خانه جا گذاشتند - مگر سالها سال خاطره ي نوعي زندگي را ...
و آن ته مانده بويي انساني را كه خاص خانواده ي بهروان بود؟ پدر بارها گفته بود هر خانه بويي خاص خودش دارد: بسته به بوي آدمها اشيا و گياهاني كه در آن خانه اند؛ و بسته به زماني كه آنها در آنجا زندگي مي كنند...
بسته به نوع زندگيشان...{و حالا آذر مي افزايد:} بسته به خوابهايي كه در آن خانه مي بينيد... بسته به... اينجا اما...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#992
Posted: 12 Sep 2015 17:53
ترس از تاریکی
نويسنده: سيدنی شلدون
مترجم: ميترا مير شكار
مروري بر كتاب
زنی در خیابان های شهر برلین ناپدید می شود، مردی از برج ایفل به پایین پرت می شود , در دنور هواپیمایی کوچک دچار گردباد شده و سقوط می کند . در منهتن، زیر پل جسدی روی شنهای رودخانه افتاده است .
در ابتدا به نظر می رسد تمامی این حوادث تصادفی اند، اما پلیس به زودی متوجه می شود که این چهار تن , از قربانیان گروهی بین المللی هستند در این بین "کلی هریس" و "دایان استیونس" بیوه جوان دو تن از قربانیان در نیویورک باهم آشنا میشوند و ..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#993
Posted: 12 Sep 2015 17:53
مرگ راجر آكرويد و نقد و بررسی رمان پليسی
نويسنده: آگاتا كريستی - بوآلونا رسژاك
مترجم: خسرو سميعی
مروری بر كتاب
به سرعت اتومبيلم را از گاراژ خارج كردم و به طرف فرنلي به راه افتادم.
با بي صبري زنگ زدم و چون پاسخي نيامد دوباره زنگ زدم.
صداي زنجير به گوشم خورد و بعد پاركر، كه در قيافه اش هيچ نشاني از هيجان ديده نمي شد، ميان در ظاهر شد.
او را به كناري زدم و وارد شدم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#994
Posted: 12 Sep 2015 17:54
من می میرم اما یادها می ماند
نويسنده: هنينگ مانكل
مترجم: حمید درخشنده
مروري بر كتاب
شبی از شبهای ماه ژوئن سال ۲۰۰۳ مردگانی را در جنگل درختان سوزنی خواب میبینم. همهچیز در رویا روشن و واضح است: بوی خزهها، بوی جنگلی که بعد از بارش باران دم کرده است. اما تابستان نیست. روی ریشهها و تنهی درختان قارچ روئیده است، یعنی در سرزمین خواب و رویا خزان حاکم است. سپتامبر یا شاید اکتبر است.
پرندگانی نامرئی از شاخههای خیس پر میگیرند.
من خواب میبینم: خواب ِمردگان ِجنگل ِدرختان سوزنی. چهرهی مردگان بر تنهی درختان کندهکاری شده است. انگار به تماشای نمایشگاهی از پیکرههای چوبی ناتمام آمدهام، یا در نگارخانهیی بهسر میبرم که پیکرتراش آن شتابزده آتلیه را ترک کرده باشد. صورت پیکرهها کژ و کوژ است و از دهانهای نیمبازشان فریادی برنمیآید، تنها خموشی و سکوت بر فضا سایه افکنده است ..
چهرهها سیاه هستند، چهرههای آفریقایی. جنگل اما در کشور سوئد رشد و نمو میکند. این خواب و رویا ناگهانی بر من گذر کرد. آیا همهی رویاها ناگهانی و بهیکباره نمیآید؟ هیچ خواب و رویایی با نقشهی ازپیش کشیدهشده دیده نمیشود و خوابدیدن را نمیتوان سفارش داد. خیالها و تصویرهای شبانه، بیخبر بر خوابرفته ظاهر میشود بیآنکه کسی بتواند در هنگامه گذرشان از خود دفاع کند. بیشتر وقتها این مهمانان ناخوانده بیآنکه از خود اثری بر جا بگذارند از دید خوابرفته دور میشوند و از اثر گذرشان هیچ اطلاع و خبری برای خوابدیده باقی نمیماند.
خواب و رویا مثل شعبدهبازان تردست است، الهام و ابتکاری کامل، هجومی یکباره که ابداً مهارشدنی نیست.
این خواب مرا سرشار از ناامنی و توحش میکند اما یک چیز در این میانه آشکار و روشن است. در یک موضوع تردید و ابهام وجود ندارد. سیاهپوستانی که چهرهشان بر تنهی درختان دیده میشود از بیماری ایدز مردهاند.
پیکرها انگار پوستی هستند که بر استخوانها کشیده شده است. مردهها لاغر و استخوانی و نحیف اند، در چهرهی مردگان دردی بزرگ خودنمایی میکند. گویی همه مسخ شدهاند، هیچکجا آرامش یا حتا ناامیدی دیده نمیشود.
فریادشان خاموش است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#995
Posted: 12 Sep 2015 17:57
ستاره های کاغذی
نويسنده: مصطفی امير كيانی
مروري بر كتاب
شخصیت اصلی داستان مردی است معتاد به نام 'قنبر 'که با فقر و فلاکت روزگار میگذراند' .قنبر 'زمانی از چاقوکشان و قاچاقچیهای معروف محله خویش بود و کسی را یارای مقابله با او نبود' .قنبر 'همراه دوستش جابر از اداره کنندگان خانه فساد بودند و زنها و دختران زیادی را در ورطه سقوط افکنده بودند .تا این که شبی در پس حمله افرادی ناشناس به خانهاش همسرش کشته میشود و او نیز با اصابت ضربات چاقو به مردی علیل بدل میشود و تنها دخترش 'توران 'را که شش ماه بیشتر نداشت به زنی به نام 'اکرم 'میسپارد تا او را بزرگ کند ...
اکنون توران بیست ساله شده و ....
مصطفي امير كياني از سال 1338 نويسندگي را در روزنامه كيهان آغاز كرد. وي دوره روزنامه نگاري را در دانشگاه تهران به پايان برد. او رشته روانشناسي را نيز در مدرسه عالي پاريس سپري كرده است. وي در نشريات گوناگوني همچون اميد ايران ، تهران مصور ، سپيد و سياه ، صبح امروز و... فعاليت داشته است. اميركياني در كنار حرفه روزنامه نگاري به نوشتن داستان كوتاه و رمان روي آورد. او كارهاي خود را ابتدا از سال 1342 و به صورت پاورقي در مجله امروز به چاپ رساند.
وي در اين كتاب مسائل مبتلا به جامعه را با گرايش روانشناختي مورد بررسي قرار داده ، و حوادث جامعه را به صورت داستاني اجتماعي - پليسي تاليف نموده است آثار وي جنبه قوي رئاليستي دارد و بخش عمده آن برگرفته از حوادث دهه هاي 40 و 50 مي باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#996
Posted: 12 Sep 2015 17:58
طلوع یک رویا
نويسنده: شهین رحمانی
مروري بر كتاب
راوی در این داستان، دختری از طبقه مرفه است كه با گرفتاری تمام مدرك دیپلم میگیرد .روزها را به اجبار در منزل سپری میكند و روزگار كسالتباری دارد .آشنایی خانواده او با خانواده فرهمند از مدتها قبل ادامه داشته . پسر خانواده ـ اشكان ـ وكیل حقوقی پدر این دختر است كه به تدریج این آشنایی و الفت خانوادگی زمینهساز علاقهای میان این دو میشود و ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#997
Posted: 12 Sep 2015 17:58
ستاره قجری
نويسنده: مرجان مرندی
مروري بر كتاب
نرگس كه مدت ها پس از ازدواج همچنان رعيت زاده و بي نام و نشان بود، پس از به دنيا آمدن اين نوزاد پسر ملقب به«خاتون كوچك» خانه شد.
زني با چهره اي دوست داشتني و معصوم كه زبان شيرين گيلكي و مهرباني هاي ساده اش به او كمك كرد تا در اين مدت كوتاه بتواند دل شازده را حسابي به دست آورد.
نازنين ملوك همسر اول شازده، زني زيبا اما پر افاده و سنتي بود، دختر دوم حاج باقر زعفرانچي...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#998
Posted: 12 Sep 2015 17:59
حکایت روزگار
نويسنده: فريده گلبو
در مورد نویسنده
در رماننویسی معتقدم رمان باید خوشخوان باشد، به همین علت من همواره سعی میکنم عنصر جذابیت را در رماننویسی ترزیق کنم....
فریده گلبو متولد ۱۳۲۹ است در تهران است. وی فارغالتحصیل روزنامهنگاری از دانشگاه تهران، دبیر دبیرستانها، پاورقینویس مجله زن روز در دهه ۱۳۴۰ است. پس از نوشتن رمان «جاده کور» (۱۳۴۳)، رمان «حکایت روزگار» (۱۳۷۳) را درباره نسل بیآرمان امروز نوشت که جز کسب سودِ هرچه بیشتر هدفی ندارد. این رمان برنده جایزه مجله گردون شد.
گلبو در «لیلی و مجنون» (۱۳۷۲)، «خسرو و شیرین» (۱۳۷۷) و «هفت پیکر» (۱۳۷۹) به بازنویسی منظومههای نظامی به نثر پرداخت. آنگاه داستان عاشقانه خاطرهای «بعد از عشق» را نوشت و در رمان «دو غریب» (۱۳۷۸) فرم نامهگاری را تجربه کرد. رمان «تجربه چهارم» (۱۳۸۰) را بر اساس دوستی و روابط سه زن شکل داد. جز چند اثر پژوهشی درباره ماسوله و ابیانه، رمانهایی نیز با عنوان «جادو» (۱۳۸۱)، «کنتس سلما» (۱۳۸۲)، «میراث تاجماد» (۱۳۸۳) و «بعد از عشق» (۱۳۸۳) نوشته است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#999
Posted: 12 Sep 2015 17:59
افسانه
نويسنده: فريده نجفی
مروري بر كتاب
افسانه تنها يك داستان نيست بلكه تجربه ايست زيبا براي نسل امروز و تمامي آنان كه مي خواهند با چشماني گشوده زندگي را بر پايه اي از عشق بنا كنند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,000
Posted: 12 Sep 2015 18:00
عشق مقدس
نويسنده: حسينقلی مستعان
مروري بر كتاب
كيستي اي سوار زرد موي ازرق چشم كه هر بامداد كنار نخلستان ما اسب مي تازي و چشم به خانه ما مي دوزي.
سوار بلند بالاي شجاع كه هماندم عنان اسب سركشش را كشيده و از روي زين ....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند