انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 110 از 134:  « پیشین  1  ...  109  110  111  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم


زن

andishmand
 
mahdi75: میشه اسم کتاب را هجی کنید اندیش جان
منم دقیق نمیدونم چطوری هجی میشه . رو کتابش هم همینطوری نوشته
شاید
اشوزِدنِگَه
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
سارا کورو

شاهزاده خانم کوچک اثر فرانسیس هاچسن برنت
درباره ی دختری که هم در شرایط بی پولی شاهزاده است هم در پولداری
     
  
زن

andishmand
 
صحرا

نويسنده: محبوبه احمدی زاده



مروري بر كتاب

ماه كه تجربه كال آسمان از نور بود به آرامي بر سطح تيره شب گسترش مي‌يافت و تنهايي‌اش را با زمينيان قسمت مي‌كرد.

زير سايه نقره‌فامش در دل كوير، آنجا كه بيابان به كوهپايه‌هاي زاگرس لبخند مي‌زد، دهي سرسبز و كوچك خودنمايي مي‌كرد. نسيم خنكي آرام، آرام از كوچه پس كوچه‌هاي كاه‌گلي آن عبور مي‌كرد.

دختر با نگاهي وحشتزده، پريشان و مضطرب، راه مي‌رفت و گاه با وحشتي آشكار، به پشت سرش مي‌نگريست و آنگاه بر سرعت گام‌هايش مي‌افزود...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
معرفی_کتاب

عنوان: بیا گم شویم (Let's Get Lost)

نویسنده: ادی السید

درباره کتاب:

▫️زهرا طراوتی یکی از 10 رمان برتر سال 2015 آمریکا با نام « بیا گم شویم» اثر ادی السید را به فارسی ترجمه کرده است. این رمان در سال 2015 جزو نامزدهای جایزه ادبی یلسا بوده است.
رمان داستان ماجراجویی‌های دختری به نام لیلاست که در سفر جاده‌ای‌اش به کشف خویشتن خویش می‌پردازد. دختری که در مسیر سفرش به قطب شمال و به بهانه تماشای رویداد شفق قطبی، سر راه زندگی چهار نوجوان دیگر قرار می‌گیرد. شخصیت‌هایی که هر کدام به نوعی گم گشته‌ها و سرگشتگی‌های خاص سن خودشان را دارند و زندگی‌شان با حضور لیلا در مسیر دیگری قرار می‌گیرد.

این کتاب پنج روایت دوست داشتنی است و می‌توان ادعا کرد که رمان ماهرانه‌ای است که ساخته و پرداخته‌ یک دختر خاص است؛ یک سفر مسحورکننده‌ی فرامرززی، جایی که چهار غریبه‌ ماجراجو در داستانی مجذوب‌کننده، خویش را می‌یابند.

قسمتی از متن کتاب:
«گاهی، چیزی که تو بیش از همه به ‌آن نیاز داری، همان نقطه‌ای است که از آن‌جا آغاز به حرکت‌ کرده‌ای. شاید تنها راه، برای یافتن چیزی که در جست وجوی آن هستی، این است که در راه و مسیر پیش رویت، گم شوی.»
     
  
مرد

 
جوان تر که بودم،واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رستوران کار کنم،من اون جا گارسون بودم،رستوران ما به مرغ سوخاری هاش معروف بود،البته نمی شد از سیب زمینی سرخ کرده هاش هم گذشت،خلاصه اینکه پاتوق دختر پسرهای جوان بود.صاحب رستوران مرد با انصافی بود،از اون سبیلوهای باحال،خیلی هوای زیردست هاش رو داشت،ما بهش می گفتیم رئیس.

یه روز که می خواستم غذای مشتری ها رو ببرم،رئیس من رو کشید کنار و گفت:میز شماره دو،اون دختر مو بورِ،بدجور دیوونش شدم،هرکاری بخواد واسش می کنم.
گفتم:ببین رئیس،خیلی خوبه ها،ولی فکر نکنم قبول کنه!
رئیس گفت:اون هر روز با دوست هاش می آد اینجا،می دونی که من خجالتیم،آمارش رو بگیر،جبران می کنم.
چند دقیقه بعد وقتی که غذای اون دخترها رو روی میزشون میذاشتم،شنیدم که داشتن در مورد این حرف میزدن که سبیل چه چیز مزخرفیه،بعد من رو کردم به دختر مو بورِ و گفتم:غذای شما با طراحی مخصوص آقای رئیس سرو شده.
دخترِ هم یه نگاه به رئیس انداخت که دست هاش رو زیر چونه اش زده بود و اون رو دید میزد.
به رئیس گفتم که طرف انگار با سبیل حال نمی کنه،رئیس رو میگی،رفت تو دستشویی و بدون اون سبیل های فابریکش برگشت.
فردای اون روز وقتی باز داشتم غذای دخترها رو روی میز میذاشتم بو بردم که اون ها دانشجوی زبان فرانسه هستن.
رئیس هم بلافاصله دوره فشرده زبان فرانسه ثبت نام کرد و بعدش هم ما منوی رستوران رو فرانسوی کردیم!
اما داستان به همین جا ختم نشد،چون وقتی یه روز رئیس نقاشی 'جیغ' اثر معروف 'ادوارد مونچ' رو تو دست دختر مو بورِ دید،به سرش زد که دیوارهای رستوران رو پر از نقاشی های 'ادوارد مونچ' کنه،رئیس ما از یه سبیلو که فقط بلد بود مرغ سرخ کنه،تبدیل شد به یه دلباخته نقاشی که یه سیگار برگ همیشه گوشه لبش بود.
تا اینکه یه روز من پا پیش گذاشتم و به دخترِ گفتم که مادمازل،رئیس ما بدجور خاطر شما رو می خواد!
دخترِ فقط نگاه کرد و هیچ جوابی نداد.
از اون روز دیگه دختر مو بورِ با دوست هاش به رستوران نیومد و وقتی قضیه رو از دوست هاش جویا شدم،گفتن که اون رژیم گرفته،من هم که فهمیدم جریان از چه قراره،واسه اینکه حال رئیس گرفته نشه،بهش گفتم طرف رژیم گرفته.
رئیس هم منوی رستوران رو عوض کرد و از اون به بعد فقط غذای رژیمی سرو میشد.اوضاع همینطوری ادامه داشت،اما من دیگه درسم تموم شد و از اون شهر رفتم.
وقتی بعد از چند سال به اونجا برگشتم دیدم که جای اون رستوران یه گالری نقاشی دایر کردن و بالاش به فرانسوی نوشتن:
êtes-vous toujours sur l'alimentation?
یعنی، هنوزم رژیم داری؟

قهوه سرد آقای نویسنده
روزبه معین
     
  
زن

andishmand
 
آرام باش عزیز من

نویسنده: نازنین رحیمی




مروری بر کتاب

مرد روزهای آخر سال!
چرا شنیده نمی شویم
هذیان سال های مشروطه در سرم می پیچد
قحطی نیما گرسنه ام می کند
انگار کسی کوچه باغ های دربند را بلعیده
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
... تا... تی... تا...

نویسنده: محمد جواد سامع







مروری بر کتاب

شب که می شد، دخترک، ناز می خوابید. آن وقت جاده پیش پدر دخترک می رفت. از امتداد راهی که بین آن دو بود.
اگر آن اتفاق هولناک نیفتاده بود، حالا دخترک پیش پدرش بود. او حتی برای پدرش قصه می گفت: شعر می گفت و هربار به رویش لبخند می زد. بعد یک روز دخترک بیدار شد و دید پدرش نیست.
هر چقدر هم منتظر شد، نیامد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
۴۲ روز کچل


نویسنده: حسن کی قبادی




مروری بر کتاب

خاطره داستان دوره سربازی

کتابی که پیش روی دارید کار نویسنده جوان سبزواری است که در طی فرآیند دوساله ارایه آن به ناشر تا چاپ به مرز یک اثر خوب رسیده است.

...تا نیم ساعت پیش بدجوری توی چشم بودم.
یعنی خودم این جور حس می کردم.

احساس آدمی را داشتم که گناه بزرگی مرتکب شده و حالا شده گاو پیشانی سفید.
آدمی که فقط با انگشت نشانش نمی دهند، ولی نگاه ها چی؟
احساس بدی بود.

بعضی وقتها داشته های آدم هم باعث خجالتش می شود...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آشیانی از حریر

نویسنده: مریم جعفری




مروری بر کتاب


داستان در مورد دختری به نام لاله است که بعد از مرگ مادرش مجبور میشه با دایی و خانواده اش زندگی کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آزاده در زیر آفتاب شرق

نویسنده: پیر لوتی






مروری بر کتاب


آزاده؛ داستانی است که به ارتباط یک سیاح اروپایی با خانمی مسلمان در امپراطوری عثمانی می پردازد

پیر لوتی نویسنده و جهان‌گرد فرانسوی است که در ایران بیشتر به خاطر کتاب به سوی اصفهان مشهور است. لوتی در اواخر سده نوزدهم از سوی وزارت برون‌مرزی فرانسه مأمور شده بود که به هند سفر کند تا مراتب دوستی فرانسه را به آگاهی مهاراجه هند برساند. وی آنگاه از هند به ایران وارد می‌شود و از اصفهان دیدار می‌کند. این کتاب که به صورت یک دفتر خاطرات نوشته شده، ماجرای این سفر را بیان می‌کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 110 از 134:  « پیشین  1  ...  109  110  111  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA