انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 112 از 134:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم



 

کتاب اوازهایی که مادرم به من آموخت

نویسنده: رابرت لینزی
مترجم: فرهاد پسندیار

زندگینامه مارلون براندو
مارلون براندو (به انگلیسی: Marlon Brando)‏ (تولد: ۳ آوریل، ۱۹۲۴ - درگذشته: ۱ ژوئیه، ۲۰۰۴) بازیگر آمریکایی برندهٔ جایزه اسکار و ستایش شده‌ترین بازیگر تاریخ سینمای جهان است. مارلون براندو ساعتی پس از نیمه شب سوم آوریل ۱۹۲۴ در اوماها در ایالت نبراسکا به دنیا آمد. او یکی از تاثیرگزارترین بازیگران تاریخ سینما است. بسیاری بهترین نقش او را پدر خوانده می‌دانند. این بازیگر آمریکایی در بین بسیاری از علاقه‌مندان به سینما و منتقدان به عنوان «بهترین بازیگر تاریخ سینما» شناخته می‌شود.آنچنان که خودش بیان کرده هرگز فکر نمی کرده در جهان سینما به چنین شهرتی برسد و می گوید همه چیز اتفاقی شد.او در دوران نوجوانی به اجبار پدر وارد آکادمی نظامی شد ، ولی آن را نیمه تمام گذاشت و بعد ها به آکادمی بازیگری استلا آدلر (زنی که تا کنون یکی از بزرگترین استادان بازیگری مخصوصا در رشته تاتر شناخته می شود) رفت ، و سپس به تاتر برادوی راه یافت.در واقع بیشتر بازیگران بزرگ هالبوود مدتی را در تاتر برادوی خاک خورده‌اند.با نمایش اتوبوسی به نام هوس که بعد ها در فیلم آن را نیز نقش آفرینی کرد نامش سر زبانهاافتاد.همچنین بنا به گفته خودش نقد هایی که بعد از تاتر اتوبوسی به نام هوس در روزنامه ها نوشته شد یکی از دلایلی هست که او در تمام عمر خود رابطه ی خوبی با روزنامه ها و مجلات نداشت ، روزنامه ها در مورد این نمایش که مارلون در آن نقش یک مرد نظامی بی احساس و وحشی خوی را بازی میکرد نوشته بودند که مارلون براندو در حقیقت شخصیت خود را در این نمایش به صحنه برده است. اون بعد از سه سال پیایی بازی در نمایش اتوبوسی به نام هوس بالاخره قراردادهایی با کمپانی های سازنده فیلم نوشت و در اولین فیلم سینمایی اش به نام مردان که در آن نقش یک سرباز جانباز را بازی میکرد ظاهر شد. او خیلی زودتر از هر کسی در جهان سینما راه خود را به سوی ترقی و شهرت باز کرد و طی سالها نقش آفرینی در مقابل دوربین همیشه به سلطان صحنه ها مشهور بود.

از فیلم‌های مشهوری که وی در آن‌ها ایفای نقش کرده‌است می‌توان به آثار زیر اشاره کرد:
- اتوبوسی به نام هوس در نقش «استنلی کووالسکی» به کارگردانی الیا کازان
- در باراندازدر نقش «تری مالوی» به کارگردانی الیا کازان
- پدرخوانده در نقش ویتو کورلئونه به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا
- دزیره در نقش ناپلئون بوناپارت به کارگردانی هنری کاستر
- وحشی در نقش جانی استرابلر به کارگردانی لازلو بندیک
- اینک آخرالزمان در نقش سرهنگی رویگردان از ارتش که در کامبوج ارتش بومی خود را تشکیل داده به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا

جوایز
- بهترین بازیگر مرد در جشنواره بین‌المللی فیلم کن، زنده باد زاپاتا!، ۱۹۵۲
- بهترین بازیگر خارجی از آکادمی فیلم انگلستان، بفتا، زنده باد زاپاتا!، ۱۹۵۳
- جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، در بارانداز، ۱۹۵۴
- بهترین بازیگر خارجی از آکادمی فیلم انگلستان، بفتا، جولیوس سزار، ۱۹۵۴
- بهترین بازیگر خارجی از آکادمی فیلم انگلستان، بفتا، در بارانداز، ۱۹۵۵
- جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام در بارانداز، ۱۹۵۴
- جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام پدرخوانده، ۱۹۷۲
- جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد (جایزه را نپذیرفت)، پدرخوانده، ۱۹۷۲
- جایزه امی، ریشه‌ها: نسل‌های بعدی، ۱۹۷۹
     
  

 
راوی داستان، جک، پسر پنج‌ساله‌ای است که با مادرش مدت هفت سال در اتاقی اسیر می‌شوند. در هر فصل از کتاب، همگام با پيش‌رفتن داستان، جک با موقعیت‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود.ایلنا: اتاق، جدیدترین رمان خانم داناهیو است که در سال 2010 منتشر شد. این رمان برگرفته از زندگي «جوزف فريتزل » جنايتكار اتريشي است که در محافل و رسانه‌های جهان بازتاب وسیعی داشت. راوی داستان، جک، پسر پنج‌ساله‌ای است که با مادرش مدت هفت سال در اتاقی اسیر می‌شوند. در هر فصل از کتاب، همگام با پيش‌رفتن داستان، جک با موقعیت‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود که از نگاه کودکانه‌ی او با هزاران سؤال همراه است.
     
  
مرد

 
مردی که به کشورش خیانت میکند!

عنوان : The Billion Dollar Spy
نویسنده: David E. Hoffman

ژانر: تاریخی-جاسوسی ، بیوگرافی


درباره کتاب:
در روزگاری که خرابکاری های داعش و جنگ نیابتی منطقه ای اذهان عمومی را درگیر کرده است و جنگ افروزان هر یک به نحوی درگیر پیروزی سیاسی هستند بایسته دانستیم کتابی به شما معرفی کنیم که متناسب با مسائل روز باشد.

آیا می دانستید طبق تخمین نیروی هوایی آمریکا، تنها در یکی از عملیات های جاسوسی انجام شده برای ایالات متحده هزینه ای بالغ بر دو میلیارد دلار در بخش تحقیق و توسعه تسلیحات این کشور صرفه جویی شد؟
اسم رمان مورد نظر ما نیز وامدار این موضوع می باشد. این کتاب اثر ارزنده دیوید هافمن می باشد که تنها پس از بازبینی سیا اجازه چاپ یافت و در حال حاضر هنوز به فارسی ترجمه نشده است!

در تحسین از کتاب:

"داستان 'جاسوس یک میلیارد دلاری' بهترین داستان جاسوسی است که تاکنون در مورد جنگ سرد منتشر شده و تمام حقایق واقعی هرچند ناامید کننده را بر ملا میکند."
'واشینگتن پست'

شرح کتاب:

اما داستان رمان امروز ما برمیگردد به جنگ سرد و تنش سیاسی بین 2 کشور امریکا و شوروی که همانند یک بازی شطرنج خیابانی در حال خنثی کردن تهدیدات طرف مقابل بودند.
"آدولف تولکاچف" مهندس و متخصص رادارهای هوابرد که در عمق تشکیلات نظامی شوروی کار می‌کرد طی شش سال، 21 بار با افسران سیا در خیابان‌های مسکو ملاقات کرد؛ شهری که مملو از ماموران کا.گ.ب و تحت نظارت کامل آنها بود. وی بسیاری از اسناد محرمانه نظامی را در ساعت ناهار و با پنهان نمودن در پالتوی خود از ساختمان اداری خارج و پس از گرفتن عکس از آنها به ساختمان بازمی گرداند. در ازای تحویل این تصاویر، دستمزدی به "تولکاچف" داده میشد. حتما فکر می کنید که این امر محیر العقول می نماید ولی تا این رمان مهیج را نخوانید باور نخواهید کرد.

زجر های شوکه کننده ای که خانواده همسر "تولکاچوف" تحت سلطه استالین دیدند چطور تبدیل به خواسته سوزان وی برای انتقام شد؟
     
  
مرد

 
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!

روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!

مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند
به راست و چپ می پیچیدند،
بالا می رفتند و پایین می آمدند،
شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند!

مدتی بعد آن کوره راه، خیابانی شد!
حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود ....

سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر
همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند،
مسیر بسیار بدی بود!

در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

پائولو کوئیلو

قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها
     
  
زن

andishmand
 
پردیس

نویسنده: داود بشیری






مروری بر کتاب

فضای اتاق نیمه تاریک را سکوتی مرگبار فرا گرفته بود.
دختر با چشمان و دستهایی بسته روی صندلی چوبی نشسته بود و به آینده ای نامعلوم فکر می کرد.
از اینکه حتی او را از کوچکترین حق طبیعی اش یعنی تصمیم گیری در باره آینده ای خیالی، هر چند که به واقعیت هم نرسد، اما به او اعتماد بنفس در زندگی را می بخشید، محروم کرده اند، بغضی شدید گلویش را می فشرد. نمی دانست چه مدت زمان است که او را در این مکان بلاتکلیف بحال خود رها ساخته اند.
دقایق و ساعتها مفهموم خود را از دست داده بودند، واو هم برای آنها دیگر اهمیتی قائل نبود. اشکی...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نقش بر آب

نویسنده: عبدالحسین زرین کوب




مروری بر کتاب

جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، گذشته نثر فارسی و ادبیات تطبیقی به همراه با اندیشه ها، گفت و شنودها و خاطره ها

...بار تمام مرارت های من که حاصل سال های پرنشیب و فراز یک عمر 60ساله است در اینجا (غربت غربی) بر دوش همین همسر و همسفر بلاکش و نازنین و مهربانم افتاده است که با محبت و شکیبایی مسیح آسایی بار گران وجود فرسوده و نالان مرا که جز یک دانشجوی سالخورده اما کودک گونه ای نیستم همچون صلیب یک سرنوشت اجتناب ناپذیر بر دوش و گردن خود دارد.

به خاطر من کربت غربت مضاعف که یک سر مویش به آن راضی نیست تحمل می کند و به من فرصت و امکان می دهد تا همچنان مثل همان بچه مدرسه ای نیم قرن پیش خود را در میان انبوه کاغذ و کتاب غرقه سازم. بر کاغذپاره های خود بیش از هر چیز دلم بلرزد و هرچه را بیرون از دنیای اندیشه ام هست در همین استغراقی که در کاغذ و کتاب دارم به کلی از خاطر ببرم....

تفاهم عالی و انسانی همسرم یک لحظه هم آنچه را در طی تمام این سال ها مایه اشتغال ذهن و اندیشه ام بود قطع نکرد خاصه که او نیز مثل من در همان ایام به همین اندیشه ها دل مشغولی داشت و اگر قریحه شاعری و نویسندگی پرمایه اش بعدها آنگونه که از وی انتظار می رفت ثمرهای فراوان به بار نیاورد جز این نکته که در دوستی من خود را به عمد از یاد برد سبب دیگر نداشت و اگر همه وجودش را در راه آسایش و در کمک به آنچه من به آن مشغول بودم صرف نمی کرد شک ندارم که اکنون شاعر و نویسنده ای پرآوازه بود...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آوازهای زاینده رود

نویسنده: عبدالرضا تیموری





مروری بر کتاب

یکدفعه یکی گوشم را گرفت، همینطور که سرم کج شد ومی چرخید، بلند شدم. رجب قصاب، حاج علی معمار و حاج آقا امام جماعت و کل تقی سبزی فروش جلو چشمم به ردیف چرخ خوردند.



سرم که صاف شد یک عده جلویم ایستاده بودند. به حاج آقا سلام کردم.
مشدی گفت:« مسجد خدا جای آواز و ترانه س؟»
من من کردم و گفتم:«استغفرا... لله، آ... وا...ز؟»
این همه ها و هو کجای قرآنه؟ نشون بده ببینم.
تا این حرف را زد، فهمیدم یک جایی بند را آب دادم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آیدا

نویسنده: جمشید طاهری




مروری بر کتاب

اشک ها و بغض هایم را درون سینه حبس می کنم،مسافر هنوز هم به یادتم اگر چه اینبار نمی توانم اسمت را بر زبان بیاورم خیلی دلم برات تنگ شده این روزهای تنهایی یکی یکی دارن می شکنن اینقدر خسته ام که دیگه نمی تونم دروغکی بخندم بعد روزهای دوری پرسیدی که دوری خوش گذشته به دروغ گفتم خوش گذشته گفتم شاید بدونی که دوری برام سخته هر چند می دونم فراموشت شدم چقدر این روزها غم انگیز اند برام سخت اند که بتونم پا به پای لحظه هاش برم همه اش جا می مونم تمام راه تو دیروز ها موندم ... بعد از رفتن آیدا ، امید تازه فهمید که چقدر تنهاست و ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
اشک دلاوران

نویسنده: حسینقلی مستعان



مروری بر کتاب

حماسه عشق و شمشیر

وقایع این رمان تاریخی در سال 666 روی داده است . احمد ایربن، مردی عیار از شهر "زرنگ" بود .
او در یک نیمه شب چون به کاشانه خود بازگشت، موجودی دید که مشوش و وحشت‌زده از بستر همسرش بیرون جست و گریخت .احمد بی‌درنگ به موجود دیگری که در بستر مانده بود حمله‌ور شد، اما این یکی همسرش بود و ...

مهم‌ترین بخش زندگی مستعان، داستان‌نویسی اوست: «من همواره عاشق قصه‌نویسی بودم و روزنامه‌نگاری تنها وسیله‌ای بود برای امرار معاش. از چهارسالگی پای قصه‌های مادربزرگ می‌نشستم و در شش‌سالگی، خودم یک قصه‌گو بودم با طرف‌داران بسیار میان بچه‌های محله. نخستین قصه‌ام را در دوازده‌سالگی براساس یک حادثه‌ی واقعی نوشتم.» مستعان در نشریه‌ی «مهرگان» داستان‌نویسی خود را با اسم مستعار، به‌طور جدی شروع کرد. او داستان «نوری» را منتشر کرد و این داستان وقتی به‌صورت کتاب درآمد، در عرض یک هفته، پانزده‌هزار نسخه از آن به فروش رفت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نارتسیس و گلدموند ؛ نرگس و زرین دهن

نویسنده: هرمان هسه





مروری بر کتاب

پیر گفت: "عزیز من، تو جوان تر از آنی که سزاوار این گونه مجازات باشی. از این گذشته فرزند، بر زبان احاطه بسیار داری و اندیشمندی توانایی. نهادن تکالیف پست بر تو تباه کردن این موهبت های الهی است. دور نیست که در آینده مدرسی بزرگ و علامه ای مشهور بشوی. تو خود چنین آرزویی نداری؟"

پدر مرا عفو کنید. از آرزوهای خود به درستی چیزی نمی دانم. از دانش اندوزی و تفحص همیشه لذت خواهم برد. چگونه ممکن است جز این باشد. اما باور ندارم که علم یگانه میدان کار باشد. چه بسا و بسا که نه آرزوهای بندگان بلکه عوامل دیگر و از پیش مقدرند که سرنوشت و رسالت آن ها را معین می کنند...

داستان نارتسیس و گلدموند که در سال ۱۹۳۰ نگاشته شده است یکی از معروف ترین و پرخواننده ترین آثار هرمان هسه است و موضوع بحث ها و تفسیرهای بسیار قرار گرفته است. داستانی است شیرین و جذاب و در عین حال ژرف و سزاوار تعمق.

داستان از دیر ماریابرون شروع می شود، سپس در جهان خارج از دیر، در صحراها و روستاها و قصرها و شهرها ادامه می یابد و سرانجام در ماریابرون به انجام می رسد ...
داستان نارتسیس و گلدموند، مانند بسیاری از آثار هسه، ساختاری دو قطبی دارد و جاذبه ای که میان این دو قطب برقرار است روح و جان داستان را پدید می آورد. این دو قطب در داستان دمیان، امیل سینکلر و ماکس دمیان اند؛ در گرگ بیابان، هاری هالر موتسارت و در سفر شرق، هـ. هـ. و لئو و در سیدارتا، این دو قطب صورت فضایی اختیار کرده اند و به شکل سرزمین عقیم جوکیان و دره سرسبز کاماسوترا تظاهر می کنند که رودی میانشان جاری است و سیدارتا در واپسین مرحله سلوک از آن می گذرد.

در داستان حاضر نارتسیس صورت مجسم اندیشه و جان است و گلدموند، از دین برگشته و راه عشرت و هنر را پیش گرفته، نماینده تن و طبیعت. این دو نیز گرچه به ظاهر از هم جدا می شوند و دور می گردند، اما پیوسته جاذبه ای پنهان میانشان در کار است و سرانجام در قلمرو هنر به هم می رسند.

هسه به دو قطبی که در این کتاب وصف کرده کیفیت نرینگی و مادینگی نسبت می دهد و یکی را از جهان پدری و دیگری را از عالم مادری می داند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 112 از 134:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA