انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 116 از 134:  « پیشین  1  ...  115  116  117  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم



 

مقدمه‌ کتاب، مترجم درمورد انتخاب و ترجمه نام «شوالیه تاریکی» نوشته است: «نام چنین فیلمنامه‌ای را چطور می‌شود به تاریکی برگرداند؟! سخن از تیرگی است و ادبار فراموشی. کلمه در کاربرد نمی‌دانم چندم می‌شود تیرگی. بلی. نامی چند سال به تثبیت رسیده را دست نمی‌شود زد؛ اما خود را ناچار از این توضیح هم دیدم. باری بردوش انگار.»کتاب با متن فیلمنامه تا صفحه ۱۷۰ پیش می‌رود و از این بخش به بعد تصاویر استوری‌­بورد فیلم گنجانده شده‌اند. این تصاویر طراحی شده در پلان‌های مختلف در دو یا سه فریم در هر صفحه به نمایش درآمده‌اند و قسمت‌های مختلف فیلم را نشان می‌دهد.در پشت جلد کتاب نوشته‌­ای به نقل از کتاب «سینمای کریستوفر نولان، تصور ناممکن» نوشته جکلین فربی و استوارت جوی، با ترجمه نیوشا صدر آمده است: «با اینکه شوالیه‌ تاریکی تفاوت‌های عمیق بصری و رفتاری بین دو شخصیت بتمن و جوکر قائل می‌شود،‌ فیلم آشکارا به بررسی شباهت‌های بین آن دو و هویت‌های مبهم مربوط به آنها می‌پردازد. نزدیکی خیر و شر از خلال شخصیت دنت نیز که در ابتدا «شوالیه روشنایی گاتهام» نامیده می‌شد و بعدتر به دلیل فساد در گرایش به اجرای خودسرانه قانون، «هاروی دو چهره» لقب گرفت، به وضوح بیان می‌شود او پس از مرگ دوستش، ریچل داوس (مگی جیلنهال) و ناقص شدن خودش (هر دو به دست جوکر) چه به‌طور فیزیکی و چه اخلاقی از هویت خود عدول کرد. به عبارت دیگر، ‌ابهام هویتی که نولان از خلال تروما در فیلم‌هایش به نمایش درمی‌آورد در اینجا نیز همچنان ادامه می‌یابد؛‌ اما به شکلی دقیق‌تر بازتاب دهنده‌ زمینه‌های پس از یازده سپتامبر خود است».«هیت لجر» بازیگر یکی از نقش­‌های این فیلم که شخصیت جوکر را برعهده داشت چندماه پیش از اکران فیلم درگذشت و این موضوع باعث توجه بیشتر رسانه­‌ها به این فیلم شد.این فیلم در سال ۲۰۰۸ اکران شد و استقبال بسیاری از آن صورت گرفت. شوالیه تاریکی نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد که از این بین، جایزه بهترین تدوین صدا و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای هیت لجر را دریافت کرد.
     
  

 

کتاب حاضر، فیلم‌نامه‌ای علمی تخیلی با نگاهی جدید و تازه است. در آینده زمین به علت آتشک محصولات کشاورزی رو به نابودی است و هر روز محصولات بیشتری نابود می‌شود. «کوپر» خلبان سابق ناسا که حالا کشاورز شده به همراه پدرزن، پسر جوان و دختر 10 ساله‌اش در یک مزرعه زندگی می‌کنند. «مورفی» (دختر کوپر) معتقد است که در اتاقش یک شبح وجود دارد که سعی دارد با او ارتباط برقرار کند. «کوپر» و «مورفی» کشف می‌کنند شبح یک هوش ناشناخته است که با ارسال پیام با استفاده از امواج گرانشی مختصات دستگاه اعداد دودویی در گردوغبار به‌جا می‌گذارد که این مختصات آن‌ها را به تأسیسات مخفی ناسا که توسط پروفسور «جان برند» رهبری می‌شود، راهنمایی می‌کند. «برند» فاش می‌کند یک کرمچاله که توسط هوش بیگانه ساخته شده احتمالاً آن‌ها را به یک سیاره جدید که امیدی برای زنده ماندن و ادامه نسل بشر است راهنمایی می‌کند.
     
  
زن

andishmand
 
گل صحرا

نویسنده: واریس دیری - کاترین میلر



مروری بر کتاب

گل صحرا داستان زندگی واریس دبری است، زنی که یک مدل بین المللی معروف و در عین حال سخنگوی حقوق زنان در آفریقاست.

واریس وقتی دوازده سال بیش تر نداشت، از زندگی کوچ نشینی صحرایی فرار کرد. چون پدرش در مقابل پنج شتر، ترتیب ازدواجش با مرد شصت ساله ای را داده بود او از صحرای سخت سومالی می گذرد و به لندن جایی که به وسیله عکاسی انگلیسی کشف می شود، سفر می کند.

اما با خود خاطرات ناگوار و درد و رنج واقعی سنتی کهن را به همراه می برد: " ختنه، وقتی که او فقط پنج سال داشت، ختنه شده است." بخش های اول این کتاب به داستان فرار او از صحرای سومالی و دوران کودکی و زندگی کوچ نشینی اش به ویژه در نگهداری از حیوانات می گذرد. اما بخش بعدی این کتاب که عنوان "آغاز زنانگی" را دارد از تکان دهنده ترین بخش های این کتاب است. و به موضوع ختنه شدن زنان در سومالی اختصاص دارد.

مادرم یکی از شاهکارهای طبیعت را روی من گذاشت.واریس به معنی گل صحراست.گل صحرا در محیط های بی آب و علف می روید،جایی که کمتر موجود زنده ای می تواند در آن زنده بماند.گاهی اتفاق می افتد که یک سال هم در کشورم باران نمی بارد.اما وقتی بالاخره باران می بارد و زمین پر گزد و خاک را می شوید،معجزه رخ میدهد و گل ها ظاهر می شوند.گل صحرا رنگ نارنجی مایل به زرد درخشانی دارد و به همین دلیل زرد رنگ محبوب من بوده است.



نوبسنده کتاب خانم واریس دیری
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   

 
نولان تبديل شده است به كوبريك عصر ما. او نيز مانند كوبريك از حوزه فيلم‌هاي مستقل عبور كرد و پيش از آن كه اعتمادها را براي ساخت فيلمي پرخرج همچون بتمن مي‌آغازد جلب كند، يك فيلم استوديويي كوچك‌تر، بي‌خوابي، را ساخت و خود را آزمود. سپس با ساخت تلقين دو ژانر علمي - تخيلي و اكشن را با يكديگر درآميخت و پروژه‌اي نامتعارف و شخصي را تبديل به فيلمي پرفروش كرد؛ درست همان كاري كه كوبريك با ساخت 2001، يك اديسه فضايي انجام داد. او پس از ساخت شواليه تاريكي برمي‌خيزد و ميان ستاره‌اي، نشان داد كه قادر به ساختن فيلم‌هاي اصيل است كه هم آبرومند باشند و هم پرفروش.
     
  

 
این کتاب میشل ماری، سینه‌فیل و پژوهشگر افسانه‌ای سینمای فرانسه، ضمن ساختن یک نقشه سه‌بعدی از «مکتب» موج نو، شرحی از نحوه شکل‌گیری و شکل‌شناسی آن نیز به دست داده است. فهرست مطالب این کتاب به‌تنهایی سرشار از ایده‌های نافذ و افق‌های روشن پیش رو است. (دادلی اندرو) موج نوی فرانسه همچنان یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین جنبش‌ها در تاریخ سینماست. در این بین، کتاب موج نوی فرانسه، به قلم یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران جهانی در این حوزه، مقدمه‌ای زنده و جاندار بر این برهه حساس سینمایی است. در این کتاب، میشل از زوایای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی به بحث درباره موج نوی فرانسه می‌نشیند، در همان حال که پرداختن به دغدغه‌های تکنیکی و زیبایی‌شناختی را نیز از یاد نمیبرد. ماری ضمن تشریح مهم‌ترین خصوصیات موج نو، کارگردان‌ها، تهیه‌کننده‌ها، بازیگران و فیلمبرداران اصلی این جنبش را معرفی می‌کند. کتاب موج نوی فرانسه، با داشتن تصاویر سینمایی مختلف و یک گاه‌شماری ویژه از رویدادهای مهم این دوره، کتابی لازم برای همه کسانی است که به این برهه حساس و خلاق در تاریخ سینما علاقه‌مند هستند
     
  

 
سه‌گانه سه رنگ اداي دين كيشلوفسكي به آرمان‌هاي انقلاب فرانسه ـ آزادي، برادري و برابري ـ و وصيت‌نامه هنري اين فيلمساز لهستاني است. سه‌گانه‌اي نادر و استثنايي كه در عين حال گواهي آخرين لحظات اوج و شكوه سينماي اروپا هم هست. سينمايي روشنفكرانه كه روزگاري دوشادوش هاليوود تخيل تماشاگران را در همه جاي دنيا تسخير مي‌كرد. جف اندور در اين كتاب مي‌كوشد پيوندهاي اين سه‌گانه را با اشاره به موتيف‌هاي سمعي ـ بصري پيوسته آن‌ها تبيين كند.
     
  

 
فیلم «لبوفسکی بزرگ» یا آن‌چنان که در کتاب آماده «لباوفسکی بزرگ»در سال ساخت خود(۱۹۹۸) چندان مورد اقبال و توجه واقع نشد. اما طولی نکشید که فیلم طرفدارن خود را پیدا کرد. این طرفداران شروع به برگزاریِ گردهمایی و اجرای برنامه‌های مختلف با محوریت فیلم و تقلید رفتار شخصیت‌های آن کردند و چیزی نگذشت که «لبوفسکی بزرگ»به فیلمی کالت تبدیل شد که طرفدارن پروپاقرص خود را دارد. طرفدارانی که دیدنِ «لبوفسکی بزرگ»برای‌شان تبدیل به آیینی مقدس در زندگی شده بود. زیاد طول نکشید تا علاوه بر سینمایی‌نویس‌ها، توجه مجامع فرهنگی و دانشگاهی نیز به این پدیده‌ی در حال رشد جلب شود. تحقیقات در مورد چرایی این اقبال صورت و دلایل آن مورد بررسی علمی قرار گرفت. کتاب حاضر اما تمرکزی کامل بر وجوه سینمایی «لبوفسکی بزرگ»دارد. خاستگاه‌های شکل‌گیری ژانر، درون‌مایه‌های مذهبی و سیاسی‌اش و از همه مهم‌تر، بررسی جایگاه معنایی «لبوفسکی بزرگ» در میان آثار برادران کوئن که به شکلی جمع بندیِ آثار آن‌ها به حساب می‌آید.«لباوفسکی بزرگ» با مقدمه‌ای شیرین در مورد فراگیریِ پدیده‌ی «لبوفسکی بزرگ» شروع می‌شود. از مجادله‌ی دست فروشانی که دیالوگ‌های فیلم را از حفظند تا فرماندهان نظامی که دیدن «لبوفسکی بزرگ» در دستور کار ماهانه‌شان قرار داده‌اند. پس از آن جاشوا ام. تایری و بن والترز در چهار فصل جوهر وجودی «لبوفسکی بزرگ»را بیرون می‌کشند و از بااهمیت‌ترین موضوعات و بی‌اهمیت‌ترین مسائل، محملی برای پرداختن به فیلمی می‌سازد که به این معروف است که هیچ چیزی را جدی نگرفته است:فصل اول به «لبوفسکی بزرگ» به عنوان یک فیلمِ«میکس تیپ»(Mix- Tape) می‌پردازد. مجموعه‌ای گلچین شده از موسیقیِ انتخابی که روی کاست، سی دی و... در ترتیبی انتخابی و به منظوری خاص در کنار هم قرار گرفته‌اند. نویسندگان به خوبی به وسیله‌ی این مفهوم به بررسی ویژگی‌های فیلم‌های بردارن کوئن مشغول می‌شوند. ملغمه‌هایی عجیب و غریب که در نگاه اول تنها شبیه به گلچینی از ژانرها و موضوعات هستند اما وقتی با دقت به آن‌ها بنگریم متوجه‌ی انتخابی و هدفمند بودن‌شان می‌شویم. «بنابراین جای تعجب نیست که زمانِ دهه‌ی نودیِ وقوع داستانِ لباوسکی روی‌هم‌رفته حس یک‌پارچه‌ای ندارد. فیلم در عین ارجاعات کوتاهِ صریح به داستان‌های ریموند چندلر دهه‌ی ۳۰ و ۴۰ و سکانس‌های رؤیای ملهم از فیلم‌های موزیکال همان دوران، دهه‌های ۵۰ و ۶۰ را هم به نماهای فیتیشتی از طراحی بولینگ «برونزیک» کلاسیک و معماری «گوگی» مدرن تداعی می‌کند، در عین حال که شخصیت‌هایش آشکارا با خصیصه‌های اواخر دهه‌ی ۶۰ (و تا حدودی دهه‌های ۷۰ و ۸۰) تعریف می‌شوند. تجربه‌ی کلی تماشا بیش از آن که به تماشای فیلمی درباره‌ی یک دوره‌ی زمانی خاص شباهت داشته باشد، به افتادن در دام یکی از فلاش‌بک‌های اسیدیِ گاه‌وبی‌گاه «دود» شبیه است؛ یا ترجیحاً مجموعه‌ای متناسب از آن فلاش‌بک‌هاست که در سرتاسرِ دوره‌ی زندگی «دود» پخش شده‌اند»(ص ۱۸). از همین اولین نقل قول از کتاب معلوم است که با کتابی سروکار داریم که برای خواندنش نیاز به دانشی ابتدایی در زمینه‌های مختلف و یا پشت‌کار لازم برای فهم بعضی از کلمات دارید. پس اگر از چنین دانشی برخوردار نیستید اما مشتاق خواندنِ کتاب هستید، آماده باشید که بسیاری از کلمات را گوگل کنید.
فصل دوم به بررسی ژانریِ «لبوفسکی بزرگ»اختصاص دارد. این‌که برادران کوئن در آثارشان چطور هم حال‌و‌هوایی آثار دشیل هَمت را تداعی می‌کنند و هم سرراستیِ داستان‌های کلاسیک و عامه پسندِ جیمز ام. کین را. چیزی که منتقدان آن را «نوآر کنایی» می‌نامند و نویسنده‌ها معتقدند سال‌ها پیش از «لبوفسکی بزرگ» شکل گرفته و دوران اوج خود را با «شیطان را برانِ» جان هیوستن(۱۹۵۳) و «خداحافظی طولانیِ» رابرت آلتمن(۱۹۷۳) سپری کرده. فرآیندی که طی آن کارآگاه خشن فیلم‌های نوآرتبدیل به «دیک آموک» می‌شود. کارآگاهی نامتعارف که خلق آن شبیه دهن کجی به آثار کلاسیک نوآر است: « لباوفسکی بزرگ بیشتر شبیه به افزودنِ سبیل و گرافیتی گستاخانه به مونالیزایِ داوینچی توسط مارسل دوشان در LHOOQ است. لباوفسکی بزرگ، در کنار خیلی چیزهای دیگر، از ریخت انداختنِ کارنامه‌ی یکی از بزرگ‌ترین اساتید قدیمی داستان‌های کارآگاهی آمریکایی، ریموند چندلر است... اگر «عاشقانه به کسی تخم مرغ پرتاب کردن» ممکن باشد، این اساساً همان کاری است که کوئن‌ها با چندلر می‌کنند. لباوسکی بزرگ یک پدرکشی به غایت بازیگوشانه است، پدرکشی‌ای که ظاهراً هجو در آن همیشه با کمدی همراه است و به همین خاطر ارجاعات فراوان به (و دیالوگ‌های مماس با) فیلم‌های دیگر هرگز مزاحم یا توی ذوق زننده نیستند. هدف نهایی نه تفسیر تاریخ سینما که خنداندنِ تماشاگر است».(ص ۵۲ و ۵۴)
فصل سوم با عنوانِ عجیب و بامزه‌ی«چه چیزی یک مرد را می‌سازد؟» به بررسی یکی از عناصر محتوایی آثار کوئن‌ها می‌پردازد. این که اصولاً بازتابِ «مرد بودن» در «لبوفسکی بزرگ» چیست؟ شخصیت «دود» چه ویژگی‌های دارد؟ ونسبت چنین مردی با «باورهای ریگانی برپایه‌ی فردگرایی بدون استعانت از حکومت» یا با الگوی وسترنی که فیلم با آن شروع می‌شودچیست؟ برای پاسخ به این سوال، نویسندگان با تیزهوشی مسیر تحلیل‌شان را کج می‌کنند تا نشان دهند چطور فرم و محتوای «لبوفسکی بزرگ» به شکل غیر قابلِ تفکیکی درهم‌تنیده شده‌اند:«امتناع فیلم از مدل‌های سنتیِ اقتدار مردانه با روایت آغازین فردِ ناشناس شروع می‌شود. درست همان‌طور که فرمِ وسترن(معادل ژانریِ ستایش مردانگی) به تدریج تضعیف و بی‌اعتبار می‌شود تا جایی که با مرد تنبلی در حال نوشیدنِ شیر در سوپرمارکت تنها می‌مانیم، اعتبار خودِ راوی(مرجع مطلق سنتی برای اطلاعات قابل اعتماد) با میزانِ شگرف بلاهت موجود در «بعضی وقت‌ها یک مردی هست... رشته‌ی افکارم همین جا از هم گسست...» نزد گوش‌مان فرو می‌ریزد. علاوه بر این، محتوای خطابه‌ی فرد ناشناس، تا آن‌جا که می‌توان به آن پی برد، یک پس زدنِ بنیادین از مفهوم اصلیِ قهرمان‌گرایی است.»(ص ۸۵) فصل سوم که بی‌شک بهترین فصل کتاب هم هست، یکی از منابع غنی برای پیگیریِ مفهوم اَختگی در فرهنگ و سینمای آمریکاست. مفهومی که پل توماس اندرسن به شکل مشخص و عریان به آن می‌پردازد اما در آثار برادران کوئن در میان موضوعات بسیاری پوشانده شده و به این راحتی‌ها به چشم ما بینندگانی که با فرهنگ آمریکایی عجین نیستیم نمی‌آید.
فصل چهارم با این سوال شروع می‌شود که «آیا کوئن‌ها می‌خواستند یک فیلم حال خوب کن بسازند؟» اما در واقع به این مسئله می‌پردازد که سهل الوصول نبودنِ درک تمامی جنبه‌های «لبوفسکی بزرگ» چطور بسیاریِ از منتقدان و بینندگان را در زمان اکرانِ فیلم سرخورده یا دل زده کرده. نویسندگان سپس به دنبالی راهی می‌گردد تا بالاخرهتوضیحی برایِ چراییِ شکل‌گیریِ علاقه‌ی جمعی به فیلم پیدا کند. بیننده‌ها پس از بارها و بارها دیدنِ فیلم، ورایِ این ملغمه‌ی ژانری، ارجاعات پُست مدرن، سرخوردگی‌هایِ جنسی و کابوس‌های بی‌سروته به چه چیزی دست می‌یابند؟ پاسخ نویسندگان بسیار ساده است: خندیدن. کوئن‌ها در «لبوفسکی بزرگ»، خندیدن را به یک آئین تبدیل کرده‌اند. خندیدن به همه‌چیز و همه‌کس. چون هیچ چیز جدی نیست و در پایان می‌شود رفت و یک دست دیگر بولینگ بازی کرد و به زندگی ادامه داد. شاید همین رمز این طرفداری باشد. همین بی‌خیالِ دنیا بودن و به مصائب و پیچیدگی‌های‌اش خندیدن.«لبوفسکی بزرگ» فیلمی «در ستایش احمق‌های بی‌آزار» است و کتاب «لباوفسکی بزرگ» موفق می‌شود توضیح دهد چطور جدی گرفتن این ستایش، خنده‌دار از آب در آمده. با فیلمی سروکار داریم که حتا به سادگی نمی‌توان خط داستانی آن را برای کسی تعریف کرد. اما جاشوا ام. تایری و بن والترز توانسته‌اند به هزار تویِ آن سفر کنند و ارمغان آن‌ها کتابی جمع‌وجور، گران‌قدر و دوست داشتنی‌ست.
     
  

 
توت‌فرنگی‌های وحشی (به سوئدی: Smultronstället) فیلمی سوئدی به کارگردانی اینگمار برگمان محصول سال ۱۹۵۷ است. این فیلم در مورد پیرمردی است که گذشته خود را به یاد می‌آورد. توت فرنگی‌های وحشی برندهٔ جایزه خرس طلایی جشنواره فیلم برلین در سال ۱۹۵۸ و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی در سال ۱۹۶۰ شد. این فیلم همچنین نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی شده بود. توت‌فرنگی‌های وحشی از اولین نمونه‌های برجسته استفاده از جریان سیال ذهن در سینماست.پروفسور بورگ (شوستروم) همراه عروسش، ماریانه (تولین) که در زندگی زناشوئی با همسرش (بیورنستراند) مشکل دارد، برای دریافت دکترای افتخاری (در پنجاهمین سالگرد فارغ‌التحصیلی‌اش از دانشگاه) به لوند می‌رود. در راه، ابتدا سه جوان، سارا (آندرسون) به همراه دو پسر و سپس زوجی را که با یکدیگر مشاجره دارند را سوار می‌کنند. در طول سفر بورگ دچار کابوس می‌شود و خاطرات خوش و ناخوش گذشته جلوی روی او جان می‌گیرند. (سارا شخص دیگری است که در کودکی دوست می‌داشته است). پس از مراسم در لوند، به‌نظر می‌رسد سارا و دوستانش واقعاً بورگ را دوست دارند. او حالا آرام به خواب می‌رود...
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   

 
سولاريس اقتباسي است از رمان علمي تخيلي مشهوري به همين نام، نوشته استانيسلاو لم، و همچون ديگر فيلم‌هاي تاركوفسكي اثري است درباره رنج و اندوه تنهايي. يكي از معدود شاهكارهاي سينماي علمي تخيلي كه پيش از آن‌كه به لحاظ بصري وامدار جلوه‌هاي ويژه فني هاليوودي باشد، متاثر از سنت نقاشي اروپايي و بخصوص آثار بروگل است. سولاريس جايزه ويژه هيئت داوران از جشنواره كن سال 1972 را به دست آورد و سه دهه بعد استيون سودربرگ با اداي ديني آشكار به فيلم تاركوفسكي، اقتباس تازه‌اي از رمان را با بازي جرج كلوني ساخت.
     
  

 
آنچه سینما هست!» نوشته دادلی اندرو(-۱۹۴۵)، نظریه پرداز و استاد مطالعات سینمایی است.این کتاب همانطور که از عنوان نیز پیداست مانیفستی بر تعریف سینما است و قصد بررسی تعدادی زیادی از عناوین فیلم‌ها یا به عنوان دیگر مرور آنها را ندارد.سینما طی روندی بیست ساله، از قواعد بازی تا چهارصد ضربه، هیروشیما عشق من، و از نفس افتاده (۱۹۶۰) ، به خودآگاهی رسید. روسلینی و بازن به عنوان میانجی‌های این گذار ایفای نقش کردند ـ کسانی‌ که سرژ دنی آن‌ها را «چهره‌های واسط» نامید. اما این بلوغ علاوه بر جسارت و تبختر تردیدها و پرسش‌هایی نیز به همراه داشت، چیزی که در عنوان مجموعه‌ مقالات بازن که در سرآغازِ موج نو چاپ شد نیز نمایان است: سینما چیست؟ بازن که اکراه داشت این نخستین هنر تکنولوژیک[ تاریخ ]را دقیقاً تعریف و تحدید کند، و حتی اکراه داشت که آن را هنر بنامد یا هر یک از کاربردها یا ژانرهای آن را ــ هرقدر هم پیش‌پاافتاده یا حاشیه‌ای باشند ــ کنار بگذارد، به این ترتیب سینما را به‌ صورت یک پرسشِ باز درآورد ــ باز در برابر جهانی که سینما همواره به نحوی از انحاء با آن سروکار دارد. باور او به این‌که سینمای «مدرن» در حال از میان برداشتنِ محدوده‌های سبک «کلاسیک» است نیز از همین‌جا نشئت می‌گیرد، و این‌که سینمای مدرن این کار را به کمک نوع خاصی از سینمای «آوانگارد» انجام می‌دهد که بازن حس می‌کرد در جستجوی جهان‌های وسیع‌تری برای نمایش، کندوکاو در قلمروهای سینماتوگرافیک جدیدی را آغاز کرده است. «کلاسیک» ، «مدرن» ، «آوانگارد» : این سه اصطلاح در عین سادگی و ابهامات خود، محدوده‌های کلی بحث و هم‌چنین برخی قواعد آن را مشخص می‌کنند.
     
  
صفحه  صفحه 116 از 134:  « پیشین  1  ...  115  116  117  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA