ارسالها: 14491
#111
Posted: 12 Feb 2013 18:20
ازبه
رضا امیر خانی
ازبه رمانی از رضا امیرخانی که در سال 1380 نوشته و منتشر شده است. ازبه در قالب دسته نامههای رد و بدل شده بین آدمهای گوناگونی نوشته شده است؛ مانند کتاب بابالنگ دراز جین وبستر، بااین تفاوت که آدم های بیشتری در آن نقش دارند.
ماجرای اصلی این است که خلبان جانبازی به نام مرتضی مشکات که دو پای خود را از دست داده، بار دیگر می خواهد پرواز کند که با ممانعت همه مواجه میشود. اما دست آخر به کمک دوست خود رحیم میریان با شگردی جالب موفق به پرواز میشود و ماجرای عاطفی دیگری هم همزمان با این جریانات شکل میگیرد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#112
Posted: 15 Feb 2013 13:45
توفان زیر پوست (مجموعه داستان)
نویسنده : کرمپور - فرزانه
در این مجموعه نوزده داستان کوتاه با عناوینی از این دست به طبع رسیده است: صدا, بارانی, در تاریکی, ماه در برکه, عطر, خیلی ساده, حبابهای تو در تو, کلاغ, و توفان زیر پوست .داستان 'کلاغ', درباره نقاشی است که نمایشگاهی بر پا کرده و طی آن, تابلوهای نقاشی خود را در معرض نمایشی عمومی گذارده است . میهمانان به تماشای تابلوهای نقاشی مشغولاند و پیرمردی با سینی چای و شیرینی از آنان پذیرایی میکند .بازدیدکنندگان با دیدن تابلوها اظهار نظر میکنند برای مثال' :زنی میانسال از مرد همراهش پرسید :چرا کلاغها رو به عنوان مضمون اصلی انتخاب کرده مرد لبخند زد و درمانی که با کف دست موهای تنک دو طرف سرش را صاف میکرد گفت :موجودات جالبین .اگر به رفتارشون دقیق بشی فکر میکنی, اگه میتونستن حرف بزنن, میگفتن, خیلی شبیه پدر زنتی, اونم زیاد حرص و جوش میزد .پسرتم شبیه توس .همخه با سکته میمیرین '...در پی آن, گفت و گوهای دیگری از بازدیدکنندگان درج میشود .پس از چندی نقاش به سمت در ورودی نمایشگاه میرود و مقابل آن میایستد .صدای موسیقی به گوش میرسد ناگهان طبل بزرگ چهار ضربه مینوازد و کلاغها از پنجرهها به داخل هجوم میآورند و ..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#113
Posted: 16 Feb 2013 19:37
به صیغه اول شخص مفرد
مهشید امیر شاهی
این کتاب که نیز مانند اکثر کتابهای خانم امیرشاهی از تک گویی های دختر جوانی در دوره های مختلف زندگی خود سخن می گوید که برای علاقه مندان به ادبیات داستانی و خصوصا این نویسنده خواندنی است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#114
Posted: 16 Feb 2013 19:50
در حضر
مهشید امیر شاهی
من این مردم را نمی شناسم– مردمی که در چشمهایشان به جای حیای آشنا، بیشرمی بیگانه جا دارد. زبانشان را نمی فهمم – زبانی که درعوض سخن شیرین، بار تلخ شعار گرفته است. این مردمی که پا را به تجاوز بر میدارند و در سر نقشهٌ تهاجم دارند، از من دورند. این مردمی که دستشان چنگ است و دلشان از سنگ، با من نیستند. من این مردمان را نمیشناسم، زبانشان را نمیدانم.
این عربدهجویان از کجا آمدهاند؟ به کجا میروند؟ از خاک این ملک چه میخواهند؟ به سرنشینان این سرزمین چه می گویند؟
در حضر روایتی از ماجرای انقلاب 57 از دید یک نویسنده زن (خود خانوم امیرشاهی) است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#115
Posted: 18 Feb 2013 15:10
رک و پوست کنده .احوال ما زنان.
آسیه جوادی
رک و پوست کنده شامل 54 داستان، خاطره و یادداشت است که با نام احوالات زنان نوشته شده است. نام فصل ها هر یک گوشه ای از دغدغه های زنان را در بر می گیرد. مثل " آزارهای ما زنان" ، آشپزخانه های ما زنان" ،" عموهای ما زنان" ، "بازی های ما زنان" ، " دخالت های ما زنان" ، نویسندگی های ما زنان" ، " وقت های ما زنان " و غیره.
قسمتی از متن کتاب
« اون روزا آشپزخانه اپن تازه مد شده بود. من هم وقتی خونه مون رو می خواستم رنگ کنم تیغه بین آشپزخانه و هال را برداشتم. یک کانتر بزرگ سفارش دادم که فضای آشپزخانه و هال را جدا کرد. روی آن غذا می خوردیم. به جز یک نفر که همیشه عیب هر چیز را بدون لحظه ای فکر بیان می کرد، همه تعریف کردند که چه خوب شد خانه بزرگ تر شد. خودمم اوائل دوست داشتم. اما زمان که گذشت دیدم با این تغییر کوچک خیلی چیزها تغییر کرد. از همه مهم تر نوع غذاها بود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#116
Posted: 18 Feb 2013 16:01
لباس آبی روی بند رخت
ژیلا تقی زاده
بخشی از داستانک “لباس آبی روی بند رخت” را با هم می خوانیم:
اول من شهلا رو دیدم. نه، اول کاظم. یعنی اول من ولی چون کاظم اول گفت، بعدش هر چی من میگفتم دنگی میزد تو سرم میگفت: «غلط کردی.»
ولی خدا که میدونه اول من دیدمش، خودمم تو دلم میدونم. تازهشم آدم که از دست داداشش ناراحت نمیشه. آخه من و کاظم دوقلوییم. اول من دنیا اومدم. اونوقت یهقلو بودم. بعدش دو دقه شده، بعد شده پنج دقه، ده دقه که شده مث اینکه مامانم داشته میمرده، بابام نذر کرده اگه نمیرن، یعنی مامانم و کاظم، اونموقع که اسم نداشته، بابام نذر کرده اسمشو بذاره کاظم. این شده که من کامبیزم ولی کاظم کاظمه.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#117
Posted: 18 Feb 2013 16:11
دختران بخوانند
قدیر عیدی زاده
با خواندن اولین داستان مشتاق خواندن سایر داستان ها خواهید شد، چرا که جو کلی کتاب چیزی جز بیان واقعیت ها نیست. اتفاقات تلخ و شیرینی که اگر برای خودمان هم پیش نیامده باشد حداقل در اطرافمان دیده و شنیده ایم.
بد نیست نگاهی به این داستانک بیاندازیم، چیزی که اینروزها در اطرافمان به وفور شاهد آن هستیم:
فردای آنروز گل ُرز بسیار زیبایی را به همراه پاکت کوچکی به روی میزم گذاشت و با لبخند همیشگی و محترمانه اش به من خسته نباشید گفت و رفت، خیلی کنجکاو بودم که داخل پاکت چه نامه ای است، تلفنم که تمام شد، بلافاصله پاکت را باز کردم، با خط بسیار زیبایی خواهش کرده بود، به دلیل اینکه در محل کار، من وقتی برای صحبت ندارم، در زمان صرف نهار به رستورانی که بالاتر از محل شرکت هست بروم..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#118
Posted: 19 Feb 2013 15:30
من ژانت نیستم
محمد طلوعی
گفتم: «ما فقیریم مامان.» هیچ لحنم سوآلی نبود، مطمئن چیزی را به مادرم خبر داده بودم اما مادرم گفت: «کی گفته ما فقیریم؟» من میگفتم، نظر خودم بود اما در هفتسالگی نمیشود آدم خیلی روی حرفش بماند. گفتم: «حیاط خونهی رضا اینا خیلی بزرگه مثل حیاط مدرسه است.»
من ژانت نیستم شامل هفت داستان کوتاه است که داستان ها ی مستقل آن در کل یک داستان واحد را می سازند. نام کتاب بر گرفته از پنجمین داستان از این مجموعه است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#119
Posted: 19 Feb 2013 16:03
نام کتاب: آداب بی قراری
نام نویسنده: یعقوب یادعلی
انتشارات: نیلوفر
نوبت چاپ: اول زمستان ۱۳۸۳، دوم زمستان ۱۳۸۴
چاپ: گلشن
نوع کتاب: داستان های فارسی – رمان
این کتاب برنده بهترین رمان سال ۱۳۸۳ بنیاد گلشیری است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#120
Posted: 20 Feb 2013 15:58
قصه های یک دقیقه ای
فریبا کلهر
فریبا کلهر با «قصههای یکدقیقهای» آمده است. خودش در مقدمه کتاب نوشته: «قصههای یکدقیقهای حاصل سفرم به ژاپن است. حاصل حرف ناشری ژاپنی که قصههایم را خواند و گفت: اینها خیلی طولانیاند. قصههای کوتاهتر میخواهم.» کلهر، نوشتن قصههای یکدقیقهای را از حدود سال ۷۸ شروع کرده و خودش میگوید: «هدفم این بود که علاوهبر کوتاهنویسی، مخاطبم عام باشد و تمام افراد خانواده از خواندنشان لذت ببرند.» عنوان خلاقانه قصهها یکی از مولفههای مهم این مجموعه است که یادآور، قصهها و حکایتهای کهن فارسی است. جدای از این نکته، قصههای کوتاه این کتاب، به لحاظ ساختار تنه به حکایتها و قصههای قدیمی میزند که با نثری امروزی نوشته شدهاند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟