ارسالها: 24568
#1,192
Posted: 24 May 2019 19:25
مکر زن
نویسنده: محسن میهن دوست
مروری بر کتاب
اوسنه های چند موضوعی و درنگی در اصطلاح
انگاره های باور داشتی و روایتی نسبت به جنسیت و کنش زن از کی و از چه پیدا شده است؟
این پرسش در بستر فرهنگ عمومی ، و گستره ی «شناخت» پاسخ های گونهگونی داشته و دارد. اما هنوز پژوهش های بسامانی که آمیزه ها ی «توهم» و «واقعیت» را از یکدیگر بزداید و نشان دهد که به جهت جنسیت و طبقه ای اجتماعی چه بر سر «زن» و یا «زنان» رفته چندان که باید صورت نگرفته است. کتاب پیش رو برگ نوشته ای از نانوشته های هزارتوی چهرههایی است که خواننده خود دیداری با خویشتن خویش ، و آیینه ی برابر خواهد داشت!
ادبیات شفاهی مردمان ایران زمین گستره ای کمتر شناخته شده دارد! چه ، به هر گوشه ی آ که روی برده شود ، و کار میدانی انجام گیرد، انگاره اهای پیچ در پیچ باورداشتی ، و معتقدات لایهدار کهن ، و کشیده شده تا به امروز ، رگ و رد دفینه هایی است که هنوز به فراچنگ پژوهش های میدانی و نظریه برآور درنیامده است. این نکته مهم را آن که در کرسی خطابه ایستاده و کار میدانی نکرده است ، نه تنها باور نمی کند ، بل فکر و توجه قابلی را هم به سوی آن برنمی تابد! هم از این روست که علوم انسانی اجتماعی مردمان ایران زمین تا بدین پایه طبقه بندی نشده ، غریب ، سرگردان ،و انسجمام نایافته مینماید!
بر این باورم که فرهنگ و تمدن غرب ، و دیگر ملل مستقل و در حال پیشرفت ،تا آنجا که از دورهی باستان پی یافته نموده می شود ، از قبل گفتار شفاهی و نقل ، و نوشتار قابل نقد ، و نقد در نقد ،به جهت نبض و نفس پژوهش ، راه آسان تری را پیش رو داشته است . و این ، آن مهمی است که امروز ِما از درک آن چندان به دور و عاجز دیده نمی شود. این اینک ، و آن آنک حرف و حدیثِ بسیار دارد ، و اگر دیروز در بد و خوب سر در گم انگاشته می شود ، و امروز در تقابل درست و نادرست دست و پا می زند ، به جهت نشناختن ، و وجودِ گره های کوری است که هنوز در چنگ ساختاری نیمه فئوال – نیمه سرمایه دار جامعه ی چند قومی خود دست و پا می زنیم! نتیجه آن که ، به هم ریختگی خطوط کهنه و نو را درهم تنیده ، و روند آن را تحمیلی تداوم بخشیده است . بازار مصرف کاذبی که بورژوازی بی رحم و غارتگر جهانی هدایت آن را به دست دارد، و در این میان، و در اکنون ما ،قشری کهنه و مدعی نه تنها مواضع واپس نگاه داشته ی خود را رها نمیکند، بل به کمک پنهانِ همان «از ما بهتران» و جز آن ، اندیشه ی چارهساز و نوجویی روشنفکر بومی را، که آگاه و باخبر است، پس می زند و خطیب خطدار مخاطب جو، به دروغ مزدوری او را ، که زهرهی میهن دوستی دارد، بر گوش عامه تبلیغ می کند! از این جاست که نگاه به گذشته ی گوروگم و امروزِ مستأصل لنگ می زند، و نوگرایِ متعقل در محبس سنت و قشریت دیروز به امروز رسیدی ناجوابگو و کتمان تمایز ساختاری میان دو قطب ، و یا دو بُن «خیر» و «شر»، له شده و بیپناه از صحنه کنار میگیرد ، و یا کنار گذاشته میشود!...
فهرست
بخش اول
مقدمه
پیوست1
پیوست2
پنج گفتار
بخش دوم
شکاری
سلیمان در درس جغد
چشم مروت
رشک
خانه را، زن خانه میکند
پیمان شکن
مردان
عقیده پاک.
گلخان
رند غریبه
اشک مار
عمو زینعلی
ملک جمشید
سه رفیق
بهزاد
سرزمین خارهای سرخ
کوسه
غافل لحظه ی جیک جیک
خواب ناگفته ای که تعبیر شد
قنبر
فریدون خان و گل تاج
تعجب مکن که برده ای سلطان شود!
کلاه کلاه
اوسنه ی جمشید جم
نامجا
فهرست اصطلاحات، کنایه، نفرین،ناسزا، سوگند و...
فهرست راویان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,193
Posted: 24 May 2019 19:25
خیال باز
نویسنده: علی اصغر منصوری
مروری بر کتاب
خنده باشد همیشه بر لب تو
گر خریدار این سخن باشی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,194
Posted: 24 May 2019 19:26
دو روایت جا مانده از باد
نویسنده: محمدرضا آریان فر
مروری بر کتاب
دو نمایشنامه مثل هم
چه کنم؟ (پریشان بر چشم هایش می کوبد)
این چشم ها رو چه کار کنم؟ (بغض الود بر چشم هایش می کوبد)
این چشم های باز رو چه کنم از من فرمون نمی گیرن... گفتم به خدا گفتم بسته شین... کور شین! تاریک شین! هیچ جای روشن دنیا رو نبینین! چه کنم... از من فرمون نگرفتن و سیاهی بختمو دیدن، شبح مرگو دیدن، سایه ی رسوایی سامر رو دیدن (شکسته)
پسرمو دیدن (عصبی جنون زده)
علی مو... وارث خنجر عشیره امو دیدن که به دست صباح دستبند می زد (رو به آسمان)
خدا... کورم کم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,195
Posted: 24 May 2019 19:26
قفسه دوم
نویسنده: میترا داور
مروری بر کتاب
مجموعه ۱۲ داستان
...من در ردیف یک، قفسه دوم قرار گرفتهام ، آقای عزیزی در طبقه مجاور. ما باید طوری بنشینیم که در قفسه جای بگیریم ، طرز خاصی از نشستن که با تمرین زیاد آن را یاد گرفتهایم . پاها را تو شکم جمع میکنیم، بعد دو دست را حلقه میکنیم دور پاها. کسانی که قبل از ما قفسهبندی شدهاند، حالا خاک گرفتهاند. رییس انبار نایلون زردی رویشان کشیده است. کافیست تلنگری بزنیم بهشان، تا یکباره پودر شوند و بریزند روی زمین .
مدیر واحدها هر روز قد مزنان از ما بازدید میکند، گاهی هم ایراد میگیرد :
- آن خانم چرا کج شده است؟
یا اینکه : موهای آن خانم!
گاهی هم به رفتارمان ایراد میگیرند. مثلا ً یک بار از من ایراد گرفتند که : وقتی مدیرها رد میشوند، انگشت شصت پایت طور عجیبی تو ذوق میزند. گفتم : انگشت پایم خودش دراز است و من دیگر بهتر از این نمیتوانم جمعشا ن کنم.
چند نفری انگشتم را از نزدیک دیدند و خوشبختانه پذیرفتند که قصد و مرضی ندارم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,196
Posted: 24 May 2019 19:27
آنچه بر دوش می کشیدند
نویسنده: هاوارد برسلین
مترجم: یاشین آزادبیگی
مروری بر کتاب
داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ
آنچه بر دوش میکشیدند ضیافتی از داستانهای کوتاه را ترتیب داده است. هر داستان، کلاسیک یا مدرن، طعم و بوی خاص خود را دارد و مخاطب را در فضایی میان گذشته و حال شناور میسازد. دست چینی از آثار کوتاه و اندیشه ساز نویسندگان انگلیسی زبان، چه آنها که از نژاد آنگلوساکسون بودندو در انگلستان یا ایرلند به دنیا آمدند و چه آن ها که در قاره نو پا به عرصه وجود گذاشتند پیش روی شیفتگان داستان قرار گرفته است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,197
Posted: 24 May 2019 19:27
نیمه گمشده
نویسنده: حمیدرضا کلانتری میبدی
مروری بر کتاب
مجموعه داستان
کتاب شامل سه داستان کوتاه به نام های : روانی ، پلاک 13 ، و نیمه ی گمشده است.
صورتش را
دو نیم کرده بود خورشید
نیمی تاریک
نیمی روشن
مردی که همه جا
نیمه گمشده اش را جستجو می کرد ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,198
Posted: 24 May 2019 19:28
آرون بر ؛ قتل وزیر
نویسنده: گور ویدال
مترجم: فریدون مجلسی
مروری برکتاب
اندکی پس از نیمه شب یکم ژوئیه 1833 سرهنگ آیرون بر هفتاد و هفت ساله ، با الیزا جومل ، پنجاه و هشت ساله ، ازدواج کرد . ( به احتمال قوی خانم جومل شصت و پنج ساله است .
اما یادتان باشد : او اهل مجادله است !
مراسم در عمارت خانم جومل در واشینگتن هاینز برگزار شد . حاضران عبارت بودند از خواهرزاده مادام جومل ( که بعضی ها می گویند دخترش است ) و شوهر وی نلسن چیس که وکیل موسسه سرهنگ بر واقع در خیابان رید است . این دومین ازدواج سرهنگ است ، او نیم قرن پیش با نئودوزیا پره وست ازدواج کرده بود .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,199
Posted: 24 May 2019 19:29
تصادف شبانه
نویسنده: پاتریک مودیانو
مترجم: مهسا ابهری
مروری بر کتاب
شخصیتی که برای یافتن گمگشتهاش، شهر را زیر پا میگذارد! گمگشته او در ظاهر یک فرد است، اما در اصل او به دنبال گذشته فراموش شده و هویتش میگردد...
ژاکلین کسی است که در یک شب با خودرواش با مرد تصادف کرده و حالا مردی در پی اوست، چرا که این تصادف برای مرد امکان بازشناسی خاطراتی از گذشته را ایجاد کرده است. امکان یادآوری، انگار که این قطع و تصادف برای او تولید معنا کرده و تمام از یاد رفتهها و خلا ذهنی او را در رابطه با خود پر کرده. مرد به سمت ژاکلین کشیده میشود و این گشت در پاریس یعنی افتادن در کافهها و هتلها، گشتن در محلهها و مغازه ها، آرام آرام این مرد تبدیل به کارشناس شهر میشود،تبدیل به نقشهای ناطق و زنده از شهر.
آنچه این دو انسان را به هم میرساند اتفاق و مناسبتی تکراری است. اساسا الگوی داستانی تصادف شبانه الگویی آشنا و کلیشهای است...
یادم میآید بعدازظهر یک روز بارانی، مردی با بارانی گاباردین خاکستری و تهریش، برگههایی در کارتیهلاتن پخش میکرد. توی آن برگهها پرسشنامهای بود که مربوط میشد به یک تحقیق در مورد جوانی.
سوالها به نظرم عجیب میآمدند: ساختار خانوادگی شما چگونه بوده است؟ جواب داده بودم: ساختاری نداشتهام. خودتان فکر میکنید پسر (یا دختر) خوبی برای والدیتان هستید؟ هیچوقت پسر کسی نبودهام. با تحصیلاتی که فرا گرفتهاید، قصد دارید به پدر و مادرتان احترام بگذارید و خودتان را با محیط اجتماعیتان وفق دهید؟ تحصیلاتی نداشتهام. پدر و مادری نداشتهام. محیط اجتماعی هم نداشتهام. ترجیح میدهید انقلاب کنید یا به تماشای چشماندازی زیبا بنشینید؟ تماشای چشمانداز زیبا...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,200
Posted: 24 May 2019 19:29
آمریکائی آرام
نویسنده: گراهام گرین
مترجم: عبدالله آزادیان
مروری بر کتاب
پس از چند سال ، نبرد بی امان و خانمانسوز ، کشور ویتنام که در کنترل ارتش فرانسه قرار داشت به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم شد.
در نیمه شمالی انقلابیون ویت کنگ که زیر فرمان رهبر روحانی و معنوی خود هوشی مین مبارزه می کردند، کنترل کشور را در دست گرفتند و به پیاده کردن بر نامه های سوسیالیستی در بخش کشاورزی پرداختند .
هم زمان با این سوسیالیزه کردن بخش کشاورزی، سازماندهی دهقانان و روستاییان انقلابی برای حمله نهایی به ویتنام جنوبی و متحد کردن و یکپارچه کردن دوباره کشور در دستور کار کمیسرهای ارتش آزاد بخش ویتنام قرار داشت.
استعمارگران فرانسه نیز در نیمه جنوبی کشور حضوری همه جانبه داشتند و به مدد ارتش منسجم و مدرن فرانسه و با کمک مزدوران آموزش دیده ویتنامی (که آن را ارتش ملی ویتنام می نامیدند!!) با چنگ و دندان از حقوق اقتصادی و منافع استعماری خود ، دفاع می کردند.
در این میان در افق آینده سیاسی ویتنام،خورشید یک قدرت خارجی دیگر در حال طلوع بود که بیش از انقلابیون جان بر کف ویت کنگ شمالی اسباب نگرانی اشغالگران فرانسه را فراهم کرده بود .این ابر قدرت خارجی که اسبش را برای غارت ملل مختلف و به بردگی گرفتن آنان زین کرده نه استعمار پیرو مکار انگلستان که ایالت متحده آمریکاست.
سیاست مداران آمریکایی با یک پیکان سه گانه به قصد در اختیار گرفتن ویتنام به رقبای مختلف خود در عرصه اجتماعی و سیاسی این کشور کوچک و سر سبز ( که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و نزدیکی به دو غول بزرگ کمونیستی یعنی چین و شوروی مورد توجه آمریکایی ها قرار داشت.) حمله کردند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند